به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»،«فایده مشخص سخنان آقای روحانی چیست جز خنک کردن دل موافقانش؟ آیا اوبا دشنام سیاسی میتواند پیروز شود؟» این مطلب را حسین قاضیان از نظریهپردازان خارجنشین حزب مشارکت عنوان کرد. وی که مدتها با عباس عبدی در تیم نظرسنجی آینده همکاری داشته مینویسد: ما به رئیس جمهور رأی نمیدهیم تا معلم اخلاق یا مجسمه ادب باشد یا برای ما به شیوایی سخنوری کند یا فلسفه ببافد و حرفهای قشنگ بزند. ما به او رأی میدهیم تا کارهایی را انجام دهد که برعهده یک رئیس جمهور است. بنابراین نقد او هم باید بر پایه انتظاری باشد که از یک رئیس جمهور داریم. به همین دلیل، نقد من بر سخن رئیس جمهور نیز نه جنبه اخلاقی داشت نه مبنای ادبی یا فلسفی یا روشنفکرانه یا آرمان گرایانه. بلکه پایهای کاملاً سیاسی، کارکردگرایانه و سودانگارانه داشت و دارد. اساس استدلال من کاملاً مبتنی بود بر خردورزی سیاسی، یعنی سنجش سود و زیان یک عمل سیاسی معین.
وی میافزاید: منطق نقد سخن رئیس جمهور بر این اساس استوار است که رئیس جمهور در وهله اول سیاستمدار است.
رئیس جمهور لازم نیست دانشمند باشد و یا فیلسوف تا خردمند به حساب بیاید. خرد سیاسی در اینجا یک خرد کاملاً عملی و بلکه عملیاتی است.
اگر رئیس جمهور نتواند سود و زیان عمل خود را (که شامل گفتارش هم میشود) به درستی بسنجد، یا متوجه نباشد که با وسیلهای معین به هدف مورد نظرش نمیرسد، رئیس جمهور خردمندی نیست، گیرم دانشمندی والاقدر باشد یا معلم اخلاقی برجسته یا استاد ادبیات و اسوه ادب. به همین دلیل ملاک رئیس جمهور خوب بودن هم نه این است که او مؤدب باشد. نه این است که حال مخالفان را بگیرد و جگر موافقانش را حال بیاورد، نه این است که یک سره اهل مدارا باشد یا یک سره اهل جدل. مهم این است که مؤدب بودن یا نبودنش، مثل مخالفان حرف زن یا نزدنش و مداراگری یا تندی و درشتیاش برای هدف سیاسی مورد نظرش سودمند باشد یا دست کم زیانش بیش از سود آن نباشد.
وی ادامه میدهد: اما ببینیم سخن اخیر آقای روحانی در مقام رئیس جمهور تا چه اندازه خردمندانه بوده، یعنی به سود او تمام خواهد شد. رئیس جمهور در خطاب به مخالفانش از زبانی تند و آمیخته به طعنه و دشنام سیاسی استفاده کرده است. اما آیا رئیس جمهور قادر است به این روال ادامه دهد؟ آیا میتواند در این بازی پیروز شود؟ آیا گلهای زدهاش در این بازی از گلهایی که خواهد خورد کمتر خواهد بود؟
در ادامه این نوشته که در فیسبوک منتشر شد خاطرنشان شده است: مهمتر از همه اینها، فایده «مشخص» سخنان آقای روحانی چیست جز خنک کردن دل موافقانش؟ آیا این دل خنکی به پیامدهایش (=قیمت این سخن) میارزد. آیا آقای روحانی قرار است عمل مشخصی انجام دهد که نیاز به چنین سخنانی برای پشتیبانی از آن عمل دارد؟ یا فقط این کار به مثابه گشودن جبههای فرعی است و افزایش هزینههای اقدامات بعدی رئیس جمهور؟ پاسخ به پرسشهایی از این دست است که نشان میدهد سخنان آقای روحانی تا چه اندازه از منظر خرد سیاسی عملی قابل دفاع است. هر چند اگر این سنجش از منظر سیاست دموکراتیک انجام گیرد، حساب آقای روحانی خیلی سنگینتر خواهد شد.
از سوی دیگر وبسایت جرس که توسط شماری از اصلاحطلبان متواری اداره میشود، در تحلیل عصبانیت اخیر روحانی نوشت: تقریباً سه ماه تا پایان مهلت در نظر گرفته شده برای رسیدن به توافق جامع میان ایران و قدرتهای جهانی درباره برنامه هستهای باقی مانده است و خبرهای منتشر شده از محافل دیپلماتیک حکایت از باقی ماندن اختلافهای جدی میان طرفین دارد. برهمین اساس یکی از فرضیهها این است که روحانی با هدف به عقب راندن منتقدان و باز کردن فضایی بیشتر برای خود دست به حمله لفظی بیسابقه علیه آنها زده است. در تحلیلی دیگر این سخنان به واکنشی عصبی ناشی از فشار روانی تقلیل یافته است. کسانی که سخنان روحانی را از این زاویه انگیزهخوانی میکنند بیشتر بر این باورند که او سودی از قبال بیان این سخنان نخواهد کرد بلکه منتقدان را علیه خود بسیج میکند.
جرس مینویسد: تحلیل دیگر حاکی از این است که روحانی در آستانه سفرخود به نیویورک برای شرکت در جلسه مجمع عمومی سازمان ملل متحد خواسته است اراده و جدیت خود را برای رسیدن به توافق جامع بر سر برنامه هستهای هم به رخ منتقدان داخلی خود بکشد و هم به طرفهای مذاکره کننده این پیام را بفرستد که دولت علیرغم فشارها برای رسیدن به توافق آمادگی دارد. فرضیه تا حدودی بدبینانه دیگر این است که روحانی به جهت ناکامی دربرآورده ساختن بسیاری از وعدههای انتخاباتیاش راهی جز فرار به جلو ندیده و با حمله به منتقدان درصدد کسب محبوبیت میان حامیان بوده است.
منبع: کیهان