خاطره‌ای از سردار «غلامرضا ماندنی» در سرانجام سبقت‌های دهه ۶۰
وبلاگ الف دزفول
من را گذاشته بودند نفر آخر ستون؛ همینطور که حرکت می‌کردیم، داشتم با خودم فکر می‌کردم که اگر به خط بزنیم، این نفرات اول ستون هستند که ابتدا درگیر می‌شوند و به شهادت می‌رسند و مدام با خودم می‌گفتم باید فکری بکنم.
ارسال نظرات