به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، ادبیات معاصر ایران (ادبیات شبهمدرنیست) از هنگام پدیدار شدن تا ظهور انقلاب اسلامی، مراحل و ادواری را گذرانده است. اگرچه برخی نشانهها و وجوه ادبیات شبهمدرن، حتی از دهههای ۱۲۶۰ و ۱۲۷۰هـ. ق بهصورت پراکنده و ظهورات آغازین و کمشمار پدیدار شده بود و در سالهای دههٔ ۱۲۹۰ نیز میشد در برخی مطبوعات و آثار منثور، جلوههایی از آن را دید، اما به نظر میرسد سالهای آغازین قرن چهاردهم (۱۳۰۰هـ. ق) را باید بهعنوان سرآغاز و مبدأ زمانی ادبیات معاصر شبهمدرنیست ایران لحاظ کرد.
ادبیات معاصر شبهمدرنیست ایران، تجسم روح و جان مدرنیته است. منتها همانگونه که مدرنیته در ایران بهصورتی ناقص و سطحی تحقق یافته و شبهمدرنیته نامیده شده است، ادبیات آن نیز در مقام ادبیات شبهمدرنیست، تجسم و نمایندهٔ ظهور مراتب، سطوح و شئونی ناقص از مدرنیته و ظهورات ادبی آن است و از این رو، ادبیات غربزدهٔ شبهمدرنیست نامیده میشود.
فرماسیون غربزدگی شبهمدرن ایران ماهیتی مرکب دارد. حضور و سیطرهٔ استعمار غرب مدرن بر ایران در دوران قاجاریه سبب شد که مراتب، سطوح و شئونی ناقص از مدرنیته در مقام صورت، عالم تاریخی ایران پس از اسلام در قرن سیزدهم هـ. ق را مادهٔ خود قرار دهد که حاصل آن، غربزدگی شبهمدرن ایران بود که نوعی تقلید سطحی و نوعی ظهور ناقص و معیوب مدرنیته محسوب میشد. فرماسیون غربزدگی شبهمدرن ایران، از لحظهٔ تولد، موجودی معیوب، ناقص، مفلوک، بحرانزده و تقلیدی بیپایه و بیمایه از مدرنیته و عالم غرب مدرن بود که معضلات، آفات، امراض و بحرانهای ذاتی مدرنیته و غرب مدرن را بهگونهای شدیدتر، عمیقتر و پیچیدهتر با خود و در خود داشت. از این رو، فرماسیون غربزدگی مدرن ایران و کاست روشنفکری همراه آن، از آغاز، بیمار، ناقص، مقلد، مفلوج و ناتوان متولد شد.
ادبیات غربزدهٔ شبهمدرنیست ایران نیز بهتبع غربزدگی شبهمدرن، جوهری سطحی، ناقص، معیوب، تقلیدی و فلکزده دارد. نسخهای ناقص از برخی مراتب، وجوه و شئون ادبیات مدرن غرب، در مقام صورت، بر مادهٔ میراث ادبی نهضت بازگشت و نثر ادبی قاجاری ما حمل میشود و بهعنوان مقوم غربزدگی شبهمدرن، استیلا و بسط مییابد و ادبیات غربزدهٔ شبهمدرنیست ایران (که آن را مسامحتاً ادبیات معاصر ایران مینامیم) پدیدار میشود. ادبیات معاصر ایران، از هنگام تولد تا ظهور انقلاب اسلامی ایران، یک سیر تطور را طی کرده است و آثار و چهرههای بسیاری را تولید و ظاهر کرده است. قصد ما در این رساله همانا بررسی ظهورات و سیر تطور ادبیات معاصر در ادوار مختلف حیات و تطور آن، از منظر چهرهها و آثاری است که پدیدار کرده است.
ادوار حیات و تطور ادبیات معاصر ایران، از هنگام تولد تا سال ۱۳۷۵هـ. ش را میتوان اینگونه تقسیمبندی کرد:
۱. دورهٔ اول که آن را «ادبیات زمینهساز مشروطه» نامیدهایم و از حدود ۱۳۰۰هـ. ق (برابر با ۱۲۶۱هـ. ش) آغاز میشود و تا مقطع مشروطه ادامه دارد: از ۱۳۰۰هـ. ق تا ۱۳۲۴هـ. ق (برابر با ۱۲۶۱هـ. ش تا ۱۲۸۵هـ. ش).
۲. دورهٔ دوم، «ادبیات مشروطه» یا به تعبیر دقیقتر، «ادبیات برآمده از مشروطه» است که از حدود ۱۳۲۴هـ. ق (۱۲۸۵هـ. ش) آغاز میشود و تا سال ۱۳۴۰هـ. ق (برابر با حدود ۱۳۰۰هـ. ش) ادامه دارد.
۳. دورهٔ سوم ادبیات شبهمدرنیست ایران را میتوان «ادبیات دوران رضاشاهی» یا «ادبیات دوران پهلوی اول» نامید. این دوران از سال ۱۳۰۰هـ. ش آغاز میشود و تا ۱۳۲۰هـ. ش تداوم مییابد.
۴. دورهٔ چهارم، که میتوان آن را «ادبیات دورهٔ پهلوی دوم» نامید، از سال ۱۳۲۰هـ. ش آغاز میشود و تا سال ۱۳۵۷هـ. ش و ظهور انقلاب اسلامی ایران، تداوم دارد. این دوره در متن خود، دارای مقاطع و تقسیمبندیهای فرعی مختلفی است.
در دورهٔ ادبیات زمینهساز مشروطه، نخستین وجوه ادبیات شبهمدرنیست ایران ظاهر میشود. در این دوره است که با نخستین ظهورات ادبی منثور، که به تقلید از رمانهای غربی نوشته میشود و میتوان آنها را «رمانواره» نامید، روبهرو میشویم. در این دوران، روشنفکران سکولار-مدرنیستی مثل میرزا فتحعلی آخوندزاده، زینالعابدین مراغهای و میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی، نخستین آثار منثور مدرنیستی را مینویسند. در همین دوره است که نطفهٔ نوعی ادبیات ژورنالیستی روشنفکرانه بسته میشود و در مواردی با چهرههایی روبهرو میشویم که آثار منثور و داستانی با مضامین مدرنیستی ارائه میدهند و در عین حال، در روزنامهها، نشریات و عرصهٔ مطبوعات فعالاند و در هر دو عرصه، به ترویج مشهورات مدرنیستی و فرهنگ شبهمدرن و زمینهسازی برای بسط و تحکیم فرماسیون غربزدهٔ شبهمدرن مشغولاند.
جریان موسوم به «اصلاحات» میرزا جعفر مشیرالدوله، که از سال ۱۲۷۵هـ. ق آغاز شد و میرزا ملکمخان ناظمالدوله «کتابچهٔ غیبی» را بهعنوان راهنمای عمل خطاب به میرزا جعفر به نگارش درآورد، نقش مؤثری در بسط حالوهوای نیستانگارانهٔ شبهمدرنیستی در میان دولتمردان و حلقههای شاعران و نویسندگان مرتبط با دولت و دربار داشت
در همین دوره است که شاعرانی ظهور میکنند که اگرچه به قواعد عروضی، اوزان و قوافی شعر فارسی متعهدند، اما مضامینی بعضاً سکولار-اومانیستی را در آثار خود عنوان میکنند. بعضی اشعار ادیبالممالک فراهانی و میرزا آقاخان کرمانی را میتوان آثاری اینگونه دانست. اگرچه پیش از اینها میتوان نمونههایی از تعلق خاطر به شبهمدرنیته و مضامین شبهمدرنیستی را در لابهلای اشعار قرهالعین و برخی اشعار دساتیری یغمای جندقی و فتحاللهخان شیبانی و میرزا علیاکبر طاهرزاده صابر مشاهده کرد، اما با ادیبالممالک و میزرا آقاخان کرمانی و پس از آنهاست که ادبیات معاصر ایران بهصورت یک جریان پیوستهٔ مستمر ظهور میکند. از این رو، آغاز شعر شبهمدرنیستی فارسی را در سالهای پس از ۱۳۰۰هـ. ق و با اشعار ادیبالممالک و میرزا آقاخان کرمانی میدانیم.
جریان موسوم به «اصلاحات» میرزا جعفر مشیرالدوله، که از سال ۱۲۷۵هـ. ق آغاز شد و میرزا ملکمخان ناظمالدوله «کتابچهٔ غیبی» را بهعنوان راهنمای عمل خطاب به میرزا جعفر به نگارش درآورد، نقش مؤثری در بسط حالوهوای نیستانگارانهٔ شبهمدرنیستی در میان دولتمردان و حلقههای شاعران و نویسندگان مرتبط با دولت و دربار داشت.
این بهاصطلاح اصلاحات مدرنیستی اگرچه تداوم و استمرار نیافت، اما در دگرگون کردن حالوهوای عمومی دربار و جریانهای تأثیرگذار فرهنگی و سیاسی در دولت، نقش زیادی داشت و از عوامل مؤثر در پدیداری ادبیات شبهمدرن ایران در دو سه دههٔ بعد بود. البته وضع فلاکتبار رژیم قاجاری در آن ایام سبب گردیده بود که ماسونهای مدرنیستِ نفوذی در دربار و دولت قاجاری، به طرق مختلف، مقاصد خود را دنبال نمایند. پس از بهاصطلاح اصلاحات میرزا جعفرخان مشیرالدوله و به فاصلهای در حدود یک دهه بعد، موجی قویتر از این برنامههای مدرنیستی بهاصطلاح اصلاحی را میرزا حسینخان سپهسالارِ فراماسون دنبال میکند و این فشارهای مدرنیستی آنقدر ادامه مییابد تا روشنفکران و ماسونهای درون و بیرون حکومت، با وقایع مشروطه و آنچه پس از آن گذشت، سرانجام به مقصود خود میرسند. در جریان کوشش برای به قدرت رساندن فرماسیون غربزدگی شبهمدرن در ایران، شاعران و نویسندگان ادبیات زمینهساز مشروطه، نقش بسیار مؤثری بازی میکنند.
با وقوع مشروطه، «ادبیات برآمده از مشروطه» ظهور میکند و ترویج مشهورات مدرنیستی گسترش بسیاری مییابد. در این دوره (از ۱۲۸۵هـ. ش تا ۱۳۰۰هـ. ش) است که نخستین رمانهای زبان فارسی نوشته میشود و جوانههای «شعر نو» به موازات رواج گستردهٔ اشعاری با اوزان عروضی و مضامین شبهمدرنیستی، در قلمرو شعر خودنمایی میکند.
در دورهٔ سوم ادبیات شبهمدرن ایران، این ادبیات عمدتاً در خدمت و پیوند با رژیم پهلوی اول قرار میگیرد. در این دوره است که شعر نو بسط مییابد و داستان کوتاه و رمان در عرصهٔ نثر فارسی، از تنوع و پیچیدگی بیشتری در ظهور، برخوردار میشود.
دورهٔ ادبیات پهلوی دوم، واپسین دورهٔ ادبیات غربزدهٔ ایران پیش از انقلاب اسلامی است و ماجرایی طولانی دارد که انشاءالله در جای خود، بدان میپردازیم. ادبیات معاصر شبهمدرن ایران در این دوره به نهایت بسط خود میرسد و از کثرت و تنوع بسیاری در نثر و نظم برخوردار میشود.
منبع: برهان