به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، روزنامه «وطن امروز» طی یادداشتی به قلم سیروس محمودیان آورده است:
1- اخیرا صادق زیباکلام که سعی دارد با اتخاذ مواضع عجیب، ناهضم و در نهایت یدک کشیدن عنوان مدافع اقدامات ولو نادرست هاشمی در فضای سیاسی کشور شهرت درخور شأنی کسب کند، در رفتاری متعارض با منافع ملی سعی کرده است در قالب نامهنگاریهای فاقد استدلال و با استناد به مشکلات اقتصادی –زیستمحیطی کنونی کشور، اصل تلاش ملت ایران برای دستیابی به فناوری هستهای را زیر سؤال برده و در بطن این نامهها و با یک رویکرد نسنجیده مجموعه اقدامات استقلالطلبانه ملت ایران را در حوزه هستهای بیفایده و محکوم به شکست معرفی کند. در حقیقت این همان خطی است که رادیوهای بیگانه بشدت در پی القای آن به ملت ایران هستند. روشن است که اگر تلاشهای ملت ایران در حوزه هستهای بیفایده بود قطعا غربیها پا در آوردگاه تحریم غیر انسانی ملت ایران نمیگذاشتند.
2- حکماً برای این نوع نامهنگاریهای خاص که فاقد روح استدلال و استنتاج منطقی و حتی رسانهای است نمیتوان اهمیت سیاسی یا رسانهای قائل شد چرا که تنها اشارهای گذرا به تعداد 19000سانتریفیوژ فعال کشور یا واکنشهای تکانهای غربیها به روند پیشرفت هستهای ملت ایران پاسخی مناسب و مستند برای این نوع نامههاست.
3- شاید تنها ضرورت پاسخگویی به این دست نامهها را بتوان در تجارب تاریخی کشور در عرصه ملیشدن صنعت نفت جستوجو کرد. افشای چهره حقیقی مدافعان دروغین توسعه و پیشرفت کشور روح این پاسخگویی را شکل میدهد. در تشریح این ضرورت اشاره گذرا به مجموعه استدلالهای مشابه مخالفین صنعت نفت در اوایل دهه 20 گویای مشابهات تلخ وگزنده دوجریان ضد منافع ملی کشور در برهه حساس تاریخ پر فراز و نشیب ملت ایران در رسیدن به استقلال و پیشرفت حقیقی است. بومیسازی فناوری هستهای یکی از ضرورتهای آتیه کشور است که واهمه غرب از نتیجهبخشی این اقدامات هسته اصلی این مخالفتها را در داخل و خارج از کشور تشکیل میدهد. گذشته، چراغ راه آیندگان است. برای نمونه بهاستناد نطقهای محمد مصدق در مجلس چهاردهم ایشان به بهانه توسعهنیافتگی کشور و وجود وابستگی علمی- صنعتی در ایران به دولت انگلیس، بر خلاف تصورعمومی تا آذر1329 از مخالفان سر سخت ملیشدن نفت بوده است اگرچه 3ماه بعد تحت اشاراتی، پرچمدار موافقان ملیشدن صنعت نفت میشود.
4- مقایسه بیمبنا و غیر مستند ایران با کشورهای توسعهنیافته جهان سوم و محکومکردن تلاشهای حقطلبانه یک ملت به بهانه بزرگنمایی مشکلات صنعتی – مالی کشور اساس این نامه را متزلزل و بیاهمیت میکند. فارغ از تزلزل استنادی و استنتاجی نامه احساسی مزبور که از یک قیاس معالفارق غیرمنطقی رنج مضاعف میبرد باید از ایشان پرسید که اولا عامل اصلی عقبماندگی ملت ایران کیست؟ نقش چپاولگریهای غرب در 50 سال اخیر در بروز این نابسامانیها چه بوده است؟ اصولا چه رابطهای میان بروز این عقبماندگیهای زیرساختی با تلاش ملت ایران برای رسیدن به فناوری هستهای یا عضویت سرنوشتساز در باشگاه هستهای بینالمللی وجود دارد؟ چه تضمینی وجود دارد که اگر ملت ایران از حق مسلم هستهای خود گذشت کند معضلات اقتصادی – زیستمحیطی کشور رفع و رجوع خواهد شد؟ اگر اطاعت از غرب موجب توسعه و پیشرفت ایران است پس چرا در 16 سال حاکمیت دوستان ایشان بر امور کشور و عقبنشینی گاهگاه آنان در مسائل مهم از جمله هستهای، هیچ تغییری در وضعیت عمومی کشور ایجاد نشد؟ رمز تورم پنجاه درصدی دولتسازندگی در سال 1373 چه بوده است؟ آیا کوتاه آمدن اصلاحطلبان در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 تاثیری در رفع مشکلات کشور داشته است؟ اساسا شنیدن پاسخهای امثال نگارنده نامه میتواند گویای نیات سیاسی آنان باشد.
5- به نظر میرسد نگارنده نامه، به عمد میکوشد با طرح سؤالات حاشیهای اصل مشروعیت تلاش فراگیر ملی برای دستیابی به فناوری هستهای را زیر سؤال برده و حامیان این فناوری هستهای را افراطی نامیده و با این انگ تخریبی، افکار عمومی را از توجه عمقی به دلایل مخالفتهای نظام سلطه با حق مسلم ملت ایران منحرف سازد. از سوی دیگر دادن القاب توهینی نامناسب به خویش از سوی نگارنده نامه، هر فرد منصف را درباره عقلانیت موجود در سطور نگارش شده به تردید جدی میاندازد. این ادبیات بیشتر شبیه ادبیات حاکم بر شارلاتانیزم سیاسی است نه درخور شأن نامه یک سیاستمدار آکادمیک.
6- در خاتمه لازم به یادآوری است از نگارنده نامه به عنوان یک استاد دانشگاه که همیشه سنگ دفاع از ملت و کشور را ولو ژورنالیستی بر سینه میزند انتظار میرفت در دایره تقابل منافع مشروع ملی با منافع استعماری نظام غرب، از ملت و کشور خویش جانبداری کرده و با هوشیاری از مبدلشدن – دانسته و ندانسته - به عنوان منعکسگر مواضع رسانهای بیگانگان امتناع ورزیده و از بازطرح نگاههای ضد ایرانی دشمنان قسمخورده ملت خودداری میکرد.