به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو» حامد عسکری در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
همسایهها میگفتند: جوانتر که بود دیدیم دوسه باری پدرش را توی کوچه زده است. همسایه ها میگفتند دل پدرش را بد شکسته. همسایهها میگفتند: پدرش که مرد هرشب توی خانه مهمانی داشت و صدای عیش و نوششان تا هفت منزل آنطرف تر می رفت. دوست و رفیق ناباب پیدا کرد و معتاد شد و چند سالی حبس کشید.همسایه ها میگفتند توی زندان چیز خورش کردند و عقلش زائل شد و چروکیده. بیرون که آمد پسرهای ده دوازده ساله اش حالا جوان شده بودند. پسرهایش پدر معتاد و نامتعادل دوست نداشتند. و به خانه راهش ندادند . حالا مرد همسایه ما شبها حق خوابیدن در خانهی دویست و پنجاه متری پدری اش که حالا پسرهایش هرشب مهمانی دارند را ندارد. به فاصله یک دیوار پسرها مشغول عیش و نوشند و پدر باخرت و پرتهایی که از کنار زباله ها جمع میکند روزگار میگذراند. امشب که به خانه میآمدم. گریه میکرد علت را پرسیدم گفت سگی داشتم که همدمم بود و تنهایی ام را هاشور میزد. میگفت سگم گم شده مهندس بدبخت شدم. امشب برا کی درد دل کنم. گفتم خدا گفت خدا خیلی وقت ما رو بیخیال شده مام کاری به کارش نداریم. همسایه میگفتند: به پدرش بدی کرد جزاشو تو همین دنیا دید پسراش اونچه سر پدرش آورد سرش آوردن حالا خدا به این پسرا رحم کنه. قصد منبر رفتن و نصیحت کردن ندارم که نه بلدم و نه دوست دارم یه درخواست عاجزانه: توی این شبای عزیز مرده یا زنده به فکر پدر ومادرمون باشیم. تکرار نمیشن.