به گزارش گروه آزاداندیشی «خبرگزاری دانشجو»؛ غلامرضا جمشیدیها عضو هیات علمی دانشگاه تهران درباره کاستیهای آموزش عالی گفت: نظام آموزشی ما، مشکلات عدیدهای دارد که از گذشتهی دور به ارث برده است و مربوط به امروز یا دولت خاصی نیست. در واقع آموزش عالی ما مشکلات خاص خود را دارد که آن نیز به هجوم غیرکنترل شده افراد برای گرفتن مدرک تحصیلی برمیگردد. و بنابراین میبینیم که در مقابل وزارت علوم، دانشگاههای متعددی به وجود آمده است اعم از دولتی و آزاد و غیرانتفاعی، از شعبات پیام نور تا آزاد و غیره.
بنابراین میتوان گفت در حال حاضر محیط آموزش عالی به یک بازار تبدیل شده است و به اصطلاح معروف Marketing محسوب میشود؛ افراد پول میدهند و مدرک میگیرند. بنابراین وقتی شما بخواهید یک محیط آموزشی استاندارد داشته باشید، شاید واقعا نطلبد که این همه دکتر تربیت کنیم. این حجم دانشجو پذیرش شود که در نهایت عمدتا نیز کارمند تربیت شوند. میبینیم که از یک سو، نظام آموزش عالی ما کارمند تربیت میکند و از سوی دیگر استخدامی وجود ندارد. خب در اینجا بحران بیکاری نیز افزوده بر دیگر مشکلات جامعه میشود.
جمشیدیها در پاسخ به عدم وجود نقد و روحیهی نقدپذیری در فضای دانشگاهی نیز گفت: من به این عدم وجود نقد و نقدپذیری باور ندارم. هر کسی حرف یا نقدی دارد اتفاقا در سرکلاسهای خود آن را بیان میکند.
وی در مورد اینکه دانش اساتید به روز نیست، نیز عنوان داشت؛ در اینباره چه کسی باید تعیین کند، اگر مبنا کشورهای پیشرفته است، باید گفت در این کشورها، اساتید 2 واحد تدریس دارد ولی در دانشگاههای ما، استادان 20 واحد تدریس دارند. اتفاقا من معتقد هستم که اساتید ما بسیار زحمتکش هستند، فرقی هم ندارد که در کدام رشته فعالیت داشته باشند. به هر حال کتاب و مقالاتی نوشته و ترجمه میشود که نشان از آن دارد که دانش اساتید با دانش دنیا آشناست.
البته انتظار بیشتری از اساتید وجود دارد تا انتظارات جمهوری اسلامی براورده شود. برای اینکه استاد ما از خود توانمندی بیشتری نشان دهد که ظرفیت آن نیز وجود دارد، راهش این است که تعداد واحدهای او را کم کنیم و امکان بیشتری در اختیار او قرار دهیم تا بتواند نظریهپردازی کند. زیرا همهی انسانها را خداوند آفریده است، و توانمندی در همهی افراد وجود دارد. به همین خاطر معتقدم آن چیزی که باعث میشود که ما نتوانیم نظریهپردازی کنیم و دانشمند در این حوزه داشته باشیم، به این برمیگردد که زمان و توان استاد ما به شکل دیگری به کار گرفته میشود، یعنی استاد ما 20 واحد تدریس دارد و استاد در کشورهای به اصطلاح پیشرفته 2 واحد.
یک استاد هم در دانشگاه پیامنور حضور دارد، هم دانشگاه آزاد و علمی-کاربردی، و هم آقای دکتر در شهرداری و مثلا وزارت کشور. به نظر من باید اول دلایل اجتماعی، روانشناختی که مانع توسعه دانشگاه میشود را برطرف کنیم و درصدد رفع آن باشیم. البته الان هم اگر مقایسهای صورت بگیرد، با استاندارد جهانی مورد نظر فاصله چندانی نداریم. رشتههای فنی ما خوب عمل کردهاند.
اما علوم انسانی ویژگی خاص خودش را دارد. مقالاتی که نوشته میشود، نمیتوانیم در خارج از ایران چاپ کنیم چون نظرات خاص خودمان را داریم. به هر حال علوم انسانی ارتباط اجتماعی-تاریخی با شرایط اجتماعی دارد. باید متن علوم انسانی بازتاب مسائل داخلی باشد. و از این رو آنها چاپ نمیکنند و این امر میتواند برای هیات علمی ما مشکلآفرین باشد.و مهمتر از همهی این مسائل، فکر میکنم توجه به کتاب و کتاب نوشتن است.
وی در پاسخ به این که همچنان میبینیم که اساتید جزوه یک دهه پیش خود را برای دانشجویان تدریس میکنند، گفت: بله بنده نیز معتقد هستم جزوهنویسی زیاد در شان فضای علمی کشور نباشد. اما شما درنظر بگیرید که یک استاد قرار است 10 واحد درس بدهد، به هر حال جزوه دادن راحتتر است هم برای استاد و هم برای دانشجویان.
کارکرد نظام آموزشی ما، چه آموزش و پرورش و چه دانشگاه، تربیت کارمند است. ما از ابتدا مسیر را به خطا میرویم. الان شما ببینید دانشآموز که هستیم تنها میتوانیم تست بزنیم، وارد دانشگاه هم که میشویم باید جزوه بنویسیم؛ حالا چرا این طور است؟ در اینباره مقصر یک نفر یا یک گروه نیست. به هر حال فردی که 16 سال درس میخواند باید حرفهای را بیاموزد. حرفهای که ما یاد گرفتهایم، چند کتاب را حفظ کنیم و خیلی هم که متخصص باشیم یک یا چند مقاله بنویسیم. مثلا متخصص ما در مورد شویندهها مقاله مینویسند اما مواد اولیه آن از خارج وارد کشور میشود. این روش درستی نیست. اگر متخصص ما در این زمینه مقاله مینویسد طبیعتا نباید مواد اولیه از خارج وارد شود. مثلا در زمینهی داروها، میگوییم فلان دارو تولید داخل است، اما مواد اولیه آن از خارج وارد شده است. مهم این است که بتوانیم آن مواد اولیه را خودمان در داخل تولید کنیم. این معنایش این است که نظام آموزشی باید اصلاح کرد، فرق نمیکند کجا و در کدام دولت باشد.
وی در پاسخ به این سوال که چرا در فضای دانشگاهی به جای رفتن به سراغ تالیف کتاب، بیشتر توجه به مقالهنویسی است، گفت: بله؛ البته در حال حاضر توجه به تالیف کتاب نیز در فضای علمی کشور دوباره در حال شکوفایی است.
او ادامه داد؛ به هر حال این موضوع ساختاری است. زمانی از استاد میخواهند که مقاله بنویسد، استاد به آن سمت میرود. زیرا ساختار به این شکل شد که برای ارتقا اعضا، مقاله معیار قرار گرفت، و به این ترتیب همه مقالهنویس شدند، و بازار تولید مقاله نیز رواج یافت.
استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در پاسخ به این سوال که در حوزه سیاستگذاری علم و پژوهش، نیز بیشتر به سمت علوم فنی و پزشکی در حال ره سپردن هستیم، این امر چهقدر در رکود علوم انسانی کشور میتواند تاثیر داشته باشد، گفت: بله همین طور است، مدیران فنی به جای آنکه به سراغ تکنولوژی و مباحث مربوط به خود بروند، وارد علوم انسانی شدهاند و در این حوزه مدیریت میکنند. این هم از دیگر مشکلات علوم انسانی ماست. فنیزاسیون علم یعنی همین که، همه چیز را دو دو تا چهار تا میکنند، که البته برای علوم انسانی جواب نمیدهد.
این موضوع نیز دلایل متعددی دارد. بخشی از آن به پیشتازیهای زمان انقلاب برمیگردد، و بخشی نیز مربوط به ورودیهای علوم انسانی است. مشکلات و دلایل شخصی نیست که بگوییم این بد است یا این خوب است بلکه دلایل جمعی و اجتماعی دارد.
غلامرضا جمشیدیها در انتها گفت: البته قسمتی از این مشکل، به خود مدیران تحصیلکرده در حوزه علوم انسانی برمیگردد که خود و توانمندیهای خود را نشان نمیدهند. آنها وارد میدان نمیشوند، سخن نمیگویند و نهایت این میشود که الان شاهد آن هستیم.