به گزارش گروه دانشگاه "خبرگزاری دانشجو"، به نقل از روابط عمومی سازمان بسیج اساتید کشور، اولین کرسی نقد نظریات غربی با عنوان "رابطه هنر و معرفت از نظر معرفتشناسی" روز پنجشنبه، اول آبانماه به میزبانی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه شهید چمران اهواز برگزار شد.
رضا کیانینژاد، مسئول سازمان بسیج دانشگاههای استان خوزستان در این نشست، اظهار داشت: کرسی نقد نظریات غربی با توجه به لزوم توجه به دغدغههای مقام معظم رهبری در مورد تحول در علوم انسانی برگزار میشود که لازم است این نظریات در مجموعههای علمی توسط اساتید صاحبنظر نقد و بررسی شود و پس از آن نتایج این مقالات در قالب کتاب چاپ شود و در اختیار دانشگاهیان قرار گیرد.
وی گفت: این کرسی با عنوان «رابطه هنر و معرفت از نظر معرفتشناسی» توسط حجتالاسلام دکتر حسین هاشمنژاد، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران ارائه میشود. شش نفر از اساتید به عنوان هیئت داوران داوری این مقاله را بر عهده دارند که دکتر سبحانی، دکتر نیکسیرت، ارزیابان مقاله، دکتر براتی، دکتر صفری و دکتر خادمی داوران آن و دبیر جلسه دکتر علی مطوری رئیس دانشکده الهیات و معارف اسلامی هستند.
در ادامه، علی مطوری، رئیس دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه شهید چمران اهواز با اشاره به پیشینه علمی خوزستان و اهمیت برگزاری چنین جلساتی، اظهار کرد: برگزارکننده این جلسه سازمان بسیج اساتید دانشگاههای استان خوزستان با همکاری دانشگاه شهید چمران اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، دانشگاه پیام نور و تحت هدایت نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاههای خوزستان است.
حجتالاسلام والمسلمین دکتر حسین هاشمنژاد، پژوهشگر و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران نیز به ارائه مقاله خود با عنوان «رابطه هنر و معرفت از نظر معرفتشناسی» پرداخت و با بیان دو مقدمه درباره عنوان مقاله، اظهار کرد: هنر مهم است و این امر بدیهی است و نیازی به استدلال ندارد. فلسفه هنر نیز مانند هنر مهم است، فلسفههای مضاف مهم هستند چراکه فلسفه به ما هو فلسفه در جامعه حضور و ظهور ندارد و این فلسفههای مضاف هستند که فلسفه را تبدیل به رفتار میکنند مانند فلسفه اخلاق، فلسفه هنر و....
چیستی معرفت (علم) و اقسام آن
این محقق ادامه داد: معرفت در این نوشته به معنای عام، مترادف با دانش، علم و ادراک است. علم در تقسیم اولیه به «علم حضوری» (وجود معلوم نزد عالم) و «علم حصولی» (وجود ذهنی معلوم نزد عالم) تقسیم شده است. «علم حضوری» خود شامل علم انسان به حالات نفس خود و علم انسان به خداوند است که با تزکیه همراه است و عرفان را تشکیل میدهد. در عرفان است که غبارهای ماده زدوده میشود و انسان به ملکوت خود پی میبرد و آن عینالربط بودن انسان به اقیانوس هستی و حقتعالی است. «علم حصولی» نیز به «تصور» و «تصدیق» تقسیم میشود. «تصور» شامل تک مفاهیم است که وقتی این مفاهیم با هم پیوند برقرار میکنند گزاره یا «تصدیق» را شکل میدهند.
هنر چیست؟
وی در مورد بخش دیگر مقاله با عنوان «هنر چیست؟»، بیان کرد: دانشمندان از دیرباز نظرات مختلفی در این باره اظهار کردهاند، از جمله افلاطون که ویژگی ذاتی هنر را محاکات میداند، یعنی از نظر او هنر تقلید و بازنمایی طبیعت است. در قرن نوزدهم نقدهایی بر این تعریف وارد شد که این تعریف همه مصادیق هنر را پوشش نمیدهد. تولستوی در کتاب «هنر چیست» که کتاب بسیار مهمی در فلسفه هنر است تعریف دیگری ارائه داد و اظهار کرده آنچه در هنر ذاتی است انتقال احساسات درونی است. به این نظریه نیز نقدهایی وارد شد تا اینکه دیدگاه فرمالیسم یا صورتگرایی مطرح شد.
هاشمنژاد در توضیح این دیدگاه گفت: این دیدگاه قائل به این موضوع است که محال است مصنوعی پیدا کنیم که علت صوری نداشته باشد، به عبارتی محال است انسان چیزی ساخته باشد که فرم، صورت و یا چهارچوب نداشته باشد. در نقد این دیدگاه به عام بودن این نظریه اشکال وارد شده است، از این رو فصلی برای آن گذاشتند و گفتند هنر فرم دلالتگر است و بر یک مضمون و سوژهای دلالت میکند. بهطور مثال ماشین و ساختمان نیز فرم هستند اما بر پیام مفهومی و معنوی دلالت نمیکنند، اما هنر، این دلالت را دارد.
این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران ادامه داد: ناقدان پیوسته نقضهایی را بر این نظریه ارائه کردند و بعدها از یافتن ذاتی هنر مأیوس شدند. ابنسینا در یکی از آثار خود اظهار میکند که ما مجبوریم به تعریفهای حد ناقص بسنده کنیم چراکه ما به ذات اشیاء راهی نداریم. این مطلب ایده تعریفناپذیری هنر ویتگنشتاین را زمینهسازی کرد.
اقسام هنر
وی در ادامه ارائه مقاله خود به اقسام هنر اشاره کرد و گفت: اقسام هنر در یک تقسیمبندی شامل هنر فاخر (هنری که فرهیختگان را جذب میکند) و هنر نازل (هنری که عامه مردم به دنبال آن هستند)، در یک دستهبندی دیگر شامل هنر رحمانی (هنری که ما را به خدا نزدیک میکند) و هنر شیطانی (هنری که ما را از خدا دور میکند) و در تقسیمبندی دیگری شامل هنر برای غیر هنر (به منظور استفاده سیاسی، اقتصادی، نظامی و...) و هنر برای هنر (به منظور کسب لذت هنری که بحث مبسوطی در روانشناسی است) میشود.
رابطه بین هنر و معرفت
نویسنده مقاله «رابطه هنر و معرفت از نظر معرفتشناسی» در ادامه به نظریات مختلف مطرح شده در مورد رابطه بین هنر و معرفت پرداخت و گفت: درباره دیدگاه افلاطون در زمینه ارتباط هنر و معرفت باید گفت وی به عنوان یک فیلسوف هنرستیز معروف شده است اما این موضوع به علت یک مغالطه است که هماکنون نیز رایج است به این معنا کهگاه برای استدلال به سخنان فردی، همه سخنان او را در نظر نمیگیریم بلکه تنها به تعدادی از جملات وی بسنده و استدلال میکنیم و پس از آن به نتیجهگیری خاصی میرسیم.
هاشمنژاد با اشاره به دیدگاه افلاطون با عنوان «عالم مُثُل» گفت: براساس این نظر حقایق این عالم سایهای از «عالم مثل» است. این نظریه مخالف و موافق دارد. ملاصدرا تا حدودی موافق این نظریه است. به اعتقاد افلاطون آنچه در طبیعت وجود دارد سایهای از حقایق واقعی و اصیل «عالم مثل» است و اینکه هنرمند از این سایه الگوبرداری کند باعث میشود که سه مرتبه از حقیقت دور شود؛ از این رو میگوید در شهر آرمانی برای هنرمند جایی نیست.
وی افزود: او استدلال دیگری هم دارد و میگوید چون هنر با قوه تخیل سروکار دارد و قوه عاقله را درگیر نمیکند، پس کنش کمارزشی است، اما همین افلاطون در جایی میگوید ما برای تربیت فرزندان خود به شعر متعالی نیاز داریم و شعر شاعران فرهیخته برای اینکه فرزندان ما روان ظریف و روحی لطیف پیدا کنند، لازم است. بنابراین نتیجه میگیریم افلاطون با هنر نازل و شیطانی مخالف است اما هنر متعالی را ارزشمند میداند.
این محقق گفت: در ادامه ارسطو نیز همان تعریف از هنر را دارد اما مانند افلاطون محاکات را چیز بدی نمیداند و به هنر احترام میگذارد. پس از ارسطو به افلوطین میرسیم که او نیز هنر را محاکات میدانست اما معتقد بود که برخلاف زعم افلاطون، هنر محاکات از طبیعت نیست، بلکه تقلیدی از صور معقول است؛ به این صورت که روح هنرمند عروج پیدا میکند و از صور «عالم مُثُل» تقلید میکند. به این شکل افلوطین هنر را در جایگاه متعالی مینشاند و معرفت را جزء لاینفک هنر میداند.
وی ادامه داد: بعد از او کانت که بزرگترین فیلسوف غرب پس از رنسانس محسوب میشود، معتقد بود هنر علم نیست، فن و مهارت است و پس از وی دیدگاههای دیگری از جمله از سوی هگل که مشکلنویسترین فیلسوف غرب محسوب میشود مطرح شد. هگل نگاهی متعالی به هنر دارد و معتقد است در هنر، این انسان است که برای آفرینش، ابزار خداوند میشود. چنانکه در خلق عالم طبیعت فرشتگان وسایط هستند، در خلق اثر هنری انسان ابزار خداوند میشود و چون انسان اشرف مخلوقات است هنر از طبیعت بالاتر است.
هنر خلق صورت (فرم) زیباست
این محقق در جمعبندی سخنان خود اظهار کرد: با بررسی آثار فیلسوفان اسلامی به این نتیجه میتوان رسید که هنر را باید به زیبایی ارتباط دهیم و زیبایی نقش مهمی را در هنر ایفا میکند. با توجه به دیدگاههای ابن سینا در این زمینه به این تعریف میرسیم که هنر خلق صورت (فرم) زیباست؛ گرچه مفهوم زیبایی نسبی است و تعریف بسیار متغیری در طول تاریخ داشته است وهر تعریفی از زیبایی داشته باشیم میتوانیم در این تعریف هنر بگنجانیم.
هاشمنژاد با اشاره به برخی تعاریف زیبایی گفت: زیباییگاه به تناسب تعریف شده است. در رویکرد فرمالیسم زیبایی به معنای جلب توجه است؛ با این نگاه بسیاری از انیمیشنهای و کارهای هنری کنونی را میتوان تحلیل کرد که صرفاً به دنبال جلب توجه هستند.
هنر در انسان جلوهای از زیبا آفرین بودن خداوند در روح انسان است
این محقق تصریح کرد: در قرآن کریم خداوند احسنالخالقین معرفی شده است؛ یعنی ضمن اینکه آفریننده است زیبا نیز آفریده است. در اینجا موضوعی پیش میآید که ممکن است بسیاری از چیزهای در نظر ما زیبا نباشد؛ در پاسخ باید گفت ملاک تشخیص زیبایی چشمان ما نیست و انسان معیار تشخیص زیبایی عالم نیست. با توجه به اینکه انسان روح خدایی دارد هنر، جلوهای از زیبا آفرین بودن خداوند در انسان است.
نویسنده مقاله «رابطه هنر و معرفت از نظر معرفتشناسی» در بخش دیگری از سخنان خود در خصوص رابطه هنر و معرفت اظهار کرد: اگر منظور از علم، مطلق آن اعم از تصور و تصدیق باشد، معرفت در هنر حضور دارد و هنر از جنس معرفت است. چون در هنر تصور و تصدیق وجود دارد، اما این معنای اعم خیلی رایج نیست و با کانت و هیوم از معرفتشناسی مفاهیم جدا شدهایم و معرفتشناسی گزارهای شده است. اگر مراد از شناخت، گزارهها باشند، حق و انصاف این است که این باور صادق موجه در هنر حضور ندارد، مثلاً در زیبا نواختن چنین گزارهای نداریم؛ اما در برخی شاخهها مثل ادبیات این گزارهها وجود دارد. در نتیجه با این نگاه، معرفت، ذاتی هنر نیست، چراکه اگر ذاتی هنر بود باید در تمامی شاخههای آن وجود داشته باشد.
هاشمنژاد در ادامه سخنان خود در مورد معرفتبخش بودن یا نبودن هنر گفت: این موضوع تشکیکی است به این معنا که در همه هنرها چنین چیزی وجود ندارد چنانکه علامه جعفری بیان میکند که موسیقی عواطف را تحریک میکند اما معرفتبخش و معرفتافزا نیست، اما ممکن است زمینه را برای افزایش معرفت فراهم کند ولی در شعر و ادبیات و فیلمهای تاریخی و مستند یقیناً معرفتبخشی وجود دارد.
رویکرد خداوند متعال، قرآن کریم و ائمه معصوم (ع) به هنر
این محقق در پایان ارائه خود پیرامون رویکرد خداوند متعال، قرآن کریم و ائمه معصوم (ع) به هنر، گفت: رویکرد خداوند، قرآن و ائمه (ع) همان استفاده از هنر برای پیامهای متعالی است. چنانکه میدانیم اکثر افرادی که در صدر اسلام جذب اسلام میشدند بیشتر جذب زیبایی ظاهری قرآن میشدند. بعدها نیز بسیاری از افراد از طریق همین زیبایی قرآن مسلمان شدند چنانکه برخی افراد با قرائت قرآن عبدالباسط مسلمان شدند. بنابراین در دین اسلام این نگاه وجود دارد که از هنر بهعنوان فرمی برای انتقال پیامهای برتر و رشد دهنده استفاده کنیم.
یادآور میشود، در ادامه این نشست، اساتید ارزیاب و هیئت داوران، نقدهای خود را پیرامون این مقاله بیان کردند.