به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»؛ در آستانه روز جهانی حجاب (اول فوریه)، زنان زیادی در دنیا به استقبال "کمپین حجاب" شتافتند.
در این روز زنان غیر مسلمان و حتی مسلمانانی که بطور معمول حجاب ندارند به استفاده از روسری دعوت میشوند.
در ادامه، نظرات تعدادی از این زنان محجبه آمده است:
کاترین فان گومپل از آمریکا
از زمانی که شروع به پوشیدن حجاب کردم، با برخوردهای متفاوتی روبرو شده ام. از بعد منفی، مردم از من دوری می کردند. در فروشگاه از راهروی دیگری عبور می کردند و روی خود را برمی گرداندند. برخی از مردم فقط به من نگاه های خصمانه می کردند. کسی حرف بدی به من نزد اما بعضی ها پیش خود طوری زمزمه می کردند که من صدایشان را نشنوم. آن ها احتمالا فکر می کردند من یک تروریست هستم.
از بعد مثبت، وقتی می خواستم به جایی وارد یا از آن خارج شوم، مردان بیشتری برای من در را باز می کردند. بعضی از زنان به خاطر اینکه من سفیدپوست هستم یا شاید شبیه مسلمانان نیستم از من می پرسیدند چرا روسری پوشیده ام!
من مسیحی هستم و مذهب من هم از زنان و مردان می خواهد در لباس پوشیدن خود متعادل باشند. من معتقدم همه ما یک خدا را می پرستیم. مهم نیست که او را الله، یهوه، پدر بهشتی یا هر چیز دیگری صدا کنیم. دنیا جای بهتری بود اگر مردم به جای تنفر، همدیگر را دوست داشتند.
اسیا گوئلمی، 22 ساله، فرانسه
وقتی من هفته گذشته درباره روز جهانی حجاب شنیدم، همان لحظه خواستم بخشی از این ماجرا باشم. همانطور که می دانید، وضع حجاب در فرانسه موضوع حساسی است. محجبه ها در فرانسه برای درس خواندن یا کار پیدا کردن شرایط سختی دارند. بعضی اوقات هیچ شغلی برای آن ها نیست.
بنابراین بسیاری از زنان چاره ای جز کنار گذاشتن حجاب ندارند چون نیازمند کار هستند و باید برای زندگی و یا تحصیل درآمد کسب کنند. قانون، حجاب را منع کرده و می تواند شما را به خاطر داشتن حجاب تنبیه کند. آن ها می گو یند حجاب علیه جمهوری است.
من فکر می کنم جمهوری به ما آزادی می دهد تا حق انتخاب داشته باشیم، اما با این قانون هیچ انتخابی برای زنان مسلمان فرانسوی باقی نمی گذارد. زنان مسلمان آزادی ندارند. این مسئله بسیار ناراحت کننده است.
به همین خاطر مسلمانان عقب نگه داشته شده اند و غیرمسلمانان نمی توانند درک کنند که حجاب چیست و چرا زنان روسری می پوشند. ما به عنوان مسلمانان فرانسوی باید به آن ها نشان دهیم که حجاب برای زنان یک انتخاب است، یک آزادی، یک نعمت و هیچ آسیبی به آن ها نمی رساند.
نور فضیله نصیر، مالزی
وقتی من چند سال پیش برای اولین بار حجاب کردم، کاملا به یاد دارم که چقدر احساس امنیت و آرامش داشتم و با دیدن خودم در آینه گریه کردم. با خودم فکر می کردم چرا هیچوقت به این زیبایی که خدا به هر زنی برای محافظت از او هدیه کرده پی نبرده بودم. حالا حجاب بهترین لباس من است و از همه خواهرانم درخواست می کنم به دستورات خداوند درباره حجاب عمل کنند.
من درباره روز جهانی حجاب به دوستانم گفتم و از آن ها خواستم که این موضوع را با دوستان غیرمسلمانشان مطرح کنند. اول فوریه زمان مناسبی است تا به همه نشان دهیم چه حجاب داشته باشیم یا نداشته باشیم، همان شخص هستیم. به نظر من آموزش مردم درباره حجاب می تواند نتایج خوبی داشته باشد.
سامانتا عالیه مک دونالد، آفریقای جنوبی
من همیشه از پوشیدن حجاب وحشت داشتم. نگران بودم که دوستان، خانواده و همکارانم درباره من چه می گویند. من دوست تازه مسلمانی دارم که همیشه می گفت من روز قیامت باید برای نداشتن حجاب به خدا جواب بدهم، نه به دوستان و آشنایان و افراد خانواده. آنوقت بهانه من چیست؟ اینکه ترسیده بودم؟ اما چطور می توانم از خالق خودم نترسم؟ این موضوع چشمان من را باز کرد و به من هشدار داد. روزی که محجبه شدم، احساس اعتماد به نفس و آزادی داشتم. من در شهر کوچکی زندگی می کنم که مردمش عادت به دیدن مسلمانان و خصوصا محجبه ها ندارند.
من از عکس العمل آن ها می ترسیدم اما با کمال تعجب به من گفتند که زیبا شده ام. البته با نگاه های عجیب و غریب چند نفر هم مواجه شدم، اما حالا حجابم را با افتخار به سر می کنم و برای هیچ کس آن را بر نمی دارم.
سیتی ریحانه تابارا، فیلیپین
من فقط می خواهم بگویم چطور حجاب من را به اسلام وفادار کرده است. مدت ها پیش، من در آزمون ورودی یک کالج شرکت کردم. خوشبختانه در امتحان قبول شدم. این دانشگاه، مدرسه پرستاری معروفی است که من تصمیم گرفته بودم در آن درس بخوانم. مرحله بعد مصاحبه بود. آن روزها حجاب داشتن برای مسئولین دانشگاه یک تابو بود. من در مصاحبه هم قبول شدم. آن ها گفتند به یک شرط من را می پذیرند. من نباید روسری می پوشیدم. فورا از آن ها علت را جویا شدم و دلایل زیادی برای من آوردند.
من که در یک خانواده مسلمان بزرگ شده بودم، با اینکه حضور در آن دانشگاه آرزویم بود، از رفتن منصرف شدم. تصمیم گرفتم به زادگاهم برگردم و در دانشگاهی جدید ثبت نام کنم. خوشبختانه تحصیلات لیسانسم را در رشته پرستاری در دانشگاه زادگاه کوچکم تمام کردم و در حال کار در عربستان به عنوان پرستار هستم. حاب برای من ابزاری شد که محکم پای مذهبم بایستم، حتی اگر مجبور به ترک بعضی آرزوهایم شوم.
چلسی دوزنبری
اول فوریه 2013، من در اولین روز جهانی حجاب شرکت کردم و باید به کلاس زبان انگلیسی می رفتم. من کمی زودتر از همیشه بیدار شدم و چند آموزش پوشیدن روسری را از طریق یوتیوب تماشا کردم. سپس سراغ کاهای روزانه خود رفتم. من تقریبا دو ساعت باید از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنم تا به کلاسم برسم.
به یاد دارم که آن روز هوا بسیار سرد بود و من به یک رستوران فست فود پناه بردم تا اتوبوس بعدی برسد. روی یکی از صندلی های کنار پنجره نشستم. آن روز تفاوتی با روزهای قبل نداشت جز اینکه شالی را که همیشه دور گردنم می انداختم، این بار روی سرم انداخته بودم. هنوز دو دقیقه نشده بود که یکی از کارگرانی که مشغول تمیز کردن زمین بود به من نزدیک شد.
اولین کلمه ای که از دهانش خارج شد "سلام" نبود، بلکه گفت "ببخشید خانم، شما نمی توانید اینجا باشید". من گفتم "منظور شما چیست؟" او پاسخ داد "شما نمی توانید اینجا باشید مگر اینکه بخاهید چیزی بخرید". من گفتم آیا این سیاست شماست؟ من هر روز به همراه چندین نفر دیگر اینجا می آیم و هرگز از من خواسته نشده که اینجا را ترک کنم. کارگر گفت "من هرگز شما را ندیده ام. خوب چطور است فقط بگذارم این بار اینجا بمانید؟ اگر روزهای بعد شما را اینجا ببینم از شما می خواهم رستوران را ترک کنید."
من مات و مبهوت همانجا نشسته بودم. کیفم را برداشتم و بیرون رفتم تا چند دقیقه مانده به رسیدن اتوبوس را بیرون سپری کنم. این اولین و آخرین باری بود که با چنین برخوردی مواجه شدم. من نمی توانم و نمی خواهم به جای زنان مسلمان حرف بزنم چون نه مسلمانم، نه در جایگاهی هستم که بخواهم این کار را بکنم و نه زنان مسلمان احتیاج دارند که من تاییدشان کنم. اما برای آن ها حرف می زنم. به نظر من این چیزی است که روز جهانی حجاب می خواهد.
کورین وب
من به همه توصیه می کنم که روز جهانی حجاب را تجربه کنند. بسیار زیباست. یکی از زیباترین تجربیاتی که در زندگی داشتم اول فوریه سال گذشته، یعنی روز جهانی حجاب بود. من روسری پوشیدم تا بفهمم دوستان محجبه ام و دیگر زنان مسلمان چه حسی دارند. در ابتدای کار خیلی عصبی بودم. چه حسی دارد؟ اگر به من بخندند چه؟ اما چیزی که انتظارش را نداشتم عصبانیت مادرم از ظاهر جدیدم بود.
این عکس العمل ساده به من نشان داد که کارم ارزشمند است. او از من پرسید تو یک مسیحی هستی. چرا باید حجاب کنی؟ و من پاسخ دادم دوستم از من خواسته است برای حمایت از زنان مسلمانی که به خاطر حجابشان مورد آزار و بی عدالتی قرار م گیرند، حجاب کنم.
پوشیدن روسری قسمت آسان ماجراست و ورود به دنیای بیرون و مواجهه با عکس العمل مردم، قسمت سخت آن. صادقانه بگویم، وقتی همکلاسی هایم به من خندیدند، تقریبا می خواستم روسریم را در بیاورم. اما مقاومت کردم و مورد حمایت دوستانم و یک زن محجبه قرار گرفتم.
منبع: جبهه جهانی مستضعفین