به گزارش گروه فضای مجازی« خبرگزاری دانشجو»، خبرهای خوبی از مذاکرات هستهای به گوش نمیرسد. رسانههای غربی از تن دادن تیم مذاکرهکننده ایران در گفتوگو با آمریکا به غنیسازی در حد بسیار پایین خبر دادهاند. با پذیرش این میزان غنیسازی تنها میتوان رآکتورهای آب سبک را که در حوزه صنعت هیچ کاربردی ندارند، حفظ کرد. به این ترتیب براساس اطلاعات فاش شده در مقاله فرانسیس نیکولاد، دیپلمات قدیمی وزارت خارجه آمریکا که در صفحه فیسبوک گری سیک نیز بازنشر شده، احتمالا در توافق نهایی برای اسقاط آب سنگین اراک و نطنز شرطگذاریهایی شده است که عملا ایران را از لیست کشورهای دارای فناوری صنعتی هستهای خارج کرده و تبدیل به حاکمیتی مجهز به آزمایشگاههای هستهای میکند! با این احتساب برخلاف برخی پیامهای خوشبینانه رد و بدل شده در فضای مجازی نهتنها نمیتوانیم پس از انعقاد توافق نهایی با غرب «جشن هستهای» برپا کنیم بلکه اجبارا باید عبارت روز ملی «فناوری هستهای» را از تقویم سال 1394 حذف کنیم! هرچند به رسانههای غربی نیز همچون حاکمان غربی اعتمادی نداریم و امیدوارانه دعا میکنیم دولت یازدهم تن به چنین «شکست بزرگی» در عرصه مذاکرات نداده باشد اما متاسفانه «اخبار بد» منتشرشده از جانب غربیها از دامنه گستردهتری برخوردار است.
بنابر اطلاعات منتشر شده، آنچه تاکنون مانع اعلام خبر «توافق نهایی هستهای» ایران و غرب شده عدم پذیرش شروط ایران درباره «لغو کامل تحریمها» پس از تن دادن مذاکرهکنندگان به شروط هستهای آمریکاست. بر این اساس دولت اوباما پس از اینکه دولت یازدهم حاضر به اکسید کردن کل ذخیره اورانیوم غنی شده کشور به دست خود شد و تن دادن به مفاد شرمآور توافق ژنو را پذیرفت و برنامه صلحآمیز فناوری هستهای صنعتی ایران را با حذف مراکز آب سنگین نابود کرد، تنها حاضر به «تعلیق» بخشی از تحریمهای ایران که مرتبط با موضوع هستهای بوده، خواهد شد! یعنی بهرغم قدم گذاردن دولت در مسیر بیبازگشت معامله منافع ملی ایرانیان، آمریکا حتی حاضر به «لغو تحریمهای هستهای» نیز نیست!
به این ترتیب با یک حساب سرانگشتی مشخص میشود مذاکراتی که با فرض دستیابی به معاملهای «برد- برد» آغاز شد به قماری بر سر عمر دولت یازدهم در داخل کشور تبدیل شده است، چرا که واضح است مجلس شورای اسلامی به نمایندگی از ملت، زیر بار پذیرش چنین شروطی نخواهد رفت و معامله آینده «ایران هستهای» با قول نسیه «تعلیق برگشتپذیر بخشی از تحریمها» را نخواهد پذیرفت. توافقنامه برآمده از چنین شرایط مضحک و ننگینی تنها تامینکننده نیازهای منطقهای آمریکا و اسرائیل خواهد بود، چرا که هدف از انعقاد آن «نابودی واقعیت ایران هستهای»، «پذیرش شکست از جانب دولت ایران»، «حفظ موقعیت غیرقابل پیشبینی و نقطه بازگشتپذیری مورد وثوق صهیونیستها» و «حفظ فضای امتیازگیری از ایرانیان» در آینده است.
واضح است که آمریکا به دلیلی از «لغو کامل» تحریمهای ایران وحشت دارد. بیایید نگاهی دقیقتر به موقعیت منطقهای ایران داشته باشیم: ایران اکنون از منظر نظامی در شرایط منطقهای بسیار خوبی قرار دارد. جبهه سوریه را دستکم به مدت 4 سال مقابل حملات تروریستهای غربی حفظ کرده و پیشروی سنگر به سنگر ارتش سوریه با سرعت قابل قبولی ادامه دارد. در عراق نیز همچون برادری منطقهای به کمک دوستانمان شتافتهایم و در پیروزیهای آمرلی و جرف الصخر و موصل در میان بهت غربیها و آمریکای وامانده در جبهه کوبانی، نقشآفرینی کردیم. نکته اینجاست که برخلاف همه ارتشهای بیگانه حاضر در منطقه، مستشاران نظامی ایرانی حاضر در عراق و سوریه و لبنان و سایر مناطق حساس در لبه درگیری با تروریستها از «مشروعیت اخلاقی» بینظیری برخوردارند. به نحوی که بومیها در مناطق آزاد شده از شر تروریستهای فرامنطقهای، به افتخار رهبر ایران و فرماندهان شجاعش هلهله میکنند. پیروزی انصارالله در یمن و تفوق آنها بر القاعده در شرایطی که خود را «سربازان امام خمینی» میخوانند نیز فضا را بر متحد منطقهای آمریکا، عربستان تنگ کرده است. برخی استانهای شیعهنشین عربستان با حوثیهای یمن هممرز هستند و دست دادن این دو گروه با یکدیگر، برای آمریکا مخاطرات زیادی به همراه خواهد داشت. لیبی و مصر نیز کماکان ناآرام هستند. برای اولین بار ارتش لبنان در عملیاتی مشترک با حزبالله به جنگ با تکفیریهای سوریه که به طرابلس دستاندازی کرده بودند پرداخت و موقعیت عربستان را بیش از پیش در لبنان تضعیف کرد. مرزهای سرزمینهای اشغالی ناامن است و در فضای مجازی طرحهای تبلیغاتی «پدال گاز را فشار دهید تا فلسطین آزاد شود» در حمایت از آغاز «انتفاضه سوم» مردم فلسطین مکرر بازنشر میشود.
علاوه بر خطر زیرگرفتن صهیونیستها توسط مردم فلسطین با اتومبیل، پس از کشته شدن زنی در سرزمینهای اشغالی با چاقو به دست فلسطینیها انواع دیگر درگیری نیز محتمل است!
سهم قدرت «ایران هستهای» به واسطه ایستادگی مقابل آمریکا و برآمدن از امتحان بزرگ «تحریمهای کمرشکن» از فضای منطقهای خارج شده و آوازه چنین مقاومت موثری به گوش فرامنطقهایها نیز رسیده است. در چنین فضایی آمریکا نه راه پس دارد و نه راه پیش! اگر تحریمها را ادامه دهد باید با واقعیت تلخ «پیشرفت درونزا» و «نسخه اجرایی اقتصاد مقاومتی» ایرانیها و بیاعتنایی اروپاییها به قوانین وضعیاش، کنار بیاید و حضور ایران قدرتمند با انگ «تحریمهای کماثر جهانی» را در اغلب جبههها پذیرا باشد. اگر تحریمها را «لغو» کند نیز ناخواسته سرعت پیشرفت ایران را افزایش خواهد داد. به همین جهت آمریکا میان گزینه بد و بدتر به معامله با ایران تن داده است و بهجای انتخاب گزینه بدتر «لغو تحریمها»، نقشه هوشمندانه فریز موقعیت ایران بهواسطه «تعلیق بخشی از تحریمها» را برگزیده است.
در چنین شرایطی محاسبه اینکه کدام طرف پیروز ماجراست و «توافق خوب» نصیب مذاکرهکنندگان کدام کشور به فرض صحت اخبار غربیها خواهد شد، چندان سخت نیست. فراموش نکنیم شعار وزارت خارجه آمریکا برخلاف پوستر تهیه شده توسط دستگاه دیپلماسی کشورمان چه بود: «عدم توافق بهتر از تن دادن به «توافق بد» با ایران است!» اکنون نوبت پاسخگویی تیم مذاکرهکننده ایرانی به اعتماد ملت و رهبری است. با سرمایه ملی ایرانیان چه کردید و چه ارمغانی از مذاکرات به همراه خواهید آورد؟ مقایسه نتایج نظرسنجیهای مکرر غربیها درباره ارتباط عزت و غرور ملی ایرانیان و «برنامه هستهای» کشورمان بهرغم تحریمها، با مفاد «توافق نهایی»، سنجه خوبی از میزان همراهی ظریف و همکاران با جامعه ایرانی خواهد بود.
منبع: وطن امروز