گروه ورزشی خبرگزاری دانشجو-محمدصالح سلطانی؛ خیال راحت. این شاید بهترین توصیف از فوتبال ایران در سال95 باشد. سالی توام با موفقیتهای فراوان در فوتبال ملی، باشگاهی و فوتسال؛ همراه با حاشیههایی عجیب در بعد مدیریتی. سالی که، شاید برای اولین بار در 40 سال اخیر، هیچکس دلشوره تیم ملی را نداشت و شاگردان کیروش، مقتدر و مطمئن در راه رسیدن به روسیه2018 گام برداشتند. سالی که بلوغ تاکتیکی در فوتبال ایران مشهود بود و به همان میزان، ولنگاری در مدیریت تیمهای بزرگ دیده میشد. نود و پنج، سالی بود که میتوان آن را در مجموع، برای فوتبال ایران «موفق» ارزیابی کرد. فقط ای کاش دعوای کیروش و برانکو، و مشکل محرومیت دو تیم استقلال و تراکتورسازی از نقل و انتقالات، این موفقیت را خدشهدار نمیکردند.
18اردیبهشت | انتخابات هیاترئیسه فدراسیون فوتبال: خداحافظ کفاشیان،سلام کفاشیان
سال86 پس از تعلیق پرماجرای فدراسیون فوتبال ایران توسط فیفا، کرسی ریاست این مجموعه مهم به علی کفاشیان رسید. دونده قدیمی، در این مسئولیت فرار از دست منتقدینش را خوب بلد بود و تلاش میکرد با خندههای افراطی و بعضاً عصبیکننده، همهچیز را بهخوبی برگزار کند و برود. او در سال 90 و در جریان انتخابات فدراسیون، با حربهای عجیب در مقابل گزینه دولت وقت برای تصدی ریاست فدراسیون برنده شد تا دوران مدیریت خود در فدراسیون را 9 ساله کند. بهار امسال اما دیگر او در میان نامزدها نبود. دوست و نایبرئیس همیشگیاش، مهدی تاج، نامزد شد و با عزیزالله محمدی و مصطفی آجورلو رقابت کرد و در نهایت، مقتدرانه برنده انتخابات شد. مرد اصفهانی، مدیری خوشنام در میان اهالی فوتبال است و سوابق موفقش در تیمهای اصفهانی، توان مدیریتیاش را بهخوبی عیان میکند. اما کیست که نداند او و کفاشیان، عملاً یک نفر و یک تفکر واحد اند؟ سایه کفاشیان، با حجم مسئولیت کمتر و فراغ بال بیشتر، روی سر فدراسیون مستدام شد. تاج رئیس و کفاشیان نایبرئیس اول. الگوی پوتین-مدودف در فدراسیون فوتبال ایران بازتولید شد تا همهچیز نشاندهنده رضایت نسبی اهالی فوتبال از روشهای «کفاشیانی» برای مدیریت این ورزش پرطرفدار باشد. روزهای فدراسیون تاج-کفاشیان، فعلاً که آفتابی است. صاف و پر از نتایج خوب.
24اردیبهشت| قهرمانی استقلال خوزستان در لیگ پانزدهم: بزم بندری
جام که روی دستان کاپیتان استقلال خوزستان آرام گرفت، مقایسهها شروع شد. همه تیم ویسی را نسخه ایرانیشدهی لسترسیتی میدانستند. تقارن این دو قهرمانی شگفتانگیز، تردیدی در این قیاس باقی نمیگذاشت. بچههای خوزستان اما نه شبیه لستر، نه شبیه هیچ تیم اروپایی دیگری نبودند. آنها، جوانانی برخاسته از محلههای خسته و غبارگرفته خوزستان بودند. بچههایی که بعید است با توپ پلاستیکی، آجر، پای برهنه و خستگی خاطره نداشته باشند. این بچهها را چطور میشود با پولدارهای انگلیسی مقایسه کرد؟ استقلال خوزستان و جوانانش، بدون آکادمی، بدون امکانات لاکچری و بدون سروصدا جلو آمدند. کسی ستایششان نکرد. همه میگفتند نسیم زودگذری هستند، چندهفتهای بالا میمانند و میروند پایین و برای سقوط نکردن میجنگند. بچههای کوتعبدالله، بچههای پر انرژی خوزستانی اما نسیم نبودند. طوفان بودند و تا آخر خط، ایستادند. این بچهها را چطور میشود با تیمهای متمول انگلستانی قیاس کرد؟ بچههایی که تیمشان به مشکل مالی خورد، افت کرد اما ایستادند و حالا مایه سرافرازی ایران در آسیا هستند. قصه اینها با لوکسهای انگلیسی متفاوت است. جنوبیهای قصهی ما، از وسط دود و خاک و غبار به جام چنگ زدند. مرزهای رویا را این بچهها فتح کردند. بچههای باصفای خوزستان.
10مهر | کسب مقام سوم جهان توسط تیم ملی فوتسال ایران: حالا روی سکو
فوتسال، بر خلاف فوتبال، همیشه برای ما ایرانیها رنگ و بوی قهرمانی داشته. تیم ما بلاشک سلطان فوتسال آسیا و یکی از ده قدرت برتر این رشته در جهان است. با همه این تعاریف و درخششها اما حسرت یک چیز بر دل فوتبال ایران سنگینی میکرد: این تیم خوب، هیچوقت روی سکوی جهانی نرفته. یک بار در سال 2008 و در زمان مربیگری حسین شمس، ایران این بخت را داشت که به جمع چهار تیم برتر دنیا راه یابد اما نشده بود. 2016 اما، بدل به سالی بهیاد ماندنی برای فوتسال ایران شد.
جام جهانی کلمبیا برای ما ناامیدکننده آغاز شد. با شکست مقابل اسپانیا. تحقیر آمیز. پنج بر یک. کار صعود از گروه هم سخت شدهبود و با اوضاع پیشآمده، حضور در مرحله حذفی هم میتوانست نتیجه قابل قبولی برای تیم ناظمالشریعه باشد. پیروزی مقابل مراکش و تساوی مقابل آذربایجان، ما را در گروه سوم کرد. صعود کردیم اما حریف مرحله حذفیمان، بزریل بزرگ بود. ایران-بزریل دوباره در سالن فوتسال. و نتیجه؟ همان نتیجهای که رویای هر ایرانی ِ فوتبالدوست است. پیروزی ایران در ضربات پنالتی و تعبیر شیرین یک رویا.
به یکچهارم رسیدیم. پاراگوئه حریف آسانی نبود. در وقت اضافه کارش را ساختیم. جدال نیمهنهایی با روسیه، پراسترس و جذاب دنبال شد و در نهایت، برای رسیدن به فینال یک ضربه کم آوردیم. هنوز اما برای جاودانگی فرصت باقی بود. مسابقه ردهبندی، مصاف با پرتغال. رقابت با تیم کشوری که چند ماه قبل در یورو2016 خود یک رویا ساخته بود. بازی برای ما بد آغاز شد. دو-صفر عقب افتادیم. انگار از این تورنومنت، فقط مسابقه با برزیل در یادها خواهد ماند...ناگهان اما دو حمله، دو گل. تساوی. و این بار، پیروزی مقابل برزیل اروپا در ضربات پنالتی.
یک نفس راحت. تمام شد. ما سوم جهان شدیم. ما روی سکو رفتیم. فوتسال ایران، تعبیر رویایی بود که کودکان ایرانی درباره فوتبال میپرورند: شکست برزیل و پرتغال، و رفتن روی سکو. آیا روزی این سناریو روی چمن هم برای ما تکرار میشود؟
5 بهمن و 15 بهمن | محرومیت دو باشگاه استقلال و تراکتورسازی از نقل و انتقالات: چی شده؟
فوتبال ایران، به این دست «سوتی»های مدیریتی عادت دارد. از همان روزی که فهرست باشگاه استقلال برای حضور در لیگ قهرمانان آسیا به جای AFC به کارگاهی در شیراز فکس شد، از همان روزی که با سوءمدیریتها، فوتبال ایران از سوی FIFA تعلیق شد عادت داشتیم به این نوع مدیریت ِ بیقاعده. نسخه تازهای از این شاهکارها، بهمن امسال اکران شد. جایی که مراجعه مسئول نقل و انتقالات استقلال به سیستم TMS این باشگاه و مشاهده بسته بودن امکان ثبت انتقال برای این تیم، یک بحران مدیریتی را آشکار کرد. طلب ِ بازیکن خارجی ِ سابق پرداخت نشده، او شکایت کرده، فدراسیون و باشگاه اهمالکاری کردند و در نهایت، تیم از جذب بازیکن در زمستان محروم شده. به همین راحتی. این اتفاق، چند بازیکن خوب مثل چپاروف، تیموریان و شهباززاده را از چنگ استقلال خارج نمود. از طرفی اما با ایجاد فشار کمبود بازیکن روی منصوریان، او را در استفاده از جوانان تیمش مصمم کرد.
اتفاق مشابه، و کمی شدیدتر، یکهفته بعد برای تیم دوم جدول لیگ رخ داد. تراکتور هم به دلیل عدم پرداخت بدهی بازیکن خارجیاش، دو نوبت از جذب بازیکن محروم شده. نکته جالب و خندهآور اما، ثبت قرارداد بازیکنانی مثل نوراللهی و عالیشاه توسط فدراسیون فوتبال، و بازی این دو نفر برای تراکتور در نیمفصل دوم است. اتفاقی که معلوم نیست در صورت پیگیری توسط فیفا، چه بحران تازهای برای فوتبال ایران بسازد. عادت به مشکلات مدیریتی، عادت خوبی نیست که در اثر انبوه تجربههای قدیمی و جدید، در فوتبال ایران شکل گرفته.
تمام سال 95 | عملکرد تیم ملی: خوبتر از خوب...
دو منظر برای نگاه به تیمملی در سال 95 میتوان انتخاب کرد: آماری و اخباری. از نگاه آمار، تیم ایران در تمام سال 1395 شمسی تنها سه گل در سه مسابقه دوستانه مقابل مقدونیه و گینهنو و عراق دریافت کرد. در دو مسابقه، تیم ما برنده بود.سه بر یک مقابل تیم اروپایی و هشت بر یک برابر تیم افریقایی. جدال 28 اسفند مقابل عراق اما برای تیم ملی «آمد»نداشت. تنها باخت تیم در سال 95 ، در این بازی و پشت درهای بسته رقم خورد. یک بر صفر. در طی هفت دیدار رسمی اما، ایران حتی یک گل هم دریافت نکرد و در پنجتای آنها برنده شد. تیم ما در سالی که گذشت، ده گل در دیدارهای رسمی و هفده گل در دیدارهای دوستانه به ثمر رساند. جمعاً 27 گل در 11 بازی. میانگین 2.45 گل زده. در مقابل میانگین 0.27 گل خورده در هر بازی. خیرهکننده نیست؟
تیم ملی 95 اما وجهه دیگری هم دارد. وجهی که از لابلای اخبار عجیب زمستان این سال بیرون میآید. تیم ما،سالی شلوغ و پرحاشیه را از سر گذارند. با استعفاهای نمادین کیروش و اختلاف عجیب مرد پرتغالی با بهترین مربی لیگ ایران، برانکو. نتیجه این دعواهای فرسایشی برای تیم ملی، یک بار حاشیه سنگین و بههمریختن تمرکزها بود. در آستانه دو بازی حساس نوروز 96 با چین و قطر، این تیم فقط آرامش میخواهد. شاید تکلیف صعود ایران به جام جهانی 2018، در همین نوروز تا حد زیادی روشن شود. اگر منظر آماری تیم ملی، غالب باشد.