به گزارش خبرنگار سیاسی «خبرگزاری دانشجو» - حسن رضایی؛ از پسرکی که آدرس را به من داده تشکر می کنم و زیر پل مدیریت از بی آر تی پیاده می شوم. نزدیک 500 متر را باید تا دانشگاه پیاده گز کنم. نگاه دیگری به ساعت می اندازم، چند دقیقه ای دیر کرده ام. چند دقیقه دیگر در بولوار اصلی دانشگاه هستم.
از دانشجویان آدرس تالار امام خمینی(ره) را می پرسم. بعد از چند بار راست و چپ رفتن، به در تالار می رسم. بذرپاش و جمعی از دانشجویان دم در منتظر تمام شدن قرائت قرآن هستند تا وارد شوند ولی کواکبیان گویا داخل سالن در جایگاه نشسته و برای مناظره آماده است.
وارد که می شوم متوجه می شوم تالار کوچکتر از آن است که تصور می کردم. فضایی دایره ای با سقفی گنبدی شکل که نرده های چوبی مشبک، اطراف آن را احاطه کرده است. بین ستون های سقف گنبدی که در مرکزیت سالن واقع شده اند، صندلی چیده شده و اطراف آن تا نرده های چوبی مشبک، موکت فرش شده است. کنار یکی از نرده های مشبک روی موکت می نشینم.
کواکبیان در ابتدای مناظره یکی از افتخاراتش را تحصیل در دانشگاه امام صادق اعلام می کند و در ادمه ی صحبت هایش خیلی زود به بهت من از دیدن اندازه ی کوچک سالن پاسخ می دهد. کواکبیان با صدای خش دارو طنزآلودش می گوید: البته اینجا قبلاٌ رستوران بوده است! من قبلاٌ همین جایی که نشسته ام، سینی به دست، توی صف می ایستادم و غذا می گرفتم! صدای خنده ی دانشجویان فضای رستوران قدیمی را پر می کند.
کواکبیان را قبلاٌ در مناظره های زیادی دیده ام. اصولاٌ آدم شوخی است و آدم پای حرفش زیاد احساس خستگی نمی کند. این بار هم نیامده شروع می کند. می گوید: بذرپاش آدم دوست داشتنی است. ولی ایشان و دوستانشان زمانی می گفتند قیمت ها که بالا می رود، دست جمشید بسم الله است، بعداٌ فهمیدند که از تحریم ها بوده است!
سالن تقریباٌ حالا از جمعیت پر شده است و روی موکت ها همه جا دانشجویان نشسته اند. نوبت که به بذرپاش می رسد، پس از گرامیداشت یاد شهید علم الهدی و تبریک پیش دستانه ولادت امام صادق(ع) به دانشجویان دانشگاهش، زود می رود سر وقت جواب دادن به تیکه های کواکبیان: کواکبیان می گوید دل آرام است ولی اینجور که من می بینم در چهره اش دلواپسی موج می زند و نمی داند چطور می خواهد از این مذاکرات و معجزات دولت دفاع کند! و دوباره دور دور خنده می شود.
بعد از دور 10 دقیقه اول، دانشجویی پشت تریبون می آید تا از کواکبیان سوال بپرسد. سوالش طولانی است و آخرش به این جمله ختم می شود: با اینکه چندین بار به روح توافقنامه تجاوز شده است! چرا شما موضع نگرفتید؟ کواکبیان جواب می دهد: تحریم ها ظالمانه است ولی نوع تجاوزش را که شما گفتید، من نمی دانم چطور بوده است؟!
کواکبیان که گویا فهمیده دانشجویان از خوش صحبتی اش بدشان نمی آید، از شوخی کردن با وزارت اطلاعات هم گویا بدش نمی آید. می گوید: وقتی وزیر اطلاعات گفت چند میلیارد دلار به سران فتنه کمک مالی شده است، من به مسئول وزارت اطلاعات گفتم پس من مسئول ستاد مردمی بودم، 80-90 میلیون تومان خرج کردم، بروم این پولم را زنده کنم حداقل! پس از این، دانشجویی می پرسد که شما گفتید تحریم ها حاصل بی تدبیری نظام بود که با واکنش سریع کواکبیان مواجه می شود. کواکبیان می گوید: حرف دهن من نگذارید. من گفتم بی تدبیری دولت، نگفتم بی تدبیری نظام. دانشجویان کناری ام می گویند معلوم است کواکبیان حواسش به انتخابات مجلس آینده هم هست.
این اولین باری است که برای حاشیه نویسی به دانشگاه امام صادق آمده ام. مناظره دارد خوب پیش می رود. ولی نه مثل مناظره ای که فرضاٌ در دانشگاه تهران یا دانشگاه شریف باشد. اصولا بچه های امام صادق خیلی آرامتر هستند و زیاد کسی شلوغ نمی کند.
بذرپاش به پایان رسیدن قسمت دوم وقتش را از حرف مجری می فهمد و می گوید: لطفاٌ یک کف و سوتی، یک سروصدایی بکنید تا ما بفهمیم وقتمان تمام شده است! ولی دانشجویان که انگار با این فضا اصلاٌ مانوس نیستند، یکی درمیان لبخند آرامی می زنند و نوبت به کواکبیان می رسد.
دانشجویی از کواکبیان می پرسد با توجه به اینکه معتقدید خس و خاشاک گفتن احمدی نژاد باعث فتنه 88 شده است، با توجه به ادبیاتی مانند راننده تاکسی، لبوفروش، بی سواد، بی شناسنامه، به جهنم و .... چه آینده ای را برای کشور پیش بینی می کنید؟ این سوال با تشویق زیاد دانشجویان مواجه می شود و انگارسالن کمی به دانشگاه تهران شبیه شده است!
کواکبیان پاسخ روشنی به این دانشجو می دهد و می گوید ظاهراٌ قرار است فقط از من سوال شود. این هم یک مظلومیت تاریخی برای من است! در ادامه کواکبیان به بذرپاش می گوید کروبی اینجا نیست و نباید درباره کسی حرف زد که نیست تا از خودش دفاع کند و بعد که می خواهد از کروبی حمایت کند، می گوید: اصلاٌ عقل سلیم می گوید یک صندوقی آورده اند که رای ها را پودر می کرده؟! دانشجویان به شدت کواکبیان را تشویق می کنند و او می فهمد که گویا نتوانسته خوب از کروبی دفاع کند!
بالاخره فرجی می شود و یک دانشجوی ارشد حقوق برای سوال کردن از بذرپاش پشت تریبون می آید. توپش حسابی پر است و حملات زیادی به سیاست های احمدی نژاد می کند. می گوید من حقوقی حرف می زنم. 8 سال در این دانشگاه خاک خورده ام. کواکبیان که از ابتدای سوالات این دانشجو، لبخند ملیحی بر لب دارد، وسط حرفش می پرد و می گوید: درس خوانده ای، چرا خاک بخوری8 سال؟ این حرف موجب خنده دانشجویان می شود. چند دقیقه بعد، دانشجوی حقوقی راضی نمی شود سوالاتش را کوتاه تر کند. کواکبیان دوباره ورود می کند و می گوید: دانشجوی حقوقی، به حقوق دیگران تجاوز نکن!
بذرپاش که گویا از اینکه سالن تکانی خورده است سر ذوق آمده، می گوید آقای کواکبیان، ما اگر دلواپسیم، دلواپس شما هستیم. می ترسیم نام نیکی از شما در تاریخ بر جای نماند. سپس پاسخ دانشجوی حقوقی را می دهد. تریبون چندبار دست به دست شده. بذرپاش می گوید طرح هولوکاست از ابتکارات احمدی نژاد در سیاست خارجی بوده است.
کواکبیان با لحن خاصی می گوید: واااای.... چه ابتکاری! خنده فضای سالن را پر می کند. فضا که آرام می شود، بذرپاش می گوید: شما شاهد باشید، خودش دارد سر شوخی را باز می کند! بذرپاش که گویا خسته است، می گوید ساعت یک ربع به 10 است و دیروقت است. کواکبیان می گوید آن ساعت روی دیوار خراب است و سپس رو به دانشجویان می گوید این می خواهد از سوالات فرار کند!
دانشجوی دیگری پشت تریبون آمده به کواکبیان می گوید سوالاتم را با بله خیر جواب بده! کواکبیان می گوید تستی بده. تستی بهتر است! کواکبیان سوالات بله خیر را جواب نمی دهد و یکراست می رود سر جواب دادن به بذرپاش. می گوید: ما نمی دانستیم حاج قاسم سلیمانی هم مال بذرپاش شده و ادامه می دهد که حاج قاسم مال نظام است. وی سپس به ذکر خاطره ای از منبعی نامعلوم می پردازد که در دوره احمدی نژاد فردی رفته بود یک شانه تخم مرغ بخرد مغازه دار گفته بود 6 هزار تومان، این بنده خدا گفت من بروم نماز مغرب را در مسجد بخوانم، بعد می آیم. بعد نمازآمد گفت شده 7 هزار تومان! خنده دانشجویان فضای رستوران! را پر می کند.
دانشجوی دیگری پشت تریبون می آید و دو متن علامتگذاری شده توافق ژنو را به کواکبیان و بذرپاش می دهد. سپس از روی متن شروع به توضیح دادن می کند و شماره صفحه و خط را به آنها می گوید تا بررسی کنند.
کواکبیان قبل از اینکه به سوالات جواب بدهد، گویا دلش برای دانشجوی حقوقی تنگ شده باشد، سراغش را می گیرد. دانشجوی حقوقی که آمده آخر سالن کنار من ایستاده، برایش دست تکان می دهد. سپس به دانشجوی سوال کننده می گوید احتمالاٌ شما به پیامبر اکرم(ص) هم که صلح حدیبیه را امضا کرد، ایراد وارد می کنید!
ساعت نزدیک 10:30 شده است و حالا کم کم کواکبیان هم موافق پایان دادن به مناظره شده است. من کاغذ یادداشتم را برمی دارم و آماده ی بیرون رفتن از سالن می شوم. از بودن در این فضا، احساس خوبی دارم. فضایی آرام که می شود حرف دو طرف دعوا را خوب شنید و دانشجویان به راحتی اظهار نظر می کنند.
به خودم می گویم واقعاٌ نبود دنباله های طیف افراطی علامه در دانشگاه امام صادق فضای خوبی برای برگزاری کرسی های آزاداندیشی فراهم کرده است و باید از این فضا استفاده کرد. اینجا نه هوچی گری هست و نه دعوا. افراد فقط حرف می زنند.
دم در سالن کواکبیان که بعد از بذرپاش بیرون آمده به سمت بذرپاش می رود و با همان لحن خاص خودش می گوید: آقا خیلی مخلصیم. تو واقعاٌ دوست داشتنی هستی، بگذار من ببوسمت! و بساط ماچ و بسه به راه می شود. بذرپاش به اظهار محبت کواکبیان پاسخ می دهد و جمع کم کم متفرق می شود. پنج دقیقه بعد در ایستگاه بی آر تی پل مدیریت منتظر اتوبوس نشسته ام و به شب های پر دود تهران فکر می کنم.
اما متاسفانه تو مناظرات بحث علمی نمیشه و همیشه با جدل ختم میشه
به امید مناظرات پر سود