گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو»- عبدالله بیننده؛ انتقاد را به یک اعتبار می توان، توانِ تشخیص سره از ناسره و درست از نادرست دانست و تفکر انتقادی، گونه ای از تفکر است که به دنبال تمیز دادن درست از نادرست در یک متن است و متن نیز اعم است از گفتار، نوشتار، فیلم و غیره.
نگاه منتقدانه آنگاه که با چاشنی انصاف همراه گردد، همواره می تواند ریل گذاری برای ایجاد و یا احیای علم در یک جامعه و حوزه تمدنی گردد. منتقد سعی دارد تا ابعاد و زوایای نهان و آشکار یک متن را بازشکافد و با راهیابی به ابعاد آن متن است که تفکر خلاق شکل میگیرد و همین تفکر خلاق است که زاینده و عامل رشد طرح ها و ایده های نو می گردد.
نگاه منتقدانه، نگاهی است که از دو زاویه نگاه افراطی به دور است؛ هم از نگاه متحجرانه و واپس روانه که خواهان طرد کلی علم موجود اعم از انسانی ، تجربی و پایه است و هرگونه نوآوری را با چوب بدعت می راند و چوب تکفیر بر سر عالمان می کوبد و داعیه اناالحقی سر می دهد؛ و هم از نگاه متجددانه که وادادگی و خود باختگی را در برابر علم موجود به انحای مختلف تبلیغ می کند.
این دسته از این جهت که سبب فروبستگی تفکر می شوند و انتقاد به نظریات موجود را ناشی از نگاه ایدئولوژیک و گاه نافهمی منتقدان میدانند به اندازه دسته اول خطرناک اند، خطرناک نه برای نظام سیاسی بل برای پیش بردن علمی که داعیه عالِمی آن را دارند.
منتقد به دنبال حرکت در میانه راهی است که از دو نگاه متحجرانه و متجددانه به دور است. منتقد با نگاهی متفکرانه علم موجود را باز می شکافد تا نکات مبهم و اشتباه را عیان سازد و آنگاه در برابر ایرادات موجود طرحی نو در می افکند و این طرح نو از ایراداتی که منتقد به آن نظریه وارد می داند به دور است.
هرچند ممکن است به این نظریه جدید نیز ایراداتی وارد باشد؛ چراکه علم غیر قابل انتقاد جز در حوزه معارف الهی (قران و سنت قطعی) و بدیهیات وجود ندارد و همین نگاه منتقدانه است که می تواند قطار علم را به پیش ببرد.
تفکر انتقادی نه سرِ ستیز با علم و عالمان دارد نه وارفتگی و وادادگی را می پذیرد. متفکر منتقد باید خوب بفهمد، خوب تحلیل کند، دقیق ریشهیابی کند و آنگاه به داوری در باب یک تئوری علمی بنشیند و بدون فهم، حلاجی (تحلیل) و ریشه یابی، داوری و نقد منصفانه که باید با روح یک عالم عجین باشد، صورت نخواهد گرفت.
باید گفت با تاسف امروزه در دانشگاههای ما دو سر طیف افراطی از نگاه سوم که نگاه منتقدانه است، مبلغان و داعیان بیشتری دارد و همین نبود تفکر انتقادی را می توان یکی از اسباب اصلی کندی رشد علم بالاخص در حوزه خطیر علوم انسانی دانست و به جرأت می توان گفت یکی از دلایل اصلی ضعف تئوریک در حوزه علوم انسانی همین نکته است.
استاد دانشگاه باید هم بیاموزد و هم بیاموزاند به شاگردانش، که در زمانه ای که هر روزه طرحی نو در باب عالم و آدم در افکنده می شود، نظریه موجود در حوزه های مختلف قداستی غیر قابل تشکیک ندارند و این تشکیک در بنا یا مبنا هرگز به معنای علم ستیزی و عالِم سوزی نیست چرا که منتقد به دنبال ریشه یابی ایرادات و رفع آنها است.
هرچند ممکن است گاه ایراد وارده از سوی منتقد کل آن نظریه را مردود اعلام کند، از این رد کلی نیز نباید ابایی داشت؛ چراکه عالِمی، نظر عالم پیشین را رد و نظری جدید ارائه نموده است، نکته مهم آنکه در نقد کردن باید از نگاه مغرضانه و معارضانه برحذر بود به دلیل آنکه مغرض و معارض در پی کشف حقیقت نیست بلکه در پی ارضای خواهش نفسانی خویش است.
بر این اساس ، امروزه باید اساتید و دانش جویان با گذار از دو نگاه متحجرانه و متجددانه به نگاه منتقدانه که شاید با مسامحه بتوان نگاه مجددانه نامش نهاد میل کنند. نگاهی که هم محاسن علم موجود را می بیند و هم ایرادات آن را ، و برای رفع ایرادات و یا ارائه طرح و نظری جدید عزم خود را جزم نموده است.
نکته پایانی آنکه تولید علم بومی محقق نخواهد شد مگر آنکه در نظریه های پیشین خلل ایجاد گردد، خواه خللی بنایی و یا خواه مبنایی و ایجاد خلل و ارائه طرح جدید ممکن نخواهد شد مگر با مسلح شدن به تفکر انتقادی و از همین رو باید گفت تفکر انتقادی پیش نیاز تولید علم بومی است.