به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، در وبلاگ ساقی آمده است؛
ایام فاطمیه و شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را به شما دوستان و همراهان عزیز تسلیت میگویم.
برای حضرت فاطمه زهرا سلام اله علیها اسامی گوناگونی وجود دارد که درروایات معصومین علیهم السلام فلسفه هر یک از این اسامی بین شده است، در این نوشتار ضمن اشاره به اسامی آن حضرت به بیان فلسفه آن اسامی از زبان معصومین علیهم السلام میپردازم. ذکر این نکته هم لازم است که در بعضی موارد برای هر اسم چندین فلسفه بیان شده است.
فاطمه و چرا فاطمه؟؟؟
در اینکه چرا فاطمه نامیده شده است، حضرت رضا علیه السّلام از پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله نقل میکند که پیامبر (ص) میفرماید: من این دخترم را بدین لحاظ فاطمه نامیدم که خداى سبحان وى و دوستانش را از آتش جهنم نجات داده است.
امام صادق علیه السّلام نیز در تفسیر سوره قدر میفرماید:
در آیه: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ منظور از «اللیلة» فاطمه علیها السّلام، و منظور از «القدر» خداوند است، پس هر که فاطمه را به واقع بشناسد لیلة القدر را درک کرده است، و همانا او را فاطمه نامیدند چون مردمان از کسب معرفت واقعى نسبت به وى عاجز هستند.
زهرا و چرا زهرا؟؟؟؟
امام صادق علیه السّلام در بیان اینکه چرا حضرت فاطمه سلام الله علیها را «زهرا» نامیدند؟ میفرماید: براى اینکه نور حضرت فاطمه روزى سه مرتبه براى امیرالمؤمنین على بن ابى طالب جلوه مىکرد: نور او به هنگام اقامه نماز صبح در حالى که مردمان در خواب بودند، چنان مىدرخشید که سفیدى آن داخل خانههاى مدینه مىگردید و فضاى خانهها را روشن مىنمود، آنان از این نور تعجّب مىکردند و به سوى رسول خدا مىشتافتند تا در باره منشأ آن نور سؤال کنند، و رسول خدا آنها را به جانب خانه حضرت فاطمه متوجه مىکرد، و هنگامى که آنان به سوى خانه ایشان نگاه مىکردند مىدیدند که فاطمه در محراب عبادت قرار گرفته و نورى از محراب ساطع مىشود، و آنگاه در مىیافتند که نور مذکور همان نورى است که از فاطمه ساطع مىگردد. هنگامى که ظهر فرا مىرسید و فاطمه آماده نماز مىگردید نور زردى از چهره وى ساطع مىگردید و داخل خانههاى اهل مدینه مىشد به طورى که در و دیوار خانهها، و لباس و رنگ ایشان همه به زردى مىگرایید، پس هرگاه از آن نور پرسش مىنمودند، رسول خدا ایشان را روانه خانه فاطمه مىکرد و آنان مىدیدند که دختر پیامبر در میان محراب مشغول عبادت است و این نور از وى ساطع مىگردد. و هنگامى که آفتاب غروب مىکرد چهره فاطمه به سرخى مىگرایید و نور قرمزى از او ساطع مىشد و فاطمه از این امر خوشحال گردیده شکر خدا را به جاى مىآورد، پس آن نور داخل خانههاى مردم مىگردید و تمام آنها را سرخفام مىنمود، مردم مدینه از این امر تعجّب مىکردند و در باره آن با یک دیگر به گفتگو مىپرداختند و هر کس نظرى مىداد، بنا بر این نزد رسول خدا مىآمدند و علّت آن را جویا مىشدند و رسول خدا ایشان را به سوى خانه فاطمه مىفرستاد و آنها مىدیدند که فاطمه در محراب به عبادت ایستاده و آن نور از صورت وى ساطع مىگردد و مىفهمیدند که منشأ آن نور از کجاست. پس آن نور در چهره فاطمه باقى بود تا زمانى که حسین علیه السّلام از وى متولّد گردید و آن نور به او منتقل شده و به ما رسیده است و همچنان در نزد ما خواهد بود، امامى بعد از امام دیگر، تا قیامت فرا رسد.
همچنین امام صادق علیه السّلام درپاسخ به این سوال که چرا فاطمه را زهرا نامیدند؟ میفرماید: براى اینکه هرگاه فاطمه در محراب عبادت مىایستاد و به عبادت مشغول مىشد نور او براى اهل آسمان مىدرخشید همان طور که ستارگان براى اهل زمین مىدرخشند.
طاهره و چرا طاهره:
از امام باقر و او از پدران بزرگوارش علیهم السّلام روایت نموده است: فاطمه دختر رسول خدا را به سبب پاک بودنش از هرننگ و پلیدى، طاهره نامیدند، و او هرگز حیض و نفاس ندید.
مُحَدَّثه و چرا مُحَدَّثه:
حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام میفرماید: فاطمه بدین جهت محدثه (بضم میم و فتح حاء و دال با تشدید) نامیده شد که ملائکه از آسمان به زمین مىآمدند و آن بانو را ندا میکردند همان طور که حضرت مریم بنت عمران را ندا مىکردند. ملائکه بفاطمه زهرا میگفتند: اى فاطمه خدا ترا پاک و پاکیزه کرد و بر زنان عالم برگزید، اى فاطمه براى خداى خود قنوت بجاى آور و با رکوعکنندگان سجده و رکوع کن. فاطمه با ملائکه و ملائکه با فاطمه گفتگو میکردند. یک شب زهراى اطهر بملائکه گفت: آیا نه چنین است که حضرت مریم از زنان عالم افضل بود؟ گفتند: مریم بر زنان زمان خود افضل و برتر بود، ولى خدا ترا بر تمام زنان زمان خود و زنان زمان حضرت مریم و زنان اولین و آخرین افضل و برتر قرار داده است.
بتول و چرا بتول:
فاطمه را از آن جهت بتول گفتهاند که از جهت فضل و دین و حسب غیر از زنان زمان خود بودند، و گفته شده آنها را بتول گفتهاند به دلیل اینکه ایشان از دنیا قطع علاقه نموده ومتوجه خداوند تعالى گردیده اند. ار میگذارم. پرسپولیس گل اول را زد، صد تومان را از جیبم که پول در آن بود درآوردم ودر جیب دیگرم گذاشتم. گل دوم را هم زدند، همین کار را کردم. همینطور گل سوم، چهارم و پنجم هم زده شد. گل ششم که زده شد. گل ششم که زده شد، گفتم: یا حضرت ابوالفضل (ع) غلط کردم، حداقل صد تومان برای خودم بگذار، من بدون پول چه کار کنم؟