به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، پس از فرود هواپیمایی آمریکایی که بیشتر سرنشینان آن نیروهای ناتو بودند، بحث و گفتوگوهای بسیاری در باب این فرود غیرمتعارف صورت گرفت که با پیگیری های فرهنگ نیوز، متن دقیق مکالمات آنها به شرح زیر به دست آمد:
فرودگاه مبدا
کمک خلبان: دیدی چی شد؟! کارت سوخت هواپیما رو یادم رفت بیارم!
خلبان: تو باید شوفر میشدی و وردست راننده کامیونها میبودی! کی تو رو کمک خلبانت کرده آخه؟!
کمک خلبان: خودت رو ناراحت نکن خلبان! من یه جایی رو میشناسم آدمهاش خیلی ظریف و مهربون هستن. بهمون بنزین مجانی میدن!
خلبان: مگه ممکنه؟!
آسمان ایران
کمک خلبان: ما یک پهباد بدون سرنشین هستیم!
خلبان: دیوونه شدی؟! چرا داری اطلاعات غلط میدی به ایرانیها! خوبه بزنن اشتباهی منهدممون کنن؟!
کمک خلبان: نترس! اینا خل و چلهایی مثل ویلیام راجرز ندارن!
خلبان: دوباره دارن ازمون درخواست میکنن ... اطلاعات صحیح بهشون بده! میزنن ناکارمون میکنن ها!
کمک خلبان: نه! اشتباه شد! ... شما دارین با "یوگی" صحبت می کنین! ما در کشتی یوگی و دوستان هستیم با ۱۰۰ و سی چهل تا مسافر!
خلبان: بازم اطلاعات غلط؟! ... ببین جت ها رو! الان خاکستر میشیم!
کمک خلبان: منم همین رو میخواستم!
فرودگاه بندرعباس
خلبان: یکوقت ایرانیها نخورنمون! منکه از هواپیما پیاده نمیشم!
کمک خلبان: چند بار بگم این فیلم "سیصد" رو اینقدر نگاه نکن! خل شدیها! ... ببین! مدیر فرودگاه اومده! بهش میگیم ما زبانمون قوی نیست و به همین خاطر درست متوجه سوالشون نشدیم و به همین خاطر اطلاعات غلط دادیم! ... چطوره؟! خوبه؟!
خلبان: ابله! ما آمریکایی هستیم! دیگه ۴تا کلمه انگلیسی که زبان یاد داشتن نمیخواد یک بهانه دیگه جور کن تا نرسیده!
کمک خلبان: اوه! اوه! رسید ... "آقای مدیر فرودگاه، ما غلط کردیم! اشتباه شد دیگه! خواستیم یکم شوخی کرده باشیم!"
فرودگاه بندرعباس؛ چند دقیقه بعد
کمک خلبان: آقای خلبان! بهشون گفتم چون با شیب ملایم(!) فرود اومدیم سوخت زیادی مصرف کردیم و بنزین نداریم دوباره بپریم! ایرانی ها می خوان واسمون بنزین بزنن، در باک رو باز می کنی؟!
خلبان: آخ! آخ! کلید در باک رو یادم رفت بیارم!
کمک خلبان: اشکال نداره، اینا "کلید" زیاد دارن! مطمئنا کلیدی هم دارن که به در باکمون بخوره!
خلبان: ببین! اگه پول خواستن بگو چون تحریم هستن ما نمیتونیم با عابربانک واستون کارت بکشیم! اینجا جواب نمیده و این حرفا! ... یکطوری بپیچونشون!
کمک خلبان: آقای خلبان! مدیر فرودگاه میگه شام در خدمت باشیم.
خلبان: مفتیه؟!
کمک خلبان: اینا رسمی دارن که بعد از خوردن و هنگام حساب کردن میگن "قابل شما رو نداره، میهمون من!"؛ تا این کلمه رو گفت باید زرنگبازی در بیاری و سریع بگی "مرسی" و بری!
فرودگاه بندرعباس- چند دقیقه بعدتر!
خلبان: عجب کوبیده ای بودها! الکی نبود "کیروش" می گفت کباب های ایرانی رو دوست دارم! اینها خارجیها رو خوب تحویل میگیرن ... اما حالا که سیر شدم میترسم نکنه این غذاها مسموم بوده باشه!
کمک خلبان: شما چقدر از ایرانی ها میترسی! ببین چهقدر مهربون و ظریف هستن! ... الان هم دارن بهمون تعارف میکنن که از هواپیما خارج بشیم تا یک هوایی هم بیرون بخوریم! شاید هم از تیپمون خوششون اومد و واسمون یک دست کت و شلوار هم دوختن و بهمون پسته هم دادن!
خلبان: من نمیتونم بیام بیرون!
کمک خلبان: اینهمه ساعته نشستی روی صندلی! لااقل پاشو بریم بیرون یک دستشویی بری! نترکیدی تو؟! ... نمی دونم چرا هیچکدوم از مسافرها هم راضی نمیشن از روی صندلیهاشون تکون بخورن!
خلبان: منکه نمیتونم از روی صندلیام تکون بخورم! نیازی هم به سرویس بهداشتی ندارم! وقتی جنگنده های ایرانی رو دیدم و مجبور به فرودم کردن خودمو خیس کردم!
کمک خلبان: پس نکنه اون مسافرهای داخل هواپیما هم به همین دلیل هر چی اصرار میکنن از هواپیما خارج نمیشن!
خلبان: برو به تک تکشون بگو پول صندلی هواپیما رو از حلقومشون میکشم بیرون! ... حالا تو هم کمربندت رو ببند سریعتر بریم! ... ولی دمت گرم! جای بدی نبودها! یادت باشه هفتهای یکی دوبار کارت سوخت رو فراموش کنی بیاری!
منبع: فرهنگ نیوز