به گزارش خبرنگار حوزه آزاداندیشی «خبرگزاری دانشجو»؛ یکی از حوزههایی که رهبر معظم انقلاب تأکید بسیاری روی آن دارد حوزه "علم" است. مقام معظم رهبری بارها در سخنان خود به مساله تولید علم اشاره کرده و آن را از ضرورتهای جامعه در مسیر پیشرفت ایران دانستهاند. ایشان در این راستا تأکید بسیاری روی حوزه علوم انسانی دارند و تحول این حوزه را از فعالیتهای اساسی دانشگاه امروز میدانند. در بخش دوم این گزارش نگاهی داریم به مطالباتی که رهبر انقلاب در زمینه علوم انسانی در جمع دانشگاهیان و مسئولان فرهنگی کشور بیان کردهاند.
- آنچه مهم است، تولید علم است. دوستان آمارهایی دادند، من هم این آمارها را قبول دارم، به ما هم در زمینه پیشرفتهای تحقیقی و مقالات منتشره در مجلات علمی و معتبر دنیا هم گزارشهایی داده شده؛ منتها توجه کنید که تولید علم - یعنی شکستن مرزهای علم و پیشرفت کردن - با تحصیل علم و تبحر در علم تفاوت دارد؛ ما اولی را نیاز داریم. نه اینکه به دومی نیاز نیست، اما دومی کافی نیست. اینکه نوشته و تحقیق و فرآورده ذهن دانشمندان در زمینه علوم مختلف - چه علوم انسانی، چه علوم تجربی - بیاید و خوب دانسته شود و همینها محور تشخیص و معرفت نهایی انسان شود، چیز مطلوبی نیست.
ما میبینیم که در زمینههای مختلف، تحقیق و پژوهش و رسیدن به نظریه در دنیای مادی و دنیای غرب، مبنای قابل قبول و مورد اعتمادی نبوده؛ بخصوص در زمینه علوم انسانی، که در علوم تجربی و در فناوری هم اثر خودش را نشان میدهد. نگاه اسلام به انسان، به علم، به زندگی بشر، به عالم طبیعت و به عالم وجود، نگاهی است که معرفت نوینی را در اختیار انسان میگذارد. این نگاه، زیربنا و قاعده و مبنای تحقیقات علمی در غرب نبوده.
تفاوت نگاه علمی غرب با نگاه اسلام
تحقیقات علمی در غرب، در ستیز با آنچه آن را دین میپنداشتند، آغاز شده. البته آنها حق داشتند؛ دینی که رنسانس علیه آن قیام کرد و خط فکری و علمی دنیا را در جهت مقابل و مخالف آن ترسیم کرد، دین نبود؛ توهمات و خرافاتی بود با عنوان دین. دین کلیسایی قرون وسطایی، دین و معرفت دینی نبود. بدیهی بود که عقدهها و گرهها در ذهن دانشمندان و نخبگان و زبدگان فکری باقی بماند و برایش راه علاجهای ضددینی و غیردینی پیدا کنند. لذا هنوز چگونگی کنار آمدن علم و دین برای آنها مسأله است؛ لیکن مسأله ما این نیست.
در جهانبینی ما، علم از دل دین میجوشد و بهترین مشوق علم، دین است. دینی که ما میشناسیم، جهانبینی دینیای که ما از قرآن میگیریم، تصویری که ما از آفرینش و از انسان و از ماوراءالطبیعه و از توحید و از مشیت الهی و از تقدیر و قضا و قدر داریم، با علم سازگار است؛ لذا تولیدکننده و تشویقکننده علم است. نمونهاش را شما در تاریخ نگاه کنید؛ ببینید حرکت علمی در قرون اولیه اسلام بر اثر تشویق اسلام آنچنان اوج گرفت که تا آنروز در دنیا بیسابقه بود - در همه زمینهها - و علم و دین با هم آمیخته و ممزوج بود و دانش و تحقیق و فن در حد خود پیشرفت کرد.
پایه و مبنای علوم انسانیای که امروز در غرب مطرح است، از اقتصاد و جامعهشناسی و مدیریت و انواع و اقسام رشتههای علوم انسانی، بر مبنای یک معرفت ضددینی و غیردینی و نامعتبر از نظر کسانی است که به معرفت والا و توحیدی اسلامی رسیده باشند. ما در این زمینهها باید کار کنیم.
«بیانات در دیدار جمعی از اساتید دانشگاهها در تاریخ 1383/9/26»
نیاز به نوآوری در علوم انسانی داریم
- مسأله تولید علم فقط مربوط به علوم پایه، تجربی و ... نیست، بلکه شامل همه علوم و از جمله علوم انسانی است. ما بخصوص در زمینه علوم انسانی، برخلاف آنچه که انتظار میرفت و توقع بود، حرکت متناسب و خوبی نکردهایم، بلکه مفاهیم گوناگون مربوط به این علم را - چه در زمینه اقتصاد و چه در زمینههای جامعهشناسی، روانشناسی و سیاست - به شکل وحی مُنزل از مراکز و خاستگاههای غربی گرفتهایم و بهصورت فرمولهای تغییر نکردنی در ذهنمان جا دادهایم و بر اساس آن میخواهیم عمل و برنامه خودمان را تنظیم کنیم! گاهی که این فرمولها جواب نمیدهد و خراب درمیآید، خودمان را ملامت میکنیم که ما درست بهکار نگرفتهایم؛ در حالیکه این روش، روش غلطی است.
ما در زمینه علوم انسانی احتیاج به تحقیق و نوآوری داریم. مواد و مفاهیم اساسیای هم که بر اساس آن میتوان حقوق، اقتصاد، سیاست و سایر بخشهای اساسی علوم انسانی را شکل داد و تولید و فرآوری کرد، به معنای حقیقی کلمه در فرهنگ عریق و عمیق اسلامی ما وجود دارد که باید از آن استفاده کنیم. البته در این قسمت، حوزه و استادان مؤمن و معتقد به اسلام میتوانند با جستجو و تفحص، نقش ایفا کنند. اینجا از آنجاهایی است که ما باید به تولید علم برسیم.
«بیانات در دیدار جمعی از اساتید دانشگاهها در تاریخ 1382/8/8»
آزاداندیشی یک شعار مظلوم در جامعه ماست
اگر بخواهیم در زمینه گسترش و توسعه واقعی فرهنگ و اندیشه و علم حقیقتا کار کنیم، احتیاج داریم به اینکه از مواهب خدادادی و در درجه اول آزاداندیشی استفاده کنیم. آزاداندیشی در جامعه ما یک شعار مظلوم است. تا گفته میشود آزاداندیشی، عدهای فوری خیال میکنند که بناست همه بنیانهای اصیل در هم شکسته شود، و آنها چون به آن بنیانها دلبستهاند، میترسند. عدهای دیگر هم تلقی میکنند که با آزاداندیشی باید این بنیانها شکسته شود. هر دو گروه به آزاداندیشی - که شرط لازم برای رشد فرهنگ و علم است - ظلم میکنند.
ما به آزاداندیشی احتیاج داریم. متأسفانه گذشته فرهنگ کشور ما فضا را برای این آزاداندیشی بسیار تنگ کرده بود. همین مطلبی که راجع به ترجمه فرمودند، درست است. منظور از ترجمه فقط ترجمه کتاب نیست، بلکه ترجمه فرهنگ، ترجمه فکر، ترجمه نظریات بیگانه، آنها را به شکل وحی منزل تلقی کردن و در یک جایگاه غیرقابل خدشه قرار دادن، بلایی بوده که در جامعه ما وجود داشته است. همان ترجمهها را تکرار کردهایم؛ هر چه را که دیگران گفتهاند، تکرار کردهایم و دچار جمود شدهایم. اگر بخواهیم رشد کنیم، بایستی بتوانیم در فضای لایتناهی فکر بال و پر بزنیم؛ باید حرکت کنیم.
اگر بخواهیم در اقتصاد، فرهنگ، علوم انسانی، فلسفه و در همه زمینههای علمی و فرهنگی در چارچوب آن نظری که فردی در جایی گفته و یک عده طرفدار هم پیدا کرده و حالا مترجمی آن را ترجمه کرده یا خود ما آن را یاد گرفتهایم؛ یعنی در چارچوب آن فکر بهعنوان یک شیء مقدس غیرقابل دست زدن، حرکت کنیم، این آزاداندیشی نیست، بلکه دنباله «کاغذباد» شدن است. ما در مشهد به این بادبادکها، کاغذباد میگوییم. خیال میکند در هوا پرواز میکند، اما دنباله کاغذباد است، نخ آن هم دست یکی دیگر است. این کار آزاداندیشی نیست. محیط آزاداندیشی، محیط خاصی است که باید آن را ایجاد کرد؛ آن هم کار شماهاست. البته به نظر من، گفتگوی آزاد باید از حوزه و دانشگاه شروع شود.
«بیانات در دیدار جمعی از اعضای انجمن قلم در تاریخ 1381/11/8»
- امروز کسانی که بر دنیا خدایی میکنند؛ آن دستهای مرموزی که اختیار منابع عظیم انسانی و مادی دنیا را در دست گرفتهاند و همه اقیانوسها و همه تنگههای حساس دریایی زیر چشمشان است و هرجا میخواهند دخالت میکنند، با ابراز علم بود که توانستند بشریت را به این خاکستر بنشانند! لذا برای مقابله با کار آنها، علم لازم است. اگر بخواهید از لحاظ علمی پیش بروید، باید جرأت نوآوری داشته باشید. استاد و دانشجو باید از قید و زنجیره جزمیگری تعریفهای علمی القاء شده و دائمی دانستن آنها خلاص شوند.
روح نوآوری علمی باید در دانشگاهها زنده شود
البته اشتباه نشود؛ من کسی را به آنارشیزم علمی و به مهملگویی علمی توصیه نمیکنم. در هر زمینهای، کسانی که از دانشی برخوردار نیستند، اگر بخواهند به خیال خودشان نوآوری کنند، به مهملگویی میافتند. ما در زمینه برخی از علوم انسانی و معارف دینی این را میبینیم. آدمهای ناوارد بدون اینکه از ذخیره و سواد کافی برخوردار باشند، وارد میدان میشوند و حرف میزنند و به خیال خودشان نوآوری میکنند؛ که در واقع نوآوری نیست، مهملگویی است. بنابراین در زمینه مسائل علمی، من این را توصیه نمیکنم. باید فراگرفت؛ اما نباید صرفا مصرفکننده فرآوردههای علمی دیگران بود. باید علم را به معنای حقیقی کلمه تولید کرد. البته این کار، روشمندی و ضابطه لازم دارد. مهم این است که روح نوآوری علمی در محیط دانشگاه زنده شود و زنده بماند.
... من البته درباره تفکر و فرهنگ وارداتی غرب بارها صحبت کردهام. بعضی ممکن است این را حمل بر نوعی تعصب و لجبازی کنند. نه؛ این تعصب و لجبازی نیست. برای به زنجیر کشیدن یک ملت، هیچ چیزی ممکنتر و سهلتر از این نیست که قدرتمندان عالم بتوانند باورهای آن ملت و آن کشور را بر طبق نیازهای خودشان شکل دهند. هر باوری که یک ملت را به اتکای به خود، اعتماد به نفس، حرکت به جلو و تلاش برای استقلال و آزادی وادار کند، دشمن خونی آن، کسانی هستند که میخواهند با قدرت متمرکز، همه دنیا را در اختیار بگیرند و به نفع خودشان همه بشریت را استثمار کنند. لذا با آن فکر مبارزه میکنند. در نقطه مقابلش، سعی میکنند با راهها و شیوههای مختلف، افکار و باورها و جهتگیریهایی را در میان آن ملت ترویج کنند که به گونهای بیندیشد که آنها میخواهند. وقتی آنطور اندیشید، آنگونه هم عمل و حرکت خواهد کرد. این یک ابزار بسیار رایج است؛ تئوریسازی استعماری. این کار را از اول انقلاب در ایران کردهاند و امروز هم میکنند. در جاهای دیگر دنیا هم انجام دادهاند؛ مخصوص این دوران هم نیست.
«بیانات در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر در تاریخ 1379/12/9»