به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، در وبلاگ قدیانی آمده است؛ در این باره به چند نکته در این باره اشاره میشود.
یکم - شهیدان بهشتی و مطهری و مرحوم آیتالله طالقانی، بلکه دیگر چهرههای برجسته و خوشنام انقلاب اسلامی نظیر شهیدان رجایی، باهنر، مفتح و… جملگی اگر از یک چیز بینیاز باشند، از همین ادعاهای نادرست و غیرمنطقی است که متاسفانه در بعضی موارد توسط بستگان ایشان مطرح میشود. من اتفاقا میخواهم بگویم سیدالشهدای انقلاب اسلامی شهید مظلوم دکتر بهشتی یا شهید مطهری با آن اندیشه ناب و مطهر، حتی دیگر رجال به شهادت رسیده انقلاب، مقامی بس بالاتر از این ادعاهای بیاساس دارند. بهشتی خیلی بزرگتر از آن است که دربارهاش با اگر و اما صحبت شود، ایضا مطهری و دیگران. این ادعاها به هیچ وجه مقام این شهدای والامقام را بالاتر نمیبرد، بلکه فقط و فقط یک سخن سست است که چون درباره این شهدا بیان میشود جای افسوس دارد. افسوس از عدم شناخت، آن هم توسط نزدیکان ایشان.
دوم - ناظر بر تکرار ادعای مورد نظر، استبعادی ندارد که جریانی بشدت زنجیرهای، با سوءاستفاده از مواضع ناصحیح و ادعاهای غیرعقلانی شماری از بستگان این شهدا، قصد شوم کرده باشد تا میان فرزندان غیور انقلاب بویژه جوانان پا در رکاب و بصیر و شهدای سالیان اول انقلاب فاصله بیندازد و ایشان را دچار خطای در تحلیل کند. هیهات! که انس حزبالله و حزباللهی با شهدای شاخص، بسی
دیرینهتر از این حرفهاست که با باد این ادعاهای بیمبنا بلرزد.
سوم - با این همه و از آنجا که این ادعای نادرست را جوابی شایسته باید داد، من نه از محضر قدسی این شهدا، بلکه از مدعیان داعیههای نادرست سوال میپرسم؛ «شهید مطهری که اگر بود اصلا فتنه 88 به وجود نمیآمد، چرا زمانی که خودشان در قید حیات بودند، فتنه فرقه فرقان را جمع نکردند که دست آخر توسط همین جماعت کوردل به شهادت نرسند؟!»، «شهید بهشتی که اگر بود فتنه با کمترین هزینه ممکن جمع میشد، چرا زمانی که خودشان در قید حیات بودند، فتنه گروهک منافقین را جمع نکردند که دست آخر توسط همین جماعت کوردل به شهادت نرسند؟!»، «آیتالله طالقانی که اگر بود با مهربانی و عطوفت اجازه نمیداد تنگنظریها و سلبینگریها، از شعاع عناصر پیرامونی انقلاب بکاهد، چرا زمانی که خودشان در قید حیات بودند، نتوانستند مانع اخراج یکی از فرزندان خودشان -دیگرانی از قبیل بنیصدر، قطبزاده و… حالا بماند- از سفینه انقلاب شوند؟!» و…
چهارم - پر واضح است که این یادداشت، اساسا منکر نقش خود شهیدان و خون شهیدان مورد اشاره در زدودن فتن گوناگون نیست، بلکه اصولا با حرف غیرعقلانی سرناسازگاری دارد. شما نوشتههای مطهری را بخوانید و سخنان بهشتی را بشنوید! آیا جز این است که این شهدای عزیز، خود پرچمدار مبارزه با ادعاهای بیاساس چه درباره خودشان، چه درباره دیگران بودند؟! به نظر میرسد بعضیها بیش از آنکه حب «شهدای دیروز» را داشته باشند، بغض از «شاهدان امروز» دارند و همین بغض باعث شد که با یک سینه پر از کینه نتوانند در فتنه 88 وارد «سفینه بصیرت» شوند و سره را از ناسره تشخیص دهند.
پنجم - چندی پیش یکی از دوستان با مقایسه تصویر «امام خمینی (ره) و جمعی از یاران در سالهای آخر حیات ایشان» و تصویر «امام خامنهای و جمعی دیگر از یاران در همین سالیان، و بالطبع حذف بعضی عناصر» آه و ناله سرداده بود که چرا انقلاب دچار ریزش نیرو شده؟! بعد هم گفته بود؛ «اگر امام میبود این ریزشها رخ نمیداد». این هم باز ادعایی ناصحیح و اتفاقا ناشی از نشناختن خمینی بتشکن است و معالاسف از آنجا که این قیاس را هم جوابی باید، باید گفت: سلمنا! دمی هم قیاس کنید این 2 تصویر را. نخست؛ «تصویر بازگشت امام از پاریس روی پلکان هواپیما»، دیگری؛ «تصویر امام در کنار یاران خود در روزهای آخر حیات ایشان». آیا نستجیر بالله و باز هم نستجیربالله باید خرده بر سیاستورزی خمینی کبیر گرفت که چرا بعضی «اصحاب طیاره» حتی تا اعدام هم رفتند؟! حقا که در قصه تلخ ریزشها، نه ایراد از آن امام است و نه ایراد از این امام، بلکه باید سخن از بیصفتی و نمکنشناسی قلیلی از یاران گفت که با وجود آنهمه سعهصدر بزرگان، باز هم از در بغض با انقلاب وارد شدند. طرفه حکایت اینجاست؛ هم در زمان خمینی، هم در زمان خامنهای، رویشهای انقلاب، بسیار بیشتر از معدود ریزشهای نهچندان مهم است. پس هزاران شیخ بیسواد فدای یک تار موی روحانی شهید علی خلیلی.
ششم ـ واقعیت بسیار مهم آن است که اساسا و اصولا آنچه ما از آن به «فتنه 88» یاد میکنیم، با سرانگشت تدبیر امام خامنهای چرخید و چرخید و چرخید تا به «یومالله 9 دی» رسید. به این معنی، فتنه 88 مدتهای مدیدی است که جمع شده. در زمان خمینی، هیچ فتنهای بازتولید نشد، در زمان خامنهای هم نمیشود. در هوش و ذکاوت، در حکومت بر مبنای حکمت، سیدعلی الحسینی الخامنهای فقط و فقط قابل قیاس با روحالله الموسوی الخمینی است ولاغیر. کسانی که میگویند «اگر بهشتی بود» و «اگر مطهری بود»، نه بهشتی را شناختهاند، نه مطهری را، نه شهید را، نه شهادت را. بهشتی هست، بیاما و اگر. مطهری هست، بیاما و اگر. اللهاکبر که شهید زنده است، بیاما و اگر. نگاه کنید به سخنان بهشتی! نگاه کنید به آثار مطهری! آیا جز این است که همه این اندیشهها مشغول سربازی برای ولیفقیه حی و حاضرند؟! اگر خامنهای گفت؛ «جذب حداکثری و دفع حداقلی» اولین لبیک را به ندای رهبر عظیمالشان ما «جاذبه و دافعه علی (ع)» استاد مطهری گفته است. این وسط دیگر اگر و اما معنی ندارد.
هفتم ـ فتنه 88 به اعتراف دشمن و اذعان دوست، پیچیدهترین فتنهای بود که به نظام جمهوری اسلامی تحمیل شد، پیچیدهتر از همه فتنههای اول انقلاب. حتی با وجود این همه پیچیدگی، امام خامنهای توانست با «یاران شهید» و «یاران شاهد» و صدالبته در سایه لطف و عنایت خدا، بصیرت را صدر فتنه، آرامش را صدر بلوا و امنیت را صدر جنجال بنشاند. القصه! به جای آنکه به غلط بگوییم؛ «اگر شهید بود…؟!» باید بهدرستی قدردان نعمت ولایت باشیم و با خود تامل کنیم؛ «اگر شاهد اصل کاری نبود، چه میشد؟!» و «اگر خمینی، نعمت ولایتفقیه و ولیفقیه، نعمت گرانقدر حضرت سیدعلی را برای ما به ارمغان نمیگذاشت، چه میشد؟!»
*** *** ***
این یادداشت ابتر میماند اگر در انتها شکر نگویم خدای را بابت اینکه حتی روشنفکران زنجیرهای هم از مال و منال شهدای انقلاب بالا میروند! از این زاویه، واقعا باید خداوند را شاکر باشیم. کسانی که در عصر دوم خرداد، کیلومترها آنطرفتر از مرز «شهیدزدایی» یک روز بازرگان را به رخ شهید بهشتی میکشیدند و دگر روز سروش را به رخ شهید مطهری، اینک بهشتی و مطهری از زبانشان نمیافتد. من البته قبول دارم که این مهم، یکی هم ناشی از تودرتوشدن نفاق زنجیرهایهاست لیکن این هم هست که جماعت روشنفکر، وقتی بیش از حد سخن از بهشتی و مطهری میراند یا حرف از همت و باکری میزند، این، به خودی خود یعنی غلبه فرهنگ شهادت بر فرهنگ تسلیم و غلبه فرهنگ مقاومت بر فرهنگ سازش. همین روزهاست سالگرد سیدشهیدان اهل قلم. وه که بیستم فروردین، بهترین روز برای شهادت است. هر سال، موج فرهنگی را خون شهید آوینی در این کشور راه میاندازد. هرگز نگویید؛ «اگر آوینی بود…». آوینی هیچوقت زندهتر از امروز نبوده. و فردا از امروز هم زندهتر است. وقتی آوینی معتقد است؛ «کربلا یک شهر نیست، یک افق است»، تو بگذار گاهی روشنفکر ما با نام بردن از شهید ما، دمی خود را از منجلاب عفن دنیای مادی رها کند. این، جاذبه خون شهید است. این، معجزه خون شهید است. «اهل قلم» دیری است که سید شهیدان خود را شناختهاند. موهای لخت مرتضی را فقط باید نسیم بهار بیقرار تکان دهد، آن هم در قتلگاه رویایی فکه. اینک به احترام شهدای ما، به احترام آوینی، به احترام روز مقدس 20 فروردین، حتی روشنفکران هم خبردار ایستادهاند که ما از قبل گفته بودیم؛ «شهیدان زندهاند اللهاکبر.»
اما حقيقت آن است که زمان مارا با خود برده است و شهدا مانده اند
شهيدآويني