گروه آزاداندیشی «خبرگزاری دانشجو»- مریم عظیمی؛ بحث آزاداندیشی و محیط و شرایط مناسب برای آن، مقولهای تازه در مراکز علمی اسلامی به ویژه در حوزه های علمیه شیعی نیست؛ چراکه در گذشته نیز چنین مباحثی بنیادی در زندگی ائمه (ع)، بسیاری از رهبران دینی و روند تاریخی مراکز علمی جریان داشته است. اما تاکید مجدد بر این مفهوم و التزام به آن در این مقطع با توجه به شرایط جدید کشور، اسلام و موقعیت کنونی جهان جزء ضرورتهای جهان کنونی برای تقویت روند آزاداندیشی محسوب می شود.
اسلام آیین برادری، برابری و آزادی است، و همواره از بلند نظری و سماحت و گذشت حکایت میکند و پیروان خود را پیوسته به آزاداندیشی و سعه صدر و تحمّل اندیشههای مخالف فرا میخواند.
برای اثبات این مطلب از آیات قرآن، پیامبر(ص)، و سیره امام علی(ع)، شواهد ادلهای داریم که در تبیین و توضیح این مطلب بدان استناد میکنیم:
1- قرآن
الف- «لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغیّ» (بقره،256)
این آیه صریح و بیپرده میگوید که در دین هیچ زور و اجباری نیست؛ یک جمله خبریه که می خواهد بفهماند در قبول دین نباید اجبار و اکراهی باشد. چون اساسا این عقیده واقعی و قلبی با اجبار و اکراه امکان ندارد. بنابراین آیه شریفه در مقام انشاء و جعل حکم است و هدف از آن، بر طرف ساختن تنگ نظریها و کوتهفکریهای گروهی است که میپندارند باید در تبلیغ و ترویج مبانی دینی و اسلامی از زور و قدرت بهره گرفت.
ب- «و قاتلوا الذین لایؤمنون باللّه و لا بالیوم الاخر و یحرّمون ما حرّم اللّه و رسوله و لایدینون دین الحق من الذین اوتوا الکتاب حتی یعطوا الجزیة عن ید و هم ساغرون» (توبه،29)
اگر نظر اسلام این بود که میباید دین را با زور اسلحه پیش برد و با برق شمشیر راه را برای تبلغ آیین اسلام روشن کرد، پس چرا در مورد مشرک کافری که در حال جنگ با اسلام است و میخواهد حرف مسلمین را بفهمد، دستور میدهد که او را پناه دهند. اگر شمشیر راهگشا بود میبایست این فرد را که با پای خود نزد مسلمانان آمده است اگر اسلام را نپذیرد بیوقفه از پا در آورند.
پس روشن میشود که دیدگاه اسلام بسیار بالاتر از این حرفها است. اسلام هرگز اجازه نمیدهد که برای پیشبرد دین، چنین فردی کشته شود، اسلام میداند که بیتردید عطوفت و مهربانی و ملایمت با آن فرد، تأثیر راسختری در قلب او خواهد گذاشت، و چه بسا به وسیله همین ابزار محبت و میهمان نوازی دریچه قلبش به روی پرتو هدایت گشوده شود و اسلام را با میل و رغبت پذیرا گردد.
نتیجه اینکه اسلام در تاریخ و در حقیقت خود وکلام خداوند متعال، تأکید بسزایی به آزادی اندیشه دارد به طوری که در آیات دیگری نیز بدان اشاره شده است. مانند: سوره مائده/ آیه 104، سوره اعراف/ آیه 28، سوره شعرا/ آیه 74، سوره زخرف/ آیه 22 و 23، سوره رعد/ آیه 11، سوره انفال/ آیه 53، مضمون این آیات نیز پیرامون آزادی اندیشه و عدم اسارت در افکار نادرست پیشینیان و دگراندیشیدن به معنای درست و صحیح کلمه و با رویکرد الهی است.
2- سیره پیامبر اکرم (ص)
یکی از منابع و مصادر ارزنده و مهم برای بدست آوردن احکام و شریعت اسلامی، سیره پیامبر اکرم(ص)است که بسیاری از مشکلات را حل میکند. در اینجا نیز برای اثبات مطلب مورد بحث، به دو مورد از سیرهء پیامبر(ص) مراجعه میکنیم:
الف- بعد از آنکه پیامبر مکه را فتح کرد و مسلمین وارد سرزمین مکه شدند، عدهای از اهالی مکه با خیل عظیم مسلمین روبرو شده بودند، بدون معطلی به دین اسلام گرویدند، البته در این میان شماری از مکیان بودند که با همه سوابق ناپسند خود و با تمام کینهتوزیهایی که نسبت به مسلمین اعمال کرده بودند، منافقانه و ریا کارانه اظهار اسلام کردند و بدین ترتیب خود را در زمره مسلمین در آوردند، از این گروه میتوان ابوسفیان را نام برد که با آن همه پیشینهای که در مبارزه با آیین اسلام داشت، باز هم بظاهر مسلمان شد و البته امان نامه نیز دریافت کرد.
جمعی از اهالی مکه نیز حتی پس از ورود لشکر اسلام بر همان کفر و شرک خود پای میفشردند و در دفاع از کیش و آیین خود سرسختی نشان میدادند. نظر پیامبر این بود که این دسته بدین شرط که فتنه و آشوب به پا نکنند و به مسلمین آزاری نرسانند میتوانند آزادانه در جامعه اسلامی زندگی کرده از امکانات حکومت اسلامی برخوردار شوند.
ب- مورد دیگر اینکه در سال ششم هجری جمعیت زیادی از مسلمین با رسول خدا(ص) پیمان بستند که تا پای مرگ در راه دفاع از آیین مقدس پیامبر مبارزه کنند. پیامبر عازم مکه بود که در جایی به نام«حدیبیه» برخوردی میان مسلمین و لشکری روی داد که بنا به نظر پیامبر منجر به جنگ گردید، اما در نهایت قرار شد قرار داد صلحی میان مسلمانان و قریش مکه بسته شود. در جریان پیمان صلح، از جانب قریش«عروه مسعود ثقفی» نمایندگی داشت که در این ماجرا اهانت به پیامبر کرد، به حدی که یک بار محاسن حضرت را گرفت و کشید، و نیز با آوردن نام رسول الله در متن قرارداد، مخالفت ورزید، ولی پیامبر و مسلمین با کمال متانت و شکیبایی پیمان را به امضاء رساندند که آثار مثبتش برای مسلمین آشکار شد.
در چنین موقعیتی که پیامبر، یک لشکر آماده را همراه دارد و همه در پشت دروازههای مکه مهیا و گرد آمدهاند، و با پیامبر پیمان مقدسی را منعقد ساختهاند، باز هم پیامبر از برخورد و درگیری نظامی اکراه داشتند و در آیین و منش خود اصل کلی صلح و صفا را بنا نهاده بودند. اگر پیامبر خواست دین خود را تحمیل کند، و با زور و اسلحه هدف را پیش ببرد بهترین موقعیتش همین زمان بود که کفار قریش در دست آنان بودند، ولی بنای اسلام است که «و ان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکّل علی الله»؛ اگر دشمنان به صلح و مسالمت تمایل داشتند تو نیز به صلح خلق باش و بر خدا توکل کن.
3- سیرهء امام علی (ع)
امام علی(ع) در زمان حکومت خود از کوچههای شهر عبور میکرد، ناگهان چشمش به پیرمرد نابینایی افتاد که مشغول تکدی بود، امام از همراهان در مورد او سئوال کرد، اطرافیان پاسخ دادند که این پیرمرد نصرانی است و اینک چون از کار افتاده و نابینا شده است دست به گدایی زده. امام با باعصبانیت فرمود: چقدر ناپسند است، تا جوان و نیرومند بود، از قدرت او استفاده کردید و از توان او بهره بردید، اکنون که پیر و فرتوت شده و دیگر نیروی کار ندارد رهایش کرده اید تا به گدایی بپردازد؟ سپس امام همانجا فرمان داد تا برای او از بیتالمال حقوقی مقرر کنند، یعنی یک مسیحی از بیت المال مسلمین که توسط مسلمانها پرداخت شد ارتزاق کند.
اگر اسلام این مطلب را میپذیرفت که در برابر کسی شمشیر بکشد و او را تهدید کند و اگر اسلام سر و کارش با شمشیر است، اینجا بهترین موقعیت است که در برابر این مسیحی مفلوک درمانده که هیچ قدرت دفاعی ندارد، شمشیر از نیام برکشد و با تهدید او را به اسلام بخواند، لیکن مسأله این طور نیست، بلکه او میتواند با همان عقیده خود، در ظل رحمت و رأفت قوانین اسلامی با کمال آسایش زندگی کند و از بیت المال مسلمین نیز بودجهاش تأمین شود. بنابراین، تأکید بر زور و قدرت و اسلحه جزو اصول اسلام نیست و نمیتوان به اسلام نسبت داد که تنها اسلحه را عامل پیشرفت خود قرار داده است.
امام علی(ع) در جای جای سخنان گوهربارشان نیز به مفهوم عمیق آزادی در اسلام اشاره داشتهاند و اصل آزادی از منظر ایشان مورد قبول است، ایشان میفرمایند: «بنده دیگری نباش در حالیکه خداوند تو را آزاد آفریده است.» مفهوم آزادی از نگاه فرهنگ علوی معنای همه جانبه دارد و در وجوه مختلف اجتماعی و فردی مؤثر است. در مکتب علوی آزادی عین انسانیت و انسانیت عین آزادی است و این معنا، اقیانوسی عمیق و قابل تأمل است.
باید این نکته بسیار با اهمیت را در مورد نگاه اسلام به آزادی در نظر بگیریم، اسلام خواستار اندیشیدن است، به طوری که امام علی(ع) میفرماید: «خدا پیامبران را فرستاد تا گنجینههای عقول را آشکار سازند.» بنابراین اسلام، عقل و وحی را نفی نمیکند و تمام مباحث مطلوب و سرشاخههای نیک را برای انسان میطلبد، اما آزادی از دیدگاه غرب انسان محور، وحی را نفی نموده و تنها به عقل انسانی محض توجه دارد و این چنین با نفی خود، انسان غربی را از این موهبت الهی محروم میسازد.
اسلام، آزادی را طریقی برای اجرای عدالت میداند و آزادی برای انسان مسلمان (کسی که سر تسلیم در برابر خداوند به زیر افکنده) هدف نیست، اما آزادی در غرب ترجمهای دیگر دارد. در اسلام تأکید فراوان بر عدالت شده است، (سوره حدید/ آیه 25) خداوند پیامبران را فرستاد تا مردم قیام به قسط و عدل کنند و در جایی دیگر امام علی(ع) میفرماید: «خدای سبحان، عدالت را مایه برپایی انسانها و ستون زندگی آنان و سبب پاکی از گناهان و روشنی چراغ اسلام قرار داده است، هیچ چیز همچون عدالت سرزمینها را آباد نمیسازد. عدالت مردمان را اصلاح میکند.» با این توصیفات، دراین رهگذر فکر و اندیشه پیشنهاد ما کرسی های آزادی اندیشه و بیان است.
شهید مطهری نیز در این باره می گوید: «من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار میدهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو میشود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مختلف و مواجهه صریح و روشن با آنها.»
در بحث آینده به مطالب دیگری حول کرسی های آزاد اندیشی از قبیل چارچوب ها، ضرورت حاکم بر آزاد اندیشی و مسئولیت مسئولین در برابر کرسی های آزاد اندیشی میپردازیم.
منابع:
1. Korsiha.ir
2. http://farhangi.sut.ac.ir
3. http://www.teribon.ir
4. آزاد اندیشی در اسلام، نعمت الله صالحی نجف آبادی، مجله کیهان اندیشه، بهمن و اسفند 1364، شماره 4
5. وسائل الشیعه ج 11،ص 49