به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، مهدی محمدی طی یادداشتی در وطن امرور نوشت:
نشانهای از اینکه نبرد در غزه بزودی پایان یابد، وجود ندارد. صهیونیستها از روز نخست که این تجاوز وحشیانه را آغاز کردند این موضوع را روشن کرده بودند که این بار قصد دارند چشم خود را روی فشار افکار عمومی به طور کامل ببندند و از هر ابزاری که در اختیار دارند برای رسیدن به هدفی که نام آن را «غیرنظامی کردن غزه» گذاشتهاند، استفاده کنند.
یووال دیسکین، رئیس سابق سرویس اطلاعات نظامی اسرائیل یکی از کسانی است که در همان روزهای نخست جنگ، اهداف این جنایت جدید را شفاف کرد. براساس مقالهای که او در روزنامه یدیعوت آحارنوت نوشت و برخی اطلاعات پراکنده دیگر، میتوان نتیجه گرفت اسرائیل در این نبرد یک منظومه پلکانی از اهداف را تعقیب میکند که بنا ندارد جنگ را تا رسیدن به همه آنها متوقف کند و در این راه، هیچ هزینه انسانی، نظامی و سیاسی برای آن اهمیت نخواهد داشت.
این اهداف چنین است:
1- از بین بردن تونلهای متصلکننده غزه به سرزمینهای اشغالی
2- از بین بردن سکوهای پرتاب موشک
3- از بین بردن ذخیره موشکی حماس و جهاد اسلامی
4- هدف قراردادن کادرهای کلیدی مقاومت
5- ایجاد هزینه انسانی و نامحبوبسازی مقاومت در غزه
6- علنیسازی ارتباطات پنهان اعراب با اسرائیل در خلال این بحران
7- روی میز گذاشتن یک پیشنهاد با مضمون غیرنظامی شدن غزه در ازای لغو محاصره
8- در نهایت باز کردن راهی برای سازش عربی- اسرائیلی به طور نهایی، حاکم کردن محمودعباس بر سرنوشت ملت فلسطین و به رسمیت شناخته شدن اسرائیل از سوی اعراب برای همیشه.
علت اینکه صهیونیستها در این جنگ حتی درباره مهمترین نقطه ضعف خود یعنی تلفات انسانی هم کاملا بیتفاوت هستند، دقیقا همین است که تصور میکنند هدف مهمی وجود دارد که برای رسیدن به آن میتوان حتی کشته شدن 130 نظامی ظرف بیست و چند روز را هم پذیرفت. آنچه امروز در غزه رخ میدهد خروجی یک پروژه 3 تا 5 ساله در خاورمیانه است که برخی ابعاد آن هنوز هم آشکار نیست.
اولا باید این نکته را در نظر گرفت که ایجاد تلفات انسانی از غیرنظامیان در غزه نهتنها از دید صهیونیستها یک نگرانی یا نقطه آسیب نیست بلکه دقیقا بخشی از راهبرد آنها محسوب میشود.
ثانیا روشن است صهیونیستها ابعاد این پروژه را– که از دید آنها در نهایت به تغییر جغرافیای سیاسی منطقه خواهد انجامید- با همه طرفهای مرتبط از جمله آمریکا، اروپا، سعودی و حتی برخی کشورها مانند ترکیه و قطر- که ادعای حمایت از مقاومت دارند ولی هرگز در بهترین حالت کاری بیش از حرف زدن نکردهاند- در میان گذاشته و آنها را نسبت به هدف نهایی که بناست محقق شود توجیه کردهاند. به همین دلیل است که این بار با وجود بیسابقه بودن جنایات صهیونیستها، کمترین میزان اعتراض و سروصدا از جانب این کشورها شنیده میشود بلکه برعکس، رسانههای سعودی که بیاجازه حاکمانشان آب نمیخورند، این بار ملاحظهکاری را کنار گذاشته و آشکارا خواستار نابودی مقاومت شدهاند.
ثالثا نوع رفتار آمریکا به وضوح نشان دهنده آن است که ژستهای کری درباره نارضایتی از تداوم عملیات در غزه را به هیچ وجه نباید جدی گرفت. جان کری علنا و در یک مصاحبه تلویزیونی اعتراف کرده است که حدی از عملیات با واشنگتن هماهنگ شده بود. 2روز قبل هم در اقدامی کاملا معنادار چاک هگل، وزیر دفاع آمریکا گفته است تسلیحاتی جدید در اختیار اسرائیل قرار خواهد گرفت. بنابراین اینجا جایی است که باید توهم هرگونه اختلاف میان آمریکا و اسرائیل را از سر بیرون کرد. هر دو طرف توافق کردهاند هر میزان از خون کودکان غزه که لازم است باید ریخته شود تا بتوان مشکل را یک بار برای همیشه حل کرد.
رابعا موضوعی که کمتر درباره آن سخن گفته شده این است که نقش محور سعودی در منطقه صرفا در همراهی با این جنایت خلاصه نمیشود بلکه برخی اطلاعات به ما میگوید نوعی فشار عربی به اسرائیل برای تمام کردن کار مقاومت در فلسطین وجود دارد. سعودی به اتفاقی که در غزه در حال رخ دادن است به عنوان مکمل پروژه خود در عراق و سوریه نگاه میکند و تلاش دارد فتنهای را که ابتدا در سوریه به راه انداخت و سپس شعله آن دامن عراق را گرفت، به فلسطین بسط بدهد. هدف چیست؟
هدف این است که در کشورهای معارض غرب، ملتهای مسلمان تجزیه شده یا در گرداب اختلافهای قومی و مذهبی غرق شوند، دولتهای حامی مقاومت ضعیف شوند یا اگر مقدور بود اساسا برکنار شده و حامیان غرب جای آنها را بگیرند، ارتشهای اسلامی تا سطح پلیسهایی که فقط میتوانند ایست و بازرسی اجرا کنند ضعیف شوند و برای مداخله آمریکا در منطقه التماس کنند تا در نهایت نظم منطقهای که در 4 سال گذشته با سرعتی غیرقابل پیشبینی به ضرر غرب در حال تغییر بود، با الگویی جایگزین شود که بیشترین تهدید را برای ایران و کمترین تهدید را برای اسرائیل، سعودی و منافع آمریکا در منطقه داشته باشد.
وقتی از این منظر به نبرد غزه نگاه کنیم، فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی و پیام حاجقاسم سلیمانی که هر دو رنگ و بوی «شروعی دوباره» داشت معنادار میشود. تحولات چند ماه گذشته در عراق را هم بهتر میتوان فهمید. اکنون دیگر تردیدی در این باره باقی نمانده است که فتنه داعش اساسا زمینهسازی برای باز کردن دست صهیونیستها در ورود مستقیم به درگیری با مقاومت بوده و همه آنچه طی این سالها در سوریه و عراق گذشته، با این هدف برنامهریزی شده است که در نهایت صهیونیستها میوه آن را بخورند.
نظم قدیم خاورمیانه از میان رفته و نظم جدید هنوز مستقر نشده است. همه این نزاعها بر سر آن است که کدام طرف نظم مطلوب خود را بر منطقه تحمیل خواهد کرد.