به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، پیش از انتخابات اخیر سیاسیون همسو با دولت به درستی به این تحلیل رسیده بودند که اگر در تصاحب کرسیهای مجلس دهم ناکام باشند، تداوم دولت روحانی در دور بعد بشدت به مخاطره افتاده و بسته به اما و اگرهای بسیار میشود. دلیل آن هم کاملاً روشن است؛ اگر جریان همسو با دولت در نخستین انتخاباتی که در دوران مسؤولیت آن دولت برگزار میشود موفق به کسب اکثریت آرا نشود، این امر حاکی از کاهش اقبال مردمی و در واقع افول گفتمانی آن جریان است که در گذشتهای نهچندان دور توانسته بود برنده تقابل گفتمانها و برنامهها در نزدیکترین انتخابات پیش از آن، یعنی انتخابات ریاستجمهوری باشد.
نگاهی تاریخی به رفتار انتخاباتی ملت در سالهای گذشته نیز نشان میدهد معمولا مردم پس از سپردن زمام امور اجرایی کشور به یک جریان سیاسی، در گام بعد اختیار قانونگذاری و نظارت را نیز به همان جریان سپردهاند تا همسویی گفتمانی دولت و مجلس منجر به همافزایی سیستمی آنها و پیشبرد برنامهها و وعدههای انتخاباتی آن جریان شود. به عبارت دیگر تا پیش از این عملکرد دولتها در سالهای ابتدایی دوران مسؤولیتشان به گونهای بود که توانسته بودند رضایتی نسبی را در میان جامعه رقم زده و مردم را برای اعتماد مجدد به گفتمان خود و انتخاب مجلسی همسو با دولت متقاعد سازند. اما نگاهی به ترکیب سیاسی مجلس دهم به روشنی گواه آن است که برخلاف سنت مرسوم، جریان همسو با دولت نهتنها در به دست آوردن اکثریت قاطع، حتی در کسب اکثریت نسبی و شکننده آرا هم ناکام بوده و برای نخستینبار در اولین انتخابات عمر یک دولت، مجلسی با کمترین همگرایی گفتمانی با آن بر سر کار میآید، بویژه اگر بخواهیم برای اصرار شخص رئیسجمهور در لحاظ کردن «اعتدال» بهمثابه گفتمانی متمایز از گفتمان «اصلاحات» محلی از اعراب قائل شویم که دیگر بیهیچ حرف و حدیثی گفتمان دولت را باید بازنده قطعی انتخابات به حساب آورد!
واقع آن است که نه مردم و نه سیاسیون این حرف رئیسجمهور را جدی نگرفته و میان گفتمان «اعتدال» و «اصلاحات» تمایزی اساسی قائل نیستند.
با همه این احوال باز هم مجموعه جریانهای همسو با دولت در کسب اکثریت آرا در انتخابات اخیر ناکام بوده و موفق به کسب اعتماد مجدد مردم نشدند.
واقعیت پیروزی جریان منتقد دولت آن اندازه مسلم است که اگر فرض کنیم انتخابات 7 اسفند انتخابات ریاست جمهوری میبود و دقیقا همین افراد و با همین گرایشها و تعلقات سیاسی در آن شرکت میکردند، با عنایت به میزان موفقیت گروههای سیاسی در تصاحب کرسیهای مجلس، منتخب ملت به طور قطع و یقین فردی منتقد دولت میبود و نه همسو و هوادار دولت و این میتواند زنگ خطری جدی برای دولت روحانی به حساب آید. البته این جریان برای فرار از این واقعیت تلخ به تنگ کردن دایره کشور و محدود کردن آن به تهران و «اصالت بخشیدن» به رأی تهران روی آورده و با بزرگنمایی نامعقول آرای تهران درصدد است کل کشور را به نحوی ناموجه وادار به تمکین در برابر خواست مردم تهران، آن هم البته نه همه تهرانیها صرفاً آنهایی که همسو و همجهت با این حضرات هستند، کند. لذا بعید نیست ملت زین پس در کنار لزوم درک پیام «24 خرداد» ملزم به دریافت پیام «7 اسفند تهران» نیز بشود(!)
اما واقع آن است که دوپاره کردن و کیفی کردن رأی ملت و رأی برخی را «رأیتر» دیدن، نمیتواند بر عدم توفیق دولت در جلب نظر ملت سرپوش نهاده و گواه پیروزی و مقبولیت دولت باشد و تنها نتیجه آن گرفتار آمدن دولت در توهمی خودساخته و دور کردن آن از واقعیات عرصه سیاسی کشور خواهد بود. ضمن آنکه چنین نگاهی نه با مبانی انقلاب و نظام اسلامی سنخیتی دارد و نه به لحاظ قانونی هیچ محلی از اعراب میتوان برای آن قائل شد.
این هشدار اما برای دولت زمانی جدیتر میشود که علاوه بر لحاظ پیروزی بشدت شکننده و رأی ناپلئونی روحانی در سال 92، توجه داشته باشیم که نتیجه معنادار انتخابات اخیر در شرایطی حاصل شد که اوج دوران بزک کردن برجام بود و به لحاظ نوپا بودن توافق هنوز تا حدی این امکان وجود داشت که در میدان خالی از منتقد و در فضای تکصدایی مطلق دولت، بر اندک دستاوردهای برجام مانور داده و برجام بهمثابه «فتحالفتوح»ی به ملت ارائه شود، حال چه رسد به آنکه با گذشت زمان پرده از حقیقت این توافق کذایی فرو افتد و معلوم شود آن وعدههای گزاف و اغواگرانه که بنا بود از بهبود وضعیت «آب خوردن» تا انواع و اقسام گشایشهای رفاهی و مادی را شامل شود، در باغ سبزی- آن هم با کارکردی صرفا انتخاباتی- بیش نبوده و امامزاده برجام حاجتی روا نمیکند! [گو اینکه همین حالا که از انتخابات فاصله چندانی نگرفتهایم نیز مدافعان دوآتشه برجام که زمانی به منظور کسب تایید آن برای امری خلاف واقع حتی «سوگند جلاله» هم یاد کردند، امروز لب به اعتراف گشوده و از بدعهدی طرفهای مقابل و محقق نشدن وعدههای ادعایی سخن میگویند. دیر نباشد که علاوه بر این موضوع، درستی سایر نکات مورد تأکید منتقدان نیز که در سایه غوغا و هیاهوی دولت حتی امکان چندانی برای انعکاس نیافت هم آشکار و واقعیت برجام عریان و بیپیرایه بر همگان جلوهگر شود].
درواقع اگر دولت و گروههای هوادار آن بهرغم تلاش سیستماتیک و همهجانبهای که برای رقم زدن مجلسی همسو و دولتساخته به کار بستند تا آنجا که رئیسجمهور و برخی وزرا و مشاوران صریحاً از تمایلشان برای تشکیل مجلسی «اعتدالی» پرده برداشتند و در ماجرای توافق با توهین، اتهام و بداخلاقی همه صداهای منتقد توافق را فرونشاندند و انواع هماهنگیها را نیز با طرفهای مذاکره برای رعایت حال برجام به عمل آوردند بدان «امید» که میوه توافق را در 7 اسفند بچینند، نتوانستند از این «تدبیر» طرفی بربندند، به طریق اولی سال آینده که دیگر این خطابههای تبلیغاتی کارساز نیست و ملت از دولتی که همه تخممرغهایش را در سبد دیپلماسی گذاشت و به دست خود توقعات نامعقول از توافق را دامن زد و جز توافق گزینه قابل ذکری برای ارائه به مردم ندارد، جز تحقق انبوه وعدههایی که 3 سال عمر خود و هزینههایی بس گزاف را مصروف آن کرد، مطالبه دیگری ندارد، توفیقشان در جلب نظر مردم محل تردید و سوال خواهد بود! با این حساب یک دو دوتا چهارتای ساده البته همراه با نگاهی واقعبینانه به فضای کلی کشور و کل فضای کشور- فارغ از نمونهها و چشماندازهای گزینشی که کارکردی جز اغوا و خودفریبی ندارند- میتواند تخمین خوبی درباره سرنوشت انتخابات 96 به دست بدهد. ضمن آنکه روشن است در انتخابات 96 فقط مردم تهران نیستند که پای صندوقهای رأی میآیند!
حال سوال این است که آیا آنچنان که در سالهای 92 و 94 در روزهای بعد از انتخابات خیابانهای آرامی داشتیم و سطلهای زباله از تعرض در امان بودند، آیا چنین امیدی را میتوان برای سال 96 هم داشت؟
منبع: وطن امروز