به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، ملت ایران هیچگاه تا این اندازه در فضای جهانی تصمیمساز نبوده و هرگز به این میزان از اندوخته قدرت در فضای بینالملل دست نیافته بود. بزرگترین مولفه قدرت ما در حال حاضر علاوه بر تفکر نظامساز «انقلاب اسلامی» دستیابی به نسخهای از پیشرفت درونزاست که تاکنون مشابه آن در جهان هرگز ارائه نشده بود. ایرانیها این ابداع بزرگ را مدیون مقاومت و پایداری در برابر سختیها و مشکلات 35 ساله در فضای پررقیب جهانی هستند. پس اکنون نظام سرمایهداری در تقابل با جمهوری اسلامی ایران با 2 مشکل مهم روبهرواست.
اگر نسخه «حاکمیت اسلام» را با شبیهسازی وارونه و بدلکاری در دین تبدیل به بداندیشی طالبانی با تمسک به بازوی شیطانی وهابیت مدرن کرده، در مقابل باید راهکاری نیز برای مقابله با نسخه «علم مولد» ایرانی و استقلالطلبی ملی ایرانیان ارائه کند. فرضا حتی اگر به واسطه ترس از غلبه خبائث و جانورانی همچون بوکوحرام یا داعش و انواع گروههای وابسته به سیستم بینالمللی القاعده، خیل مسلمانان ساکن آسیا و آفریقا و حتی جمعیت قابل توجه مسلمانان اروپا از خواسته مهم تشکیل «حکومت اسلامی» صرفنظر کنند همان دولت به اصطلاح سکولار فرضی که به دست این ملتها در آینده در بلاد اسلامی به حاکمیت خواهد رسید نیز نباید به نسخهای به جز «اقتصاد سرمایهداری» فکر کند! راهکار فعلی چند کشور نه چندان ثروتمند اروپایی به اضافه آمریکا برای اداره جهان، تمسک به همین تحریمهای اقتصادی و سیاسی است که تا اینجای کار نه تنها جمهوری اسلامی را «فلج» نکرده بلکه ایرانیان را در حرکت به سمت خودکفا کردن سیستم اقتصادی و حتی ارائه طرح برای اصلاح سیاسی نظام بینالملل نیز مصممتر از گذشته کرده است. این «نظام سازی» و «الگوپروری» ایرانیان بزرگترین خطری است که جهان پدید آمده بر اساس ایده کهنه «نظم نوین جهانی» را تهدید میکند.
حال در چنین شرایطی، بروز چه واقعهای در درون کشور ما میتواند اصل تفکر و سیستم انقلاب اسلامی که همه طرحهای نظامساز فعلی از درون آن جوشیده است را با مخاطراتی کوچک و بزرگ روبهرو سازد؟ طبیعتا روی کار آمدن اقلیتی فکری با وابستگی شدید به اجرای ایدههای نظام غربی برای اداره جهان یکی از این مخاطرات است. عقبنشینی از هر بخش از مولفههای تفکر نظامساز جمهوری اسلامی یعنی کمک رساندن به سیستم غربی که برآمده از ظلم است و قوانین ظالمانهاش را به دیگران تحمیل میکند. دم زدن از ورژن غربی شعارهایی همچون «صلح جهانی» و «حقوق بشر» و «جهان عاری از خشونت» و «دموکراسی» و «اعتدال» در دنیایی که تاریخش مملو از رفتارهای ظالمانه «قانونی» برآمده از همین سیستم است، به لطیفهای خطرناک با هدف دور زدن نسخه نظامسازی درونی میماند. پس زمانی که رئیسجمهور ما در فضای داخل و خارج از کشور به گونهای سخن میراند که گویی شعارهای غربی را باور کرده و آنها را لازمالاجرا برمیشمارد این یعنی سیستم فکری دولت از مرکزی نه چندان ناپیدا با «حمله» مواجه شده است.
خطر همهگیری یک تفکر «التقاطی وابسته» حقیقتا هزاران بار از ضعف اقتصادی خطرناکتر است، چرا که با همهگیری یک تفکر آلوده به ویروس وابستگی در میان نخبگان و مدیران میتوان کل مسیر پیشرفت یک جامعه را مسدود کرد. پس نگرانی ملت برای دولتمردان نه از بابت مبارزه با رانتخواران است و نه به جهت «رفع تحریمها»! دستکم عقلا خوب میدانند رفع تحریم پیش از اینکه دغدغه ملت باشد منشأ کودتای سیاسی – اقتصادی رانتخواران وابسته به سیستم سرمایهداری غربی بود که دلالان خود را «گرسنه» در ایران رها کرده بودند. البته اینجا مفهوم «گرسنگی» کمی دستخوش تغییرات است به این مفهوم که حاشیه سود لابی رانتخوار در شرایط تحریم اندکی بالا و پایین شد اما به لطف شیطان، دزدان در مسیر مال مردمخوری هرگز بدون حمایت بینالمللی رها نمیشوند!
وابستگی فکری به غرب به قدری خطرناک است که میتواند آبروی دولتمردان را به واسطه تقابل شعارها و مشی زندگیشان با خواستههای نظام غربی در ملأعام به خطر بیندازد.
غرب اجبار میکند میان عمل به «خط امام» و «حمایت از رانتخواران» یکی را برگزینند. سیستم در هنگامه انتخاب میان عملکرد مبتنی بر «اقتصاد درونزا» و افزایش واردات کالاهای مصرفی تنها یک پاسخ درست تعریف میکند. نظام بینالملل میان عمل به وعده «سانتریفیوژها بچرخد، چرخ کارخانهها هم بچرخد» و «تعلیق غنیسازی» یکگزینهای عمل میکند. 1+5 کاری به سبقه مبارزاتی فرزندان انقلاب ندارد و تنها از آنها میخواهد «نخبه فراملی» باشند و دور ملیگرایی را به کل خط بکشند. او «امضای تعهدآور» پای توافقی را میخواهد که آخرش تبریک به اشتون – نماینده سیستم جهانی- را به همراه بیاورد. حال این وسط آبروی دولت ایران چه میشود اگر نتانیاهو نتواند جلوی خود را بگیرد و نقشه «پلیس بد- پلیس خوب» را در هاآرتص یا لوموند افشا کند برای کسی مهم نیست. در شرایط اضطراری احتمالا توصیه میکنند «ترجمه مقالات رسانههای خارجی را برای «افراطیون» ممنوع اعلام کنید!» آیا همین مسائل نیست که ملت را نگران کرده است؟ علت چیست که رهبر انقلاب از سال گذشته تاکنون دهها بار درباره وجوب «نگاه به درون» در حوزه اقتصاد تذکر دادهاند؟ مشکل کجاست که بازدید از نمایشگاه کتاب را از برنامه کاری حذف نمودند؟ آیا علت نگرانی مکرر ایشان در حوزه فرهنگ «همراه شدن با بیفرهنگی جهانی نظام سرمایهداری» نیست؟
چرا دولت مقابل لابی رانتخوار حامی شعار «واردات بیشتر، زندگی بهتر» از خود نرمش به خرج میدهد و در مقابل این همه مطالبات اقتصادی مردم شعارهای بیربط لاابالیترین سیاستمداران آمریکایی همچون بوش را تکرار میکند؟ «جهان عاری از خشونت» و «مبارزه با افراطیگری» از دهان کدام مشاور بیگانه با سیستم فکری «انقلاب اسلامی» وارد ادبیات رئیسجمهور خط امامی ما شده است؟ به او یک نسخه از مستند تاریخی «من روحانی هستم» را هدیه کنید تا بداند روحانی در سالهای خفقان ستمشاهی چگونه با دیکتاتور دستآموز نظام سرمایهداری غرب در ایران مبارزه کرد. بیشک نظارت بر اعمال و رفتار و گفتار و اهداف و آرمانهای دولتمردان و مسؤولان در جمهوری اسلامی و تلاش برای هدایتگری به موقع مصداقی از «افراطیگری» نیست، بلکه حقی است بر گردن مردم که اگر در راستای اعاده آن نکوشند مقابل باری تعالی باید پاسخگو باشند. همراهی ما با دولت بهرغم همه نگرانیهایی که به واسطه عملکرد سیاستمداران در حوزه صیانت از حقوق هستهای ملت و اجرای سیاستهای فرهنگی و اقتصادی موازی با سرمایهداری غربی، همهگیر شده، مشروط به شرط تنفیذنامه رئیس روحانی دولت است.
منبع: وطن امروز