به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، سعدالله زارعی طی یادداشتی در کیهان نوشت: ۹ دی در واکنش به اهانتی پدید آمد که دو روز پیش از آن به ساحت مقدس حضرت اباعبداللهالحسین- علیهالسلام- روا داشته شده بود و پدیدآورندگان این اهانت هم از نظر نسبت تاریخی در واقع همان کسانی بودند که اگرچه ادعای مسلمانی داشتند ولی به تعبیر صریحی که حضرتسیدالشهدا درباره آنان به کار برد، نه دین داشتند و نه آزادگی. همانها که اگر ریشه دوانیده و سلطه خود را بر صفحات تاریخ پهن میکردند، اسلام رخت بر میبست و جای آن را شرک جدید فرا میگرفت. بر این اساس کسانی که در روز نهم دیماه بخصوص در تهران که آن اهانت در آن واقع شد، به میدان آمدند مصداق همان کسانی هستند که در همراهی با حضرت اباعبدالله جان خود را آماده اهدا کردن بودند. دقیقا به همین دلیل فتنه ۸۸ در آینه عاشورا قابل بحث است از این منظر اهمالکاران و سکوتکنندگان در فتنه ۸۸ در ردیف و عداد کسانی مینشینند که مستوجب لعن مؤمنین هستند و از اینکه خود نقش مستقیمی در فتنه نداشتهاند.
فتنه ۸۸ یک فتنه تمامعیار بود که اصل و اساس دین را نشانه رفته بود و یک امر سیاسی معمولی نبود و لذا در قاب حوادث معمولی نمیگنجد و با عبارتهای مناسب حوادث معنا و مفهوم پیدا نمیکند. مگر نه این است که فتنه ۸۸ اساس و اصلیترین سیاستها، نهادها و اصول نظام جمهوری اسلامی را نشانه رفته بود شعار علیه اصل ولایت فقیه و تلاش برای غیرمؤثرکردن ولی فقیه در هدایت جامعه نه تنها در شعارهای خیابانی به وفور ملاحظه میشد در بیانیههای رسمی آقایان خاتمی، موسوی، کروبی و... و سازمانها و تشکلهای متبوع آنان نیز میآمد و مطالبهگری لجامگسیخته علیه نظام اسلامی در همه اینها به چشم میخورد. بنابراین فتنه ۸۸ اصل نظام اسلامی را هدف قرار داده بود و هزینههای فراوان آن متوجه اصل نظام اسلامی در حوزههای کلان امنیتی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... بود. در مرحله دوم مگر غیر از این است که حکومت صالح مهمترین رکن «ولایت» به عنوان یک اصل از اصول دین است و بدون حکومت ولایت معنا و مفهوم عینی و واقعی پیدا نمیکند یا حداقل کمیت آن دو اصلیترین موضوع که هدایت و اداره امور جامعه است، لنگ میزند. بنابراین نباید تردید کرد که اقدام فتنهگران اصل ولایت را نشانه رفته بود و از آنجا که ولایت مهمترین رکن اسلام است و امام باقر علیهالسلام با صراحت فرمودهاند «مانودی بشیئ کما نودی بالولایه» میتوانیم بگوئیم فتنه ۸۸ در واقع یک فتنه بزرگ علیه اصل اسلام بود کما اینکه ورود مردم به صحنه در ۹ دی هم ورودی برای دفاع از اصل اسلام بود. در واقع اگر نظام در برابر ادعای باطل خاتمی، کروبی، موسوی و... ضعف نشان میداد، این اساس اسلام بود که تهدید و تضعیف میشد. قرآن کریم ایستادگی مؤمنین و جریان حق در برابر زیادهخواهیها را استقامت در راه حفظ دین و دنیای مؤمنین و بطور کلی موجودیت آنان میداند. در آیه ۷۱ سوره مبارکه مؤمنون میفرماید: «ولو اتبع الحق اهواءهم لفسدت السموات والارض و من فیهن بل اتینهم بذکرهم فهم عن ذکرهم معرضون» فساد آسمان در واقع به معنای آن است که سکوت در برابر زیادهخواهی فتنهگران اساس دین را هم به خطر میاندازد و این برهمزننده هر خیری میباشد.
در فتنه ۸۸ بحث اساسی این بود که سازوکارهای حکومت دینی و داوری ولیامر کنار گذاشته شود و عدهای بر مبنای هوی و هوس هر آنچه میخواهند بر جامعه اسلامی مسلط گردانند و این سیاهترین نوع دیکتاتوری است و عجیب این است که همه این زیادهخواهیها زیرعنوان مبارزه با دیکتاتوری صورت میگرفت. در فتنه ۸۸ همه کسانی که اسلام را نمیخواستند و طی دهها سال پیش از وقوع فتنه ۸۸ این را با صراحت ابراز کرده بودند به تشجیع فتنهگران و پشتیبانی همهجانبه از آنان روی آوردند و تا امروز هم بر این حمایت خود تأکید میورزند. اینها یک نکته کلیدی را به ما یادآوری میکنند آن نکته این است که کسانی که در سال ۸۸ عنوان فتنهگر پیدا کردند از اول هم درباره پذیرش روشها و اصول اسلامی مشکل داشته و دشمن این را به خوبی واقف بوده است به عبارت دیگر روزی که آمریکا و رژیم صهیونیستی با صراحت از سران داخلی فتنه حمایت میکردند و امکانات فراوان خود را بیدریغ در اختیار آنان قرار میدادند، تردیدی نداشتند که فتنهگران این حمایتها را با آغوش باز میپذیرند. در واقع دشمن خارجی در فتنه ۸۸ به روانشناسی کروبی، خاتمی و موسوی و... تسلط داشتند و شاکله فکری آنان را غیردینی میدانستند و در واقع هم اگر پرونده فکری سران داخلی فتنه را مرور کنیم میبینیم که در حوزه رفتاری آنان هیچ نسبتی با دین ندارند. اینکه افرادی راضی به ریختهشدن خون عدهای مسلمان بشوند نشان میدهد که ترسی از این موضوع در وجود خود نداشتهاند و این موضوعی حلشده برای آنان بوده است و این را دشمن به درستی دریافته بوده است.
اما درباره فتنه ۸۸ به گونههای مختلفی میتوان نظر داد و به گونههای مختلفی هم از آن یاد میشود از جمله اینکه بعضی فتنه ۸۸ را امری پایانیافته و تاریخی ارزیابی مینمایند ولی نشانهها و واقعیتهایی وجود دارند که این گزاره را رد میکنند. مهمترین نشانهها این است که امروز هم بعضی از مطالبات دینستیزانه فتنهگران دنبال و تعقیب میشود و از این رو درستتر این است که بگوئیم فتنه ۸۸ شکست خورد و فتنهگران هم اگر چه نتوانستند به اهداف خود در کف خیابان دست پیدا کنند اما مدیریت بیرونی فتنه از تعقیب آن اهداف در شکل و روشهای دیگر مأیوس نشده و هنوز آن را دنبال مینماید. به چند مورد زیرتوجه کنید:
۱- آن روز در فتنه ۸۸ میرحسین موسوی فلسطین را یک مقولهای صرفا فلسطینی معرفی میکرد و انعکاس آن در خیابان به صورت «نه غزه، نه لبنان» مشاهده میشد. اینکه در کف خیابان چنین شعاری از سوی گروهی اوباش سرداده شود، به پایان رسیده است ولی همین شعار در لایههایی از مراکز تصمیمگیری رسمی و در بخش وسیعی از حوزههای نخبگان و بخصوص در عرصه رسانه دنبال میشود و به شکل ارائه مقالات، اظهارنظر رسمی خود را نشان میدهد. امروز در بعضی از دستگاهها نه تنها شعار نه غزه نه لبنان بلکه شعار نه غزه نه لبنان، نه عراق، نه سوریه، نه یمن و نه هرکجای دیگری که بویی از مقاومت در برابر آمریکا و رژیم صهیونیستی به مشام میرسد، اجرایی میگردد. امروزه در بعضی از دستگاههای کشور برقراری ارتباط با عربستان سعودی به هر قیمت ولو با واگذاری بخشی از اقتدار منطقهای ایران دنبال میشود و این یعنی آن جریان پشتصحنهای که یک روز عدهای را به خیابان فرستاد تا آن شعار را بدهند. همان جریان در بخشهایی از مراکز رسمی کشور درصدد حبس ایران در جغرافیای خود و وانهادن قدرت منطقهای ایران است.
۲- تضعیف نهادهای حساس کشور که در روز مبادا باید مردم و کشور را از گردنههای سخت عبور دهند کماکان در دستور کار قرار دارد. اگر در ایام فتنه در خیابانها شعار داده میشد «توپ، تانک، بسیجی دیگر اثر ندارد» و هدف از آن هم بیدفاع کردن نظام و آسیبپذیرکردن آن بود امروز همین موضوع در شکل دیگری دنبال میشود. امروز دیگر نمیتوان این شعار را به کف خیابان آورد اما امروز همان دستهای پشتصحنه این شعار را از درون سیستم رسمی کشور منعکس مینماید. همان فتنهگران و رسانهها و عوامل آنان همین امروز در یک قالب رسمی و با استفاده از موقعیتهای رسمی- که امانت مسلمین و در حکم بیتالمال است- عنوان میکنند که «قدرت نظامی مصونیت نمیآورد» همانها امروز سپاه و بسیج را به شکل رسمی نشانه رفتهاند. پس فتنه زنده است اگرچه شکست خورده است.
۳- آن کسانی که در فتنه تلاش میکردند تا جامعه و نظام را دوقطبی نمایند و از این طریق از یک سو از ابهت و اقتدار نظام بکاهند و از سوی دیگر آن را با برجستهسازی قدرت خارجی به ضعف بکشانند امروز هم در صحنه حضور دارند و به دوقطبیسازی کشور در هر مسئله ریز و درشت مشغولند. آنان همین امروز ستادها و جلسات رنگارنگی را راه انداخته و از طریق تشدید آرایههای مخالف سعی میکنند بخشی از مردم را در مقابل بخشی دیگر و بخشی از نظام را در مقابل بخشی دیگر قرار دهند. تولید ادبیات خشن و مورد خطاب قراردادن بخشهایی و سرزنش بخشهای دیگر که هر روزه از سوی فتنهگران و عوامل آنان دنبال میشود، در این راستا صورت میگیرد. دشمن و فتنهگران وابسته به آن میدانند که ضرر دوقطبیسازی یک جامعه بسیار بیشتر از ضرر کوتاهآمدن در برابر یک دستاورد ارزشمند است و از این رو بر دوقطبیسازی تاکید میکنند در حالیکه نتیجه دوقطبیسازی کشاندن کشور به مرحلهای است که حاضر به دادن هر امتیازی به دشمن بشود. این دوقطبیسازی اساس نظام را نشانه رفته است کما اینکه فتنه اساس نظام را نشانه رفته بود.
۴- ایجاد شبهه پیرامون سلامت نظام و بخصوص سلامت آن دسته از نهادهایی که مهمترین عامل بقاء نظام اسلامی بودهاند خط مشترک دوران فتنه و امروز است. در آن صلاحیت نهادهای نظارتی و اجرایی در امر انتخابات زیرسؤال قرار میگرفت و هدف این بود که اساس شکلگیری نظام که رأی مستقیم مردم است را مخدوش کنند و علاقه مردم به ادامه حیات نظام را از بین ببرند. امروز نمیتوانند این را در خیابانها فریاد بزنند از این رو در شکلهای رسمی و رسانهای درصدد هستند تا حسن نیت آنان در بررسی صلاحیتها را مخدوش معرفی کنند و از این رو هر روز یک حرف و حدیثی در این رابطه ساز میکنند. کما اینکه در مواجهه با نهادهایی مثل سپاه هم با انگشتگذاشتن روی سلامت آنان و متهم کردنشان سعی میکنند روند را ناسالم و در نقطه مقابل منافع مردم معرفی نمایند. پس فتنه شکست خورده ولی توطئه در اشکال دیگری میتواند ادامه داشته باشد و از همین روست که حماسه «۹ دی» باید برای همیشه به عنوان یک حماسه ماندگار و عبرتانگیز و درسآموز مطرح باشد.