برخی افراد روزها و مناسبتهای عزاداری در تقویم را میشمارند و نتیجه میگیرند که ما ایرانیها بیشتر در حزن و غم بهسر میبریم؛ این در حالی است که شمار روزهای تعزیه حتی به یکسوم کل تعطیلات سال هم نمیرسد.
به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، همین که تعداد این روزها به چشم برخیها بیشتر میآید، نشان میدهد که به مسئله شادی و نشاط در مقابل غم و اندوه آنچنان که شاید و باید نپرداختهایم. تا به حال برایتان پیش آمده که فکر کنید شادی در دینمان چه تعریفی دارد؟ اصلا جایگاه خنده و سرور در زندگیمان کجاست؟ یا اینکه پیامبران و امامان ما در مورد خنده و شادی چه دستوراتی داشتهاند؟
اصلا خودشان چقدر اهل بگو و بخند بودهاند و چقدر اهل تلخ رویی؟ یا چرا وقتی که امامانمان فرمودهاند در شادیهای ما شاد باشید ما به این شادی خیلی توجه نمیکنیم؟ بعضی وقتها هم که شادیهایمان از راه شرعی نیست. شما هم دیدهاید کسانی را که با مسخرهکردن دیگران و شوخیهای بیجا دلشان را شاد میکنند! آیا این یک امر حرام از نظر اسلام نیست؟
در این روزها که روزهای جشن و شادی و سرور است برای اینکه بتوانیم به پاسخی قانعکننده و البته مطمئن برای این سؤالها برسیم سراغ حجتالاسلام محسن قرائتی رفتهایم؛ روحانی و معلم معروفی که نیاز به معرفی ندارد و ویژگیاش این است که از روز تاسیس کلاسهای قرآنی و دینیاش، خنده و شادی را هم چاشنی کلاسهایش کرده است. او همیشه حرفهای جالب و خاطرات شنیدنی فراوانی دارد. حالا شما هم میتوانید نظر این استاد و معلم قرآن را در مورد شادی حلال و تعریف شادی و خنده در اسلام بخوانید.
برخی معتقدند که مردم کشور ما بهخاطر اعتقادات مذهبیای که دارند، بسیار محزون هستند و در مقابل، مردم دیگر کشورها شاد و خندانند. واقعا دین و دینداری در اسلام، آدم را غمگین میکند؟ به هیچوجه اینطور نیست! اتفاقا در دین ما بر شادی و نشاط بسیار تأکید شده است. فقط کافی است به رهنمودهای دینمان در این موضوع توجه کنیم. اینطور هم نیست که دیگران از ما شادتر باشند. بعضیها میگویند خوشا به حال فلانی که شاد است ولی پیامبر عزیز ما میفرماید در لذتی که بعد از آن آتش باشد، خیری نیست.
ما باید شادیهای حلال را بشناسیم. حدود و ثغور را رعایت کنیم تا هم زندگی شاد و مفرحی داشته باشیم و هم اینکه در دام گناه و نافرمانی از دین نیفتیم؛ یعنی باید حد میانه و تعادل را نگه داریم.
تعادل بین حزن و شادی بسیار مهم است. اگر حزن آدمی بر شاد یاش غلبه بکند عقدهای، بدبین و گرفته میشود و نشاط ندارد. در جامعهای که حزن بر شادی پیروز شود انسان و جامعه فلج میشود. در مقابل اگر شادی پیروز شود انسان عیاش میشود، هوسبازی میکند و دنبال لهو و لعب میرود.
امام علی(ع) میفرماید: «اوقات سرور، فرصت است». مسلمانان هم باید از اوقات شادی که فرصتی مغتنم است بهره ببرند و برای خوشبختی و سعادت خود استفاده کنند.
اشاره کردید که دین ما بین شادی و حزن تعادلی برقرار کرده است ولی تاکنون جنبههای شادی دینمان کمترگفته شده است. اهمیت شادی در دین اسلام چقدر است؟ امام رضا(ع) در حدیثی میفرمایند: سعی کنید اوقات خود را به 4 قسمت تقسیم کنید؛ بخشی را به راز و نیاز با خدای بینیاز و مناجات کوچکترین با بزرگترین قرار دهید. قسمتی را برای کسب و کار و تلاش و پیدا کردن خرجی حلال برای اداره زندگی و بخشی هم برای رفتوآمد و نشست و برخاست با افراد مومن و مطمئن. در نهایت نیز زمانی برای تفریحات سالم و لذتهای حلال و گردش و ورزش و استراحت.» جالب است که امام رضا(ع) در ادامه میفرمایند اگر میخواهید به آن 3مورد برسید باید اول به این مورد توجه کنید که تا لذت و تفریحی نباشد، نشاطی در دیگر کارها نخواهد بود. این حدیث دلیل اهمیت تفریح است. برادران یوسف وقتی خواستند او را از حضرت یعقوب بگیرند گفتند که میخواهند او را به تفریح و ورزش ببرند. حضرت یعقوب هم نگفت که ورزش لازم نیست؛ یعنی نیاز به ورزش و تفریح چنان قوی است که نتوانست پیشنهاد برادران یوسف را رد کند.
یا اینکه امام باقر(ع) میفرمایند: «اگر کسی نیت روزه مستحبی کند و دوستش از او بخواهد که روزهاش را باز کند، شایسته است که این روزه را باز کند تا دوستش خوشحال شود زیرا برای او ثواب 10روز نوشته خواهد شد. این است سخن خداوند بزرگ که فرمود: هر کسی کار نیکویی کند پاداش 10برابر برای او خواهد بود.
اما برای شادی باید بهانهای باشد. امروزه بیشتر مردم با هم از دردها و مشکلات زندگیشان میگویند. واقعیت این است که خندیدن و خنداندن کمی مشکل شده؛ اسلام درباره خنداندن مردم چه میگوید؟ اتفاقا به نکته خوبی اشاره کردید. امروزه دیگر خنداندن به قولی از مد افتاده است، درصورتی که امام کاظم(ع) میفرماید: کسی که مومنی را شاد کند اول خدا را شاد کرده؛ دوم رسول خدا و سوم ما اهلبیت را شاد کرده است.
باید توجه کنیم که خنداندن دیگران بسیار مهم است. نباید داغ بر داغ مردم اضافه کنیم. خاطرم آمد امام صادق(ع) درخصوص همین سؤالی که شما پرسیدید فرموده کسی که دوستش را تشویق کرده و به او آفرین بگوید تا قیامت برای او آفرین ثبت میشود. بله این دنیا بازار است، مواظب باشید که لحظه به لحظه میتوانید با لبخندتان، با برخوردتان و با کمکتان سود بهدست آورید.
پیامبر اکرم(ص) نیز فرمودهاند: «هر کس مومنی را شاد کند مرا شاد کرده است و هر کس مرا شاد کند برای خود نزد خدا حسابی باز کرده و در قیامت در آسایش خواهد بود.
اما بعضیها میگویند مناسبات زندگی امروزی دیگر با چند قرن پیش بسیار فرق کرده است و امروز برای شاد کردن دیگران و یا کمککردنشان آفرین گفتن و تشویقکردن نمیتواند نقش پول را ایفا کند؛ بهعبارتی برای شاد کردن مردم امروز پول لازم است.
بهنظر من این غلط است که فکر کنیم دوای همه دردها پول است. در حدیثی میخوانیم اگر مومنی از گرفتاری مومنی که به سختی افتاده گره گشایی کند خداوند کارهای او را تسهیل میکند، چه در دنیا و چه در آخرت. این گرهگشایی همیشه با پول نیست؛ چهبسا مشکل مومنی با یک راهنمایی، وساطت یا یک لبخند و یا حتی با یک طنز برطرف شود.
امام باقر(ع) میفرماید: «با روی گشاده و خندان با برادرت دیدار کن.»
در ادامه حضرت فرموده: میدانید خدا در روز قیامت چهکسی را نمیسوزاند؟! پاسخ دادند: نه. فرمود: آدمهایی که خوش برخورد و نرم هستند؛ با مردم مانوس میشوند. خداوند بدن اینها را بر جهنم حرام کرده است.
سیره خود پیامبر(ص) و امامانمان(ع) در خندیدن و شادکردن مردم چطور بوده است؟ علامه مجلسی در بحارالانوار و علامه طباطبایی در تفسیر المیزان آوردهاند که رسول خدا هنگام خنده با مردم میخندیدند و هنگام تعجب و تحسین هم با آنها همراهی میکردند. حتی آوردهاند که پیامبر لب به سخن نمیگشود مگر اینکه لبخند میزد.
اهمیت شادی و شوخ طبعی بین شیعیان تا به اندازهای بالاست و خود معصومین به این موضوع چنان توجه داشتهاند که یکبار امام صادق(ع) از یونس شبانی پرسید: شوخی کردن شما با یکدیگر چگونه است؟ یونس جواب دادکه اندک است.
امام در ادامه فرمودند: اینگونه نباشید زیرا شوخی از خوش خلقی است، چراکه بدان وسیله برادرت را خوشحال و مسرور میکنی و بدان رسول خدا با دیگران شوخی میکرد و میخواست که آنها را شاد و مسرور کند.
حسین بن زید روایت میکند از امام صادق(ع) پرسیدم که آیا پیامبر با کسی مزاح میکرد؟ که امام صادق در پاسخ فرمود: «پیامبر کسی است که خداوند او را به داشتن خلق عظیم تعریف کرده است. آن حضرت را همراه رحمت و رافت کامل برانگیخته است. آن حضرت با اصحاب خود مزاح میکرد تا عظمت و بزرگیاش دل آنان را نگیرد؛ بتوانند به او نگاه کنند و حوائج خود را باز گویند.
پدر بزرگوارم از پدران گرامیاش روایت کرده رسول خدا هنگامی که یکی از اصحاب را غصهدار و مغموم میدید، با مزاح کردن او را مسرور میساخت و میفرمود: خداوند کسی را که با برادرانش به ترشرویی روبهرو شود دشمن دارد».
روایتی از شوخیهایی که پیامبر میکرد هم نقل شده است؟ بله. روایتهای فراوانی هم از پیامبر(ص) و هم از دیگر امامانمان داریم. یکبار پیرزنی از انصار به رسول خدا عرض کرد: دعا بفرمایید من به بهشت بروم. حضرت فرمود: پیرزن که به بهشت نمیرود. پیرزن شروع کرد به گریهکردن.
پیامبر خندید و فرمود: مگر نشنیدهای که خداوند در قرآن میفرماید ما آنان را آفرینشی نو بخشیم و همه را دوشیزه قرار دهیم؟! یا در ماجرای دیگری، چشم پیامبر به زنی افتاد که هردو چشمش مجروح و بسته بود.
پیامبر فرمود: کسی که هردوچشمش مجروح و شبیه نابینایان باشد داخل بهشت نمیشود. زن به گریه افتاد و گفت: ای رسول خدا پس من داخل دوزخ میروم؟
حضرت فرمود: نه. منظورم این است با چنین شکلی وارد بهشت نمیشوی زیرا افراد در بهشت سالم و جوان خواهند بود».
در مورد خود خندیدن که چه خندهای خوب است و چه خندهای نه، چه نظری دارید؟ پیامبر اعظم فرمود: «خنده بر 2 قسم است: خندهای که خدا آن را دوست دارد و خندهای که خدا آن را دشمن دارد. اما خندهای که خدا آن را دوست دارد، لبخندی است که مرد در اثر شوق دیدار به روی برادرش میزند. خندهای که خدای تعالی آن را دشمن دارد. این است که مرد برای خندیدن یا خنداندن دیگران سخن ناروا و باطلی بگوید که به سبب آن در جهنم سرنگون میشود».
از معمر بن خلاد هم روایت داریم که میگوید: به حضرت رضا(ع) عرض کردم: «قربانت گردم مردی در میان جمعی است و سخنی به میان آید و شوخی کنند، بخندد؟»
امام پاسخ دادند: «باکی نیست تا آنجا که به فحش و هرزهگویی نکشد.»
سپس فرمود: «همانا رسول خدا اینگونه بود که عرب بیابانی نزدش آمد و هدیهای برایش آورد و همانجا میگفت بهای هدیه ما را بده. پس رسول خدا خندید و هر زمان که اندوهگین میشد میفرمود ای کاش آن عرب بیابانی نزد ما میآمد». از اینگونه روایات که مرز خنده حلال را تعیین میکند بسیار آوردهاند.
در مورد خندههایی که پرهیز از آن سفارش شده است، چطور؟ ائمه(ع) در این خصوص چه فرمودهاند؟ بله در این خصوص هم احادیث فراوانی داریم. مثلا اینکه مومن را از بسیار خندیدن منع کردهاند. امام صادق(ع) میفرمودند که خنده بسیار، دل را میمیراند. یا اینکه فرمودند خنده بسیار دین را آب میکند همانطور که آب، نمک را. البته در نوع خندیدن هم باید دقت کرد. نباید قهقهه زد، چرا که آوردهاند افراد کم ظرفیت جاهل هستند و وقتی خندهشان میگیرد قهقهه میزنند و وقتی هم گریه میکنند جیغ میکشند.
در خود خندیدن هم باید مراعات کنیم. نباید با صدای بلند بخندیم. سیره پیامبر همچنین بود. ایشان لبخند میزدند و همیشه تبسم داشتند. یا اینکه نباید به عیبهای مردم خندید که این کار بسیار اشتباه است و ائمه(ع)، شیعیان را از این کار منع کردهاند. یکی چاق است، یکی لاغر؛ این مسائل نباید مایه تفریح مردم باشد.
یا اینکه یکی از نظر مالی ضعیف است، این موضوع دلیل بر خنده نیست و خدا هر کسی را که دیگران را تمسخر میکند، بازخواست خواهد کرد. معنی تفریح و شادی غیر اینهاست. در سوره مومنون سخن از مجازات سخت دوزخیان است و گوشهای از گفتوگوی خدا با آنها را بازگو میکند.
خداوند با این سخن عتابآمیز آنها را مخاطب میسازد: «آیا فراموش کردهاید گروهی از بندگان خاص من میگفتند پروردگارا ما ایمان آوردیم ما را ببخش و بر ما رحم کن و تو بهترین رحمکنندگانی؟! و اما شما آنها را به باد مسخره گرفتید و آنقدر در این کار اصرار کردید که استهزا کردن آنها شما را از یاد من غافل کرد؟
و شما پیوسته بر آنها میخندیدید و بر سخن و رفتار و کردارشان پوزخند میزدید. امروز بهخاطر آن صبر و استقامت و پایمردی در مقابل آن همه استهزا آنها را پاداش دادم و آنها رستگار شدند و اما شما در بدترین حالات و دردناکترین عذاب گرفتارید و کسی به فریادتان نمیرسد. باید هم اینگونه باشد که مستحق این کیفرید.»
با توجه به این گفتوگو پی میبریم که نباید مردم را بهدلیل رفتار و ایمانشان مسخره کنیم. خدا حامی کسانی است که مورد مسخره قرار میگیرند و واقعا ارزش هم ندارد آدم برای چند دقیقه شادی، دین و ایمانش را به باد بدهد.
نزدیک بود صندلی شهید مطهری بیفتد حجتالاسلام قرائتی در زمان جوانی، حتی در خدمت بزرگانی چون مقام معظم رهبری و شهیدان بهشتی و مطهری هم سخنرانی کرده و آنها را هم خندانده است. این معلم قرآنی تعریف میکند: «سالهای قبل از انقلاب که تازه برای جوانان کلاس شروع کرده و در کاشان جلسه داشتم، به قصد زیارت امام رضا(ع) به مشهد رفتم.
در حرم به امام، عرض کردم: چه خوب بود، این چند روزی که اینجا هستم جلسه و کلاسی داشتم.
در همین حال یکی از روحانیون آشنا پیش من آمد و گفت: آقای قرائتی دبیران تعلیمات دینی جلسهای دارند، شما نیز با ما بیا. با هم رفتیم. دیدم جلسهای است با عظمت که افرادی مثل آیتالله خامنهای و شهیدان بزرگوار مطهری، باهنر و بهشتی نیز تشریف دارند.
من اصرار کردم که 5 دقیقهای صحبت کنم که اجازه دادند. همینطور شد که مطالبی را با مثال بیان کردم. خیلی پسندیدند. حتی موقع سخنرانی من، آنقدر شهید مطهری خندید که نزدیک بود صندلیاش بیفتد.
شهید بهشتی فرمود: من خیلی وقت بود فکر میکردم که میشود که دین را همراه با مثل و خنده به مردم منتقل کرد که امروز دیدم.»
با خنداندن از آیتالله گلپایگانی حجره گرفتم استاد محسن قرائتی همواره از خاطرات شیرنی که در زندگی با آنها مواجه شدهاند یاد میکنند. مثلا اینکه چطور توانستهاند با استفاده از توانایی خنداندن دیگران مشکلاتشان را حل و فصل کنند؛ «سالهای اول طلبگیام در قم خواستم در حوزه آیتالله گلپایگانی حجره بگیرم و درس بخوانم اما گفتند به کسانی که لباس روحانیت ندارند حجره نمیدهند. خودم خدمت ایشان رسیدم.
فرمودند: شما که لباس ندارید. معلوم است که کم درس خواندهاید. عرض کردم گرچه به من حجره نمیدهید ولی اجازه بفرمایید یک مثال بزنم.
ایشان اجازه فرمودند. عرض کردم: میگویند مردی در کاشان به حمام رفت. وقتی لباسهایش را بیرون آورد همه به او گفتند: اَه اَه. چه آدم کثیفی. وقتی این برخورد را دید دوباره لباسهایش را پوشید تا از حمام بیرون برود. گفتند کجا میروی. گفت میروم حمام تا بیایم حمام! حال حکایت شماست که میفرمایید برو درس بخوان بعد بیا اینجا درس بخوان. برو روحانی شو بعد بیا اینجا روحانی شو.
وقتی این مثال را زدم ایشان خیلی خندیدند و فرمودند: به شما حجره میدهیم. شما اینجا بمانید.»
مراقب شادیهای فتنهانگیز باشید حجتالاسلام قرائتی نکتهای را گوشزد میکنند که بسیار مهم است. اینکه این معلم قرآن در لابهلای سخنانش از اعتدال در خنده و شادی سخن میگفت دلیل داشته که توضیح میدهد: «امیرالمومنین(ع) میفرماید چه بسا شادیهایی که آخرش به جنگ کشیده شود»؛ یعنی همان امیرالمومنین(ع) که از ضرورت شادی و تفریح سخن گفته بود این را میگوید؛ یعنی شوخی شوخی جدی میشود، چه بسا لذتهایی که آخرش آتش است.
همانطور که پیامبر(ص) فرمود در لذتهایی که آخرش آتش جهنم است خیری نیست. امروز یک تلفن به شما میشود. یک لبخند به شما میزنند. نامه مینویسند. تبریک میگویند. گل میآورند.
با یک برخوردهایی دل آدم را میبرند اما فردا میبینی آبروریزی شد. گناه و توطئه و فساد شد. برخی اوقات آدم را برای خودش نمیخواهند. خیانت میکنند؛ یعنی باید در طربها و شادیها عاقبتاندیشی کنیم. شرایط را بسنجیم. به قول سعدی این دغل دوستان که میبینی مگسانند دور شیرینی. بسیاری از فریبکاریها در جامعه امروز که دختران و پسران به سوی اعتیاد و قتل و... کشیده میشوند آغازی اینچنین دارند و از یک برنامه شاد شروع میشوند.»