ریاست جمهوری از اوباما انسان دیگری ساخته است. رئیس جمهور اکنون پیرتر از قبل شده است و موهایش به جوگندمی می زند. این تغییرات البته دور از انتظار نیست، اما چیزی که مایه تعجب است جایگزینی بلاغت و فصاحت رئیس جمهور با کج خلقی و تندمزاجی است.
جای تردیدی وجود ندارد که رئیس جمهور فصاحت قبلی خود را از دست داده است. آمار نیز گویای این واقعیت است. محبوبیت وی میان شهروندان آمریکایی به 44 درصد رسیده است. در دوره ریاست جمهوری وی کنگره و فرمانداری اکثر ایالات به دست جمهوری خواهان افتاده است.
مشکل اوباما این است که اغلب اوقات حرفی برای گفتن ندارد. این مشکل بویژه وقتی صحبت از سیاست خارجی می شود، حادتر می گردد. سیاست اوباما اجتناب از هرگونه درگیری در باتلاق منازعات خاورمیانه است.
مخمصه ای که اوباما خود را در آن گرفتار کرده به خوبی در بیانیه وی بعد از حملات پاریس و لحن سرد آن هویدا بود.
اوباما می تواند عملکردی بهتر از این داشته باشد و در مقاطعی نیز این توانایی را نشان داده است. اما او بیش از اندازه محتاط است و از این که حرفی بزند که بعدا نتواند به آن عمل کند، بیم دارد. این اتفاق پیش از این هم افتاده است. اوباما پیشتر، استفاده بشار اسد از تسلیحات شیمیایی را خط قرمز خود در سوریه اعلام کرده بود، اما پس از مدتی از خط قرمزی که خودش تعیین کرده بود، عدول کرد.
مشکل اوباما تنها ناتوانی در بیان سیاست خود نیست، بلکه وی نمی تواند حتی از عهده پیگیری سیاست اعلامی خود نیز برآید.
عدم تمایل وی به اقدام در لیبی زمانی که معمر قذافی به تهدید مخالفان خود پرداخت، بیشتر از پیش شد تا اینکه فرانسوی ها وارد جریان شدند. تصمیم اوباما برای خروج نیروهای آمریکایی از عراق، با نسل کشی ایزدی ها مقارن شد؛ عراق از هم پاشید، داعش سر بر آورد، چندین تبعه آمریکایی در عراق سربریده شدند و زنان زیادی به بردگی گرفته شدند. سیاست خروج کامل نیروهای زمینی آمریکا از عراق تبدیل به حضور محدود نیروهای زمینی آمریکایی در عراق شد. این تعداد محدود به تدریج بیشتر و بیشتر شدند. واقعیت، سیاست اوباما را پس زد.
جنگی که جورج بوش در عراق به راه انداخت، درسی برای همگان بود. اما از زمان آغاز بحران هیچ کس سعی نکرده است که از تجربه آن جنگ استفاده کند. طرحی که باید ارائه می شد، مداخله زود هنگام برای اجتناب از خونریزی و بروز فاجعه انسانی بود که هم اکنون شاهد آن هستیم. باید اقدامی جدی برای بیرون راندن اسد از سوریه صورت می گرفت - به طور مثال سرنگون کردن هلی کوپترهای اسد- در مورد داعش نیز اقداماتی بیش از حملات هوایی ناکافی باید مورد توجه قرار می گرفت.
اوباما از این که سوریه تجربه ای مانند تجربه عراق را برای آمریکا به بار بیاورد، بیم داشت و از همین روی با تمام توان به سیاست حداقلی خود چسبید و منتقدان را تخطئه کرد. اوباما در سخنان خود گفت: «نمی توانم از عهده بازی های سیاسی که دیگران وارد آن می شوند، برآیم.» درست است که برخی از کاندیداهای ریاست جمهوری جمهوری خواه با انتقادات خود صرفا به دنبال راه انداختن بازی های سیاسی هستند، اما بسیاری از مخالفان که در اندیشکده ها فعالیت می کنند کاملا جدی هستند.
یکی از مهم ترین دلایلی که اوباما را به ریاست جمهوری رساند، فصاحت وی در سخن گفتن بود. اما او تا حد زیادی این توانایی را از دست داده است. اوباما دیگر آن فصاحت سابق را ندارد، چون حرفی برای گفتن ندارد. در نتیجه وی باید به جای تخطئه دیگران، به حرف های آنها توجه بیشتری کند.