به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»؛ وبلاگ کارگری در روزنامه نوشت: فیلم «تنهای تنهای تنها» داستان زندگی مردم شهری است که سالهاست توجه همه دولتها و سیاستمداران جهان را به خود جلب کرده است؛ عبدالکریم مشهور به رنجرو پسر نوجوانی است که در بوشهر و در همسایگی نیروگاه هستهای این شهر زندگی میکند.
او پسربچهای بلند پرواز و دارای شخصیتی متفاوت با بقیه همسن و سالهایش است؛ او که ماهی فروشی میکند با یک نوجوان روس که پدرش در نیروگاه هستهای کار میکند دوست میشود؛ با اینکه هیچ یک زبان یکدیگر را نمیفهمند اما به قدری با هم صمیمی میشوند که همه فکر میکنند رنجرو زبان روسی میداند!
رنجرو هر روز در روزنامهها و اخبار درباره حق وتو و مذاکرات هستهای و تحریم میخواند و میشنود؛ ذهن او درگیر این مسائل میشود و با همه درباره آنها بحث میکند؛ اما سرانجام تصمیم میگیرد تا برای رساندن پیام صلح طلبی مردم ایران به رؤسای جمهور دنیا و دفاع از حقوق کشورمان به سازمان ملل برود!
«تنهای تنهای تنها» اولین فیلم سینمایی احسان عبدی پور است؛ این فیلمساز جوان، پیش از این فقط چند فیلم کوتاه و تله فیلم ازجمله «همسنگار»، «افسانه 98» و «توریست» را تولید کرده بود؛ اما نخستین فیلم او به پدیده سی و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر تبدیل شد.
آنچه این فیلم را نسبت به سایر فیلمها ممتاز و متمایز کرده، مضمون و محتوای خاص و بکر آن است؛ برنامه هستهای ایران، در 12 سال گذشته، به عنوان مهمترین مسئله ملی کشورمان بوده است، اما متأسفانه در این مدت حتی یک فیلم هم درباره آن ساخته نشده است؛ این درحالی است که تا به حال در هالیوود چند فیلم به بهانه این مسئله ساخته و به نمایش درآمده است.
مثل فیلمهای «اورشلیم؛ شمارش معکوس» که در آن ادعا میشود ایران با همکاری روسیه قصد بمباران اتمی آمریکا را دارد؛ یا فیلم «سقوط کاخ سفید» که در حاشیه مذاکرات هستهای با ایران ساخته شده است و به تازگی در سینماهای آمریکا اکران شده است.
«غیر قابل تصور» و «شوالیه تاریکی بر میخیزد» هم از دیگر آثار هالیوودی هستند که به طور غیرمستقیم به مسئله هستهای پرداختهاند؛ آن هم در شرایطی که در این ماجرا، حق با ایران بوده و منافع ملی ما ایجاب میکرده که این تعداد فیلم درباره این مسئله در ایران ساخته میشد.
این هم از قوانین نانوشته و مخفی در بین سینماگران ما است که گویی نباید به سوژههای جذاب و بکر و مسائل ملی پرداخته شود؛ به همین دلیل باید «تنهای تنهای تنها» را به خاطر این خط شکنی و نوآوری، فیلم مهمی به حساب آورد. فیلمی است از یک کارگردان جوان شهرستانی و با بازیگرانی محلی و بیاسم و رسم که یک تنه همه بار سینمای ایران در ترسیم آرمان ملی دستیابی به انرژی هستهای را بر دوش گرفته است! همزمانی نمایش این فیلم در سینماهای کشور با مذاکرات هستهای هم اتفاق جالبی است که میتواند تأثیرگذاریاش بر مخاطب را افزایش دهد. انرژی هستهای، نیروگاه هستهای بوشهر، مذاکره با 5+1، تحریم و حق وتو همه بدون شعارزدگی و در بستر داستان در این فیلم مطرح شدهاند؛ اهمیت فیلم از آنجاست که در آن مسئله هستهای با رویکردی صلح طلبانه تصویر شده است. دوستی رنجرو با نوجوان روس، آن هم در شرایطی که زبان یکدیگر را نمیفهمند گویای این مثل معروف است که «همدلی از همزبانی خوشتر است».
با این حال «تنهای تنهای تنها»، تنها یک فیلم سیاسی نیست؛ بلکه در این فیلم، زندگی روزمره مردم اقلیمی از سرزمین بزرگ ایران با سوژهای سیاسی در هم آمیخته شده و در نتیجه یک درام گرم و پرجاذبه از آب درآمده است. متأسفانه در اغلب فیلمهایی که نواحی و اقلیمهای دور از مرکز کشور را هدف قرار میدهند، تصویری تحقیرآمیز و باب میل جشنوارههای خارجی از این مناطق به نمایش در میآید.
اما در این فیلم، ضمن اشاره به دشواریها و رنجهای مردم خطه بوشهر اما واقعیت انکارناپذیر جریان پرشور زندگی آنها نیز ترسیم شده است؛ هم از این رو فیلم «تنها...» را میتوان نمونهای از سینمای ملی و بومی با تکیه بر اقوام و نواحی برشمرد.
این فیلم توانسته به تلفیقی متعادل از سختیها و امیدهای زندگی مردم ایران دست بزند؛ شور زندگی و مبارزه در نما به نمای فیلم پدیدار شده است؛ استفاده از لهجه شیرین بوشهری و به کارگیری رنگهای شاد و متنوع و همچنین حضور پررنگ دریا در قابهای فیلم، تجلیگر زندگی است.
آنچه سبب شده تا این فیلم با وجود سیاسی بودن و پرداختن به موضوعات روز عرصه سیاسی و بین المللی از شعارزدگی و سطحی گرایی در امان بماند، ایده ناب و بستر روایی پرکشش انتخاب شده برای تجلی این ایده است؛ ایده نوجوانی که در اثر دیدن مظالم نظام سلطه علیه کشورمان، تصمیم میگیرد که از حق دفاع کند، زمینه ساز به وجود آمدن فیلمی است که در عین سرگرم کننده بودن، مضمونی متعالی و استراتژیک دارد و از ابتذال پاکیزه است. همین ایده، امکان ترسیم ساختاری متوازن، میان واقعیت گرایی و فانتزی را به وجود آورده است؛ بیآنکه جنبه تخیلی و فانتزیک فیلم، بر وجه واقعی آن غلبه پیدا کند یا تصنعی به نظر برسد.
همین طور است طنز مستتر در نما به نمای فیلم که یک شگفتی است؛ به خنده واداشتن مخاطب در یک فیلم جدی و فارغ از قواعد کمدی، کار خیلی سختی است که سازنده این فیلم به خوبی از پس آن برآمده است؛ این هم به مدد شخصیت با طراوت، ساده، بیآلایش و لطیف رنجرو، قهرمان فیلم است که با حرکات و حرفهای خودش، مخاطب فیلم را غافل گیر میکند.
رنجرو، سیما و تجلی تمام قد یک نوجوان ایرانی است؛ تلفیقی است از ذکاوت و اخلاق و خلاقیت. و البته تصویری است که در کمتر فیلمی با این دقت پدیدار شده است؛ او واسطهای است میان فیلم و مخاطب نوجوان برای دریافت درک غرور ملی.
با وجود سیطره روحیه نوجوانانه بر فضای فیلم اما همه گروههای سنی، از کودک و نوجوان تا بزرگسال و کهن سال، با فیلم ارتباط برقرار میکنند؛ ضمن اینکه همه سلایق نیز پذیرای فیلم هستند و کمتر کسی با تماشای آن دچار کسالت میشوند.علاوه بر همه این ویژگیهای مثبت فیلم باید شاخصههای ساختاری آن را هم در نظر گرفت؛ مثل ضرباهنگ ساده اما محکم فیلم که بیننده را برای همراهی با خود ترغیب میکند؛ همچنین نقش آفرینی خوب و روان، مزید بر علت شده است؛ جالب این است که هیچ کدام از بازیگران فیلم، حرفهای نیستند و به اصطلاح نابازیگر هستند.
اما حضورشان در فیلم، باورپذیر و دلنشین است؛ حتی خواندن بیانیه پایانی فیلم هم از ساختار و سازمان یکدست فیلم بیرون نزده است؛ معمولاً خواندن بیانیه در قالب سینما نمیگنجد؛ چون اصل و اساس در فیلم، داستان و تصویر است؛ اما در این فیلم، بیانیه پایانی به عنوان نامه قهرمان فیلم به رئیس جمهور، با تصویر و داستان فیلم هماهنگ شده است.
در پایان اینکه «تنهای تنهای تنها» هرچند که یک شاهکار در تاریخ سینمای ایران محسوب نمیشود، اما به واسطه خط شکنی محتوایی و برخورداری از ساختار قابل قبول، به عنوان فیلم اول یک کارگردان جوان، قابل ستایش و تقدیر است؛ حداقل ارزشی که دارد این است که مخاطب را با دست خالی بدرقه نمیکند؛ هم سرگرم کننده و جذاب است و هم به تماشاگرش احترام میگذارد؛ شاد و طنزآمیز است و در عین حال پاک.
ای کاش با تصمیم مسئولان سینمایی کشورمان، به جای فیلم هایی که چهره مناسبی از سرزمین و مردم ما نشان نمیدهند، فیلمهایی همچون «تنهای تنهای تنها» در آن سوی مرزها بدرخشد؛ فیلمهایی که حامل پیام صلح طلبی و مقاومت و سربلندی ایران باشند و بتوانند به عنوان یک سفیر فرهنگی لایق برای فرهنگ و سینمای ما در محافل و جشنوارههای خارجی خودنمایی کنند.
یک اصل مهم در عرصه فرهنگ این است که یک اثر هنری برای جهانی شدن، ابتدا باید ملی و بومی باشد؛ اگر برخی از آثار فرهنگی ما از درون کشور فراتر رفته و در سرتاسر جهان علاقهمندانی یافتهاند بدون تبلیغات جشنوارهای به این دلیل است که نگاه و سخنشان از متن و عمق فرهنگ ملی کشورمان برخاسته است؛ مثل اشعار مولانا و حافظ. سینمای ما هم برای جهانی شدن باید همین اصل را پی گیری کند؛ «تنهای تنهای تنها» هم نماد و نمودی است از سینمای ملی که قابلیت برقراری ارتباط با مخاطب جهانی را دارد.