به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، «من دیپلمات نیستم»، حتی یک مطبوعاتی حرفهای هم نیستم اما آنقدر پای صحبت دیپلماتها نشستهام و آنقدر تحلیلهای دیپلماتیک از این و آن خواندهام که بدانم دنیای دیپلماسی دنیای نمادها و استعارهها و کنایههاست. آنقدر با الزامات این حوزه عجین هستم که بدانم هر کنش و منشی را در دنیای دیپلماسی معنایی است و در پس هر رفتار و گفتار و کردار، از پیام دریایی است.
مثلاً خوب میدانم در شرایطی که رنگ کراوات فلان فرد هم برای بهمان برنامه خاص با دقت انتخاب میشود، وقتی «فرید زکریا» با لباس اسپورت غیررسمی با رئیسجمهور ایران برای مهمترین شبکه تلویزیونی آمریکا مصاحبه میگیرد، یعنی چه!
خوب میدانم وقتی در سال «گفتوگوی تمدنها»، «جنگ تمدنها» عَلَم میشود، یعنی چه!
خوب میدانم وقتی در یک نشست رسمی دوجانبه «کف کفش» کسی به سمت دیگری باشد، یعنی چه!
یا وقتی دیپلماتی دستش را برای دست دادن با دیپلمات دیگری بیش از حد دراز کرده باشد، یعنی چه!
یا حتی صندلیهایی که دوطرف قرار است بر آن بنشینند اگر مثل هم باشند یا نباشند، چه مفهومی دارد!
خوب میدانم نوع و اندازه «لبخند» چقدر باشد، چه پیامی دارد!
خوب میدانم برای دولتی که «تدبیر»ش خلاصه در «مذاکره با کدخدا»ست و «امید»ش نیز به نرمش حضرت «کدخدا»، دیپورت شدن سفیرش از سازمان ملل یعنی چه! (چونانکه خوب میدانم راز سکوتش را در این ماجرا، و خوب میدانم اگر این واقعه در دولت «آن که رفته» رخ داده بود، چهها که نمیکردند دولتیهای فعلی و اعوان و انصار مطبوعاتیشان!)
یا...
نیز خوب میدانم «زیادهروی» «ظریف» با «کری» چه معنایی دارد و در این بحبوحه اهانت به قداست ساحت رسالت، «سفر به فرانسه» چه مفهومی!
من خوب میدانم و «دیپلمات»ها و «مطبوعاتیهای حرفهای»، خوبتر از من...
پس تغافل و تجاهل در این فقره شدیداً بلاموضوع و ناموجه است، چه از جانب «دیپلمات»ها باشد، چه «مطبوعاتی»ها، چه هر کس دیگری تقلای عبثی است که پیامش بیش از هر چیز شبهه در شعور و درایت تقلاگر است، ورنه در این سو که وقعی به این تقلا گذاشته نمیشود!
اما در این مجال سخن نه بر سر این تقلا، نه آن «زیادهروی» و نه آن سفر است و نه حتی تشریح پیامها و تبعات آنها.
غرض طرح یک معادله به غایت ساده است و البته همزمان بهغایت معقول و مسلّم که اندک تأملی در آن، و نه حتی عنایتی ژرف، به روشنی اثبات میکند که «ظریف» حریف خوبی برای این میدان نیست!
جناب ایشان یا از پیامها و تبعات مترتب بر این دو اقدام «نابجا»ی خویش مطلع بودهاند، یا نه؛ اگر نه، پس به حکم صریح عقل کسی را که توان درک بدیهیترین ملزومات این عرصه خطیر نیست، نشاید که بر چنین جایگاه رفیعی مستقر باشد!
اگر هم آری- که بهزعم ما چنین بوده و کاملاً عامدانه و آگاهانه چنین کردهاند- پس به طریق اولی فاقد صلاحیت برای استقرار در چنین مقام و موقعیتی هستند!
به همین صراحت، و به همین سادگی.
نظام اسلامی سیستم خنثی و بیآرمانی نیست که اگر هر کسی با مبانی و آرمانهای او به هر طریقی تا کند، چشم فروبندد و بگوید «انشاءالله گربه است».
اگر هم سانتریفیوژها از «چرخش» بازایستادهاند تا مشتی خوشبین به «شیطان» و امید بسته به «کدخدا» باورشان بشود این ره که میروند به ترکستان است، به تساهل نخواهد گذشت «تسامح» حضرات در برابر گستاخیها به بهانه خلقت و اصرار آقایان به «حساسیتزدایی» از آرمان استکبارستیزانه انقلاب، بدان امید که این توافق به «هر قیمت» به ثمر برسد، حتی با درخواست حقیرانه در «شورای روابط خارجی آمریکا» نیز!
و البته که چه خام و کودکانه است پندار آنان که خیال میکنند توافقی که بارها و بارها «روح»ش را به مسلخ بردهاند، حیات بازخواهد یافت! حالا این بماند، و نیز بماند شرح آن «هزینه»ها که تاکنون دادهایم که یکی قصه دارد پُر آب چشم!
اما قطعا از یاد مردم نخواهد رفت برخی به چه «قیمت» سرِ این سودا دارند! مردمی که چند روز دیگر در «پیادهروی» 22بهمن پاسخ این مسامحه را خواهند داد... .
منبع: وطن امروز