به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، در وبلاگ آهستان آمده است؛ از همان لحظات اول کاملا معلوم بود که شادمانی و جوگیری بخاطر این توافقنامه، غیرطبیعی و بیش از حد و اندازه است. بحث من اصلا بر سر مفاد و محتوای سند امضا شده نیست. فرض کنیم در این سند، طرف مقابل حقوق ما را کاملا به رسمیت میشناخت و همه چیز هم به نفع ما بود، اما باز هم آن شادمانی و هیاهوی رسانهای، غیرطبیعی بود. این در حالی است که در عمل، همه چیز به نفع ما نبود و مفاد توافقنامه هم از همان ابتدا، برداشتها و تفسیرهای مختلفی به همراه داشت. طرف غربی رسما و صراحتا اعلام کرد که حقوق ما را به رسمیت نمیشناسد و در آینده هم عقب نشینی و بازگشت ما را به نقطه صفر دنبال خواهد کرد.
در برابر این تفسیر غربی، تیم ایرانی خود را پیروز مذاکرات و اظهارات مقامات غربی را مغایر با مفاد توافقنامه میدانست. دولت میخواست در صدمین روز کار خود، به مردم ایران ثابت کند که شعار مذاکره و تعامل با دنیا موفق بوده و حالا بعد از آن هشت سال پرتنش و مذاکرات بیحاصل، کار به کاردانهایی سپرده شده که مذاکره را بلدند! اصل مذاکرات و تعهدات حداکثری ما و قولهای حداقلی آنها، به حاشیه رفت و ما دلخوش بودیم که بعد از چند سال جنجال و تنش در روابط خارجی، وزرای خارجه کشورهای اروپایی ما را آدم حساب کردهاند و با ما عکس یادگاری گرفتهاند!
به هر حال توافقنامه با حمایت تقریبا همگانی مسئولان کشور همراه بود. به جز مخالفتهای رسانهای برخی جریانات سیاسی، نظر مخالفی از سوی مقامات رسمی نظام منتشر نشد. رهبر انقلاب هم که قبلا عدم خوش بینی خود را با دلائلی کاملا منطقی اعلام کرده بودند، این بار ضمن حمایت از دولت و تیم مذاکره کننده، راه هرگونه جار و جنجال سیاسی و رسانهای را بستند. رسانههای ضدانقلاب در این مدت سعی زیادی کردند که شکست احتمالی مذاکرات را به جریانات داخلی ایران و یا حتی رهبری نسبت بدهند. یک قانون نانوشته در ادبیات محافل ضدانقلاب و برخی جریانات داخلی وجود دارد آن هم اینکه حق همیشه با آمریکاست و این ما هستیم که طبق قاعده عمل نمیکنیم و عامل تنشیم. به هرحال سیاست صبر و سکوت و انتظار، همه این بهانهها را از بین برد.
با گذشت زمان، احساسات و شادمانیها هم فروکش کرد. آمریکا لطف کرد و تنها بخش کوچکی از درآمدهای ما را به ما پس داد، با منت و تهدید زیاد. حرفهایی زدند و اهانتهایی کردند که حقیقتا غیرقابل تحمل بود. ما لبخند زدیم و از ادب و متانت اوباما گفتیم! باز هم صبر و سکوت. تا اینکه تهدیدها به تحریمهای جدید منتهی شد…
مطمئنا امروز با تعهد شکنی آمریکا مردم متوجه میشوند که ریشه مشکلات کجاست و کار از کجا خراب است؟ مردم میفهمند که دشمنی آمریکا با ما، ناشی از اخم دولت قبلی نبود که با لبخند دولت فعلی به دوستی تبدیل شود. هیچ اخم و لبخندی هم نمیتواند سیاستهای بلندمدت آنها را در خصوص جمهوری اسلامی تغییر بدهد. عجیب اینکه تیم مجرب، کاردان و کارشناس دولت در امور دیپلماسی و روابط بین الملل، این را هنوز درک نکرده است. ظاهرشان که این را نشان میدهد. اگر غیر این بود، پس چرا آن همه شور و شادمانی غیرطبیعی؟ آیا توافقی (حتی کاملا به نفع ما) که از ابتدا، پایانش معلوم و شکستش حتمی است (چرا که خواستهها و انتظارات طرف مقابل کاملا شفاف است) به این همه جشن و پایکوبی نیاز داشت؟
مذاکره برای رفع تحریمها و چاره جویی برای حل مشکلات اقتصادی کشور اقدامی در خور تحسین است اما وابسته کردن همه امور داخلی به سرنوشت مذاکرات و خوشبینی به تعهد طرف مقابل از اشتباهاتی است که در این مدت شاهدش بودیم. بر فرض که تحریمهای جدید دولت آمریکا هم تصویب نمیشد، به نظر شما شش ماه بعد چه اتفاق خارق العادهای قرار بود رخ بدهد؟