به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، جورکش در حالی که وضعیت روحی خوبی نداشت و چندین بار به گریه افتاد، به تشریح آخرین وضعیت درمان چشم خود پرداخت و گفت: در آخرین عملی که انجام دادم بخشی از پوست دهانم را برداشتند و روی چشمم گذاشتند اما متأسفانه این پوست جذب شد. عملم موفقیتآمیز نبود و عمل دیگری انجام دادم. این عمل هم موفقیتآمیز نبود و بعد از آن دکتر تمپرانو تصمیم گرفت که قرنیهای در چشمم بگذارد. قرنیه فرد مسنی را روی چشمم گذاشتند اما آن هم جذب شد و نگرفت. یک بار از خواب که بیدار شدم، دیدم دوربین از چشمم افتاده و چیزی نمیبینم.
وی ادامه داد: نمیدانم اشتباه بود یا مشکل دیگری وجود داشت اما به هر حال جذب شد و نگرفت. شرایط سختی را میگذرانم. هر روز من به اندازه هزار روز میگذرد. در تاریکی مطلق هستم و نمیدانم به چه گناهی در سن 28 سالگی باید نابینا باشم و نتوانم چیزی ببینم.
این قربانی اسیدپاشی افزود: نمیتوانم نابینا باشم. میخواهم زیباییها را ببینم و میدانم که موفق میشوم. با امید به خدا و ایمانی که دارم میدانم دوباره موفق میشوم چون خدا امیدم را ناامید نکرده است. شانسی که آوردم، عصب چشمم هنوز سالم است و به طور معجزهآسایی نور و حرکت دستها را میبینم. دکتر تمپرانو، قرنیهای روی چشمم قرار داده که چشمم را حفظ کند و با تشخیص خودش میتواند این عمل را تکرار کند اما نمیدانیم چه کار کنیم و در دیار غربت خیلی سردرگم هستیم.
جورکش اظهار کرد: نمیدانم همین عمل را تکرار کنم یا نه چون چشم من به خاطر جراحیهای زیاد آسیب دیده و نمیدانم میتواند قرنیه را حفظ کند یا نه. سه چهار عمل ناموفق داشتهام ولی جلوی چشمم فقط تاریکی است که این مسئله من را خیلی اذیت میکند. نمیتوانم بگویم من و پدر و مادرم چه میکشیم. این یک اتفاق غیر منتظره برای ما بود چرا که قرار بود یک عمل ساده انجام دهیم اما این اتفاقات افتاد. در غربت هیچ کس دادرس ما نیست. در اسپانیا، تعطیلات است و بسیاری از ایرانیها و حتی مترجمها رفتهاند. دکتر هم به درستی به ما نمیگوید چه کاری میخواهد انجام دهد. فقط میگوید تا چشمت تثبیت شود، نمیتوانم کاری انجام دهم.
وی افزود: نمیدانم جای دیگری بروم یا باز چشمم را به دست همین دکتر بسپارم. خیلی سردرگم هستیم. با تمام نامهربانیهایی که به من شده، خیلیها از من خواستند مصاحبه کنم ولی این کار را انجام ندادم. دوست داشتم دوستان و نزدیکانم از حالم باخبر شوند چون هیچ کس از حال ما در غربت خبر ندارد. کسی نمیداند ما چه میکشیم. از مردم التماس دعا دارم چون عصب چشمم هنوز سالم است و امیدوارم با دعای مردم، خدا امیدم را ناامید نکند. میخواهم روی پای خودم بایستم و در سن 28 سالگی نابینا نباشم. کاری به هیچ چیز دیگر ندارم. هر کسی هر نامهربانی کرده، خودش جواب پس خواهد داد. هیچ چیز برایم مهمتر از این نیست که دوباره سلامتی و بیناییام را به دست بیاورم.
این قربانی اسیدپاشی خاطرنشان کرد: سهیلا جورکش از همه مردم دنیا التماس دعا دارد و میگوید من نمیتوانم نابینا باشم. هر چقدر سختیهای اسید را تحمل کردم و در این دو سال در تمام بیمارستانها زجرکشیدم ولی نمیتوانم نابینایی را تحمل کنم. هر کسی که میخواهد بداند من چه میکشم 5 دقیقه چشمهایش را ببندد. فقط «چرا» و یک علامت سوال برای من میماند.
جورکش گفت: التماس دعا دارم و میخواهم تمام عزیرانی را که به من کمک کردند و چشمشان به من است، رو سفید کنم و با سلامتی کامل و با بینایی به وطن عزیزم برگردم. دلم برای دوستانم، عزیزانم و اقوامم تنگ شده است. اینجا به ما سخت میگذرد. دعا کنید که تصمیم درست را بگیریم. این در حالی است که پلک چشم من سالم نیست و بسته نمیشود و نمیدانیم چه کاری انجام دهیم. دعا کنید که بدانیم چه کاری باید انجام دهیم. اگر خدا خواست همین عمل را تکرار کنم، برایم دعا کنید تا بتوانم دوباره بیناییام را به دست بیاورم. محتاج به دعا هستم و هنوز امیدوارم.
وی افزود: هنوز امیدی هست. از دکتر هاشمی وزیر بهداشت و رئیس جمهور عزیزمان تشکر میکنم. درخواست دیدن ایشان را دارم. جزو آرزوهای من است که بتوانم بیناییام را به دست بیاورم و رئیسجمهور عزیزمان را زیارت کنم. به امید اینکه روزی به جای این نامهربانی و ظلم، انسانیت، صداقت و محبت حرف اول را بزند.
این قربانی اسیدپاشی در پایان، ضمن تقدیر از وزیر بهداشت و رئیسجمهور از آنان درخواست کمک کرد.
سهیلا جورکش یکی از قربانیان اسیدپاشی اصفهان در سال 93 بود که از همان روزهای اول وقوع این حادثه، وزیر بهداشت بر بالین او حاضر شد و روند درمانش را پیگیری کرد. آخرین عمل جراحی او پیش از انجام عمل جدید، 14 خرداد امسال بود.