گروه اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»؛ معلم کلاس را عاصی کرده بودند بیچاره از دست دانشآموزان آسایش نداشت من که حالا دیگر مسئول فرهنگی کل اردو بودم تمرکزم را بر فرهنگی این روستا گذاشتم تا مگر کمی سامان پیدا کند ... پای درد دل معلم نشستم بیچاره شیرازی بود آن هم از نوع سوسول!!!
میگفت سر کلاس اذیت میکنند با خود مار و عقرب و گربه میآورند، بیچاره حق هم داشت من دیده بودم معلم بیچاره چه وحشتی از حتی مرده مار داشت ... .
تصمیم گرفتم خودم به عنوان معلم سر کلاس بروم تا روی نوجوانها و جوانهای تخس کلاس را کم کنم ... .
روز اول تدریسم سر کلاس مار آورده بودند، من هم ما را برداشتم و بهشان ثابت کردم که من ترسی از حیوانات و حشرات مختلف ندارم... .
به مرور زمان دانشآموزان بیشتر ارتباط برقرار کردند و کلاس گرمتر شد ولی هنوز هر طرفند و نوآوریای که می توانستند پیاده میکردند که به اصطلاح خودشان کم بیاورم و سوژه خندهشان شوم ... .
یکی از دانشآموزان که احمد نام داشت واقعا غیر قابل تحمل بود، برای تخلیه انرژی بچه ها به بچهها گفتم بیایید برویم کلاس را در باغهای اطراف ادامه دهیم ... .
جایی مناسب و هموار را برای برگزاری کلاس انتخاب کردم، دانشآموزان را دور نشاندم و خودم در وسط معرکه شروع کردم به درس دادن که ناگهان احمد با الاغش به تاخت و از وسط کلاس رد شد!!!
چند بار دیگر هم این کار را تکرار کرد واقعا در مقابلش کم آورده بودم، دلم میخواست حسابی کتکش بزنم و برای همین پیشنهاد جالبی مطرح کردم، گفتم بچهها من مربی دفاع شخصی هم هستم میخواهید حاظرم مربی شما هم باشم، پسر بچهها هم که ذوق زده شده بودند شروع کردند ادای بروسلی و ... را درآوردن و این شد که کلاس درس به باشگاه تبدیل شد ... .
جالب این بود که نقشهام گرفته بود و احمد هم از خر شیطان که چه عرض کنم خر خودش پایین آمده بود و به امید یاد گرفتن دفاع شخصی به کلاس پیوسته بود ... .