به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، مسعود فروغی در یادداشت روزنامه وطن امروز نوشت:
۸ سال پیش، غروب ۲۳ خرداد ماه، نخستین روزی که نتایج انتخابات دوره دهم ریاستجمهوری معلوم شد، من از چهارراه ولیعصر به سمت چهارراه کالج میآمدم، از عصر همان روز حوالی خیابان فاطمی و وزارت کشور و چند جای دیگر تهران شلوغ شده بود اما همزمان با غروب آفتاب چهارراه کالج میدان جنگ و نفرت شده بود، میدانی یک طرفه، حدودا ۳۰۰ نفر آدمی که معلوم بود از قبل سازماندهی شده بودند، بانک ملت ضلع شمال شرقی چهارراه را به آتش کشیدند و حتی به ساختمانهایی که افرادی با تیپ مخالف آن «جنگجوها» در آن حضور داشتند هم حمله میکردند، تا ساعت یک و ۲ بامداد آن شب ما چند نفر مثل نیروی راهنمایی و رانندگی ماشینهای انبوه آن شب را به ترتیب زمانی برای حفظ نظم خیابان انقلاب نگه میداشتیم و سپس راه میانداختیم.
شب قبل آن روز میرحسین موسوی در حالی که هنوز رایگیری ادامه داشت خودش را پیروز انتخابات معرفی کرده بود اما طبق روال همه انتخاباتها شورای نگهبان باید با چند روز بررسی، صحت انتخابات را تایید یا رد میکرد. به هرحال یک هفته اول بعد از انتخابات، تهران یکی از عجیبترین هفتههای تاریخش را دید، طرف شکست خورده انتخابات چند تجمع بزرگ هواداری شکل داد تا با نشان دادن جمعیت انبوه حامی، تقلب در انتخابات را اثبات کند اما زیر بار پیگیری قانونی اعتراض نمیرفت.
حتی دیدار استثنایی نمایندگان کاندیداها با رهبر انقلاب و نشان دادن چند باره مسیر اعتراض به نتایج انتخابات هم اثری نکرد. من روز ۲۵ خرداد که راهپیمایی میدان آزادی برگزار شد با افراد زیادی از شرکتکنندههای آن تجمع حرف زدم، بدون هیچ مورد استثنا همه میگفتند «اگر تقلب نشده بود، کاندیدای ما که خودش در نظام مسؤولیت داشته اینطور اعتراض نمیکرد.» یا اینکه «فقط درخواست بازشماری میداد.»
حال بسیاری از آن ۱۳ میلیون رایدهنده به موسوی بویژه در نقاطی مثل بالاشهر تهران که چگالی همنوعانشان زیاد بود قابل درک بود، کسی که او را شایسته ریاستجمهوری میدانستند از فردای انتخابات صحنه درگیری را به خیابان کشاند و برخلاف همه انتخاباتها به ستادها دستور ادامه فضای پیش از انتخابات داده شد. دستپخت بیانیههای پیدرپی و دعوت به ادامه فضای خیابانی از سوی طرف شکست خورده انتخابات فضای متشنج تهران در هفته اول را به اوج رساند، تمام مسیرهای قانونی باز شده توسط دستگاههای مسؤول از طرف معترضان نادیده گرفته شد تا اینکه شورای نگهبان با گذشت حدود ۳ هفته پس از انتخابات صحت آن را تایید کرد.
آشوبهای خیابانی تهران که در تمام دنیا منعکس شده بود، با تایید مراجع قانونی فروکش نکرد، بلکه کاندیدایی که از طریق همین شورای نگهبان تایید صلاحیت شده بود و در همین چارچوب قانونی تا روز انتخابات در صحنه حضور داشت، در واکنش به نظر شورای نگهبان بیانیه تندی منتشر کرد و ساختار قانونی کشور را به سخره گرفت.
حال ۸ سال بعد از آن سال پرآشوب که تبعاتش شاید هنوز قابل بررسی دقیق نباشد، همان ساختار قانونی کشور با همان مدل و قانون و افراد ۲ انتخابات ریاست جمهوری فوقالعاده مهم را برگزار کرد، در هر دوی این انتخاباتها کاندیدایی که مورد حمایت همان اتاق فکر وقایع سال ۸۸ بود، پیروز شد، بار اول برگزارکننده همان دولتی بود که انتخابات سال ۸۸ را برگزار کرده بود و همان شورای نگهبان آن سال اما کاندیدای پیروز تنها با ۷/۰ درصد اختلاف با کف مورد نیاز پیروز اعلام شد.
در بار دوم کاندیدای پیروز خودش برگزارکننده انتخابات هم بود، طرف شکست خورده که رکورد نفر دوم تمام انتخاباتهای ایران چه از نظر تعداد آرا (۱۶ میلیون) و چه از نظر درصد (۵/۳۸) را کسب کرد، به روند برگزاری انتخابات اعتراض داشت، حتی روز برگزاری انتخابات هم به وزارت کشور رفت اما چرا اوضاع کشور مثل سال ۸۸ نشد؟
چرا هیچ سطل زبالهای در تهران، هیچ بانکی، هیچ پمپبنزینی آتش نگرفت، مهمتر از اینها چرا از دماغ هیچ فردی خون نیامد؟ چرا مثل رگبار به بدنه ۱۶ میلیونی رای گفته نشد که به خیابانها بریزید؟ چرا حالا که میشد تمام کشور را به تقلب متهم کرد و ۴ سال بعد برای انتخابات دوباره وارد میدان شد، جنجالی نشد؟
شاید هزار «چرا»ی دیگر باقی است، از زخمی که سال ۸۸ بر پیکر این «جمهوری اسلامیِ مظلوم» زده شد، از دروغی که در اتاقهای خصوصی ردش میکردند و در محافل عمومی همچنان با آن میتازند. من فکر میکردم شعلههای آتش بانک و اتوبوسهای تهران در سال ۸۸ سند مظلومیت جمهوری اسلامی است، من تصور میکردم ۸ ماه آتشافروزی و دروغ و تهمت و فحش و نماز با کفش در روز جمعه و آب خوردن در روز قدس و... سند مظلوم بودن «انقلاب خمینی» است، من باور نمیکردم روز عاشورا صدای بغضآلود همکار خبرنگارم از خیابان انقلاب وقتی میگفت «نامردها کجایید! پرچم امام حسین را آتش زدند...» را روزی بشنوم... اما شنیدم و آن روز گفتم عجب مظلومیتی دارد این جمهور اسلامی!
اما اعتراف میکنم در اشتباه بودم، چون ۸ سال پس از آن فتنه بزرگ، تمام بلندگویان دروغ ۸۸ بدون آنکه برای آن «صحنهآرایی خطرناک» از این مردم مظلوم عذرخواهی کنند با «انگشت جوهری»شان عکس یادگاری میگیرند و به صندوقهایی که همان شورای نگهبان، «نگهبان» آنهاست رای میریزند!
طرف شکستخورده انتخابات هم با وجود یک بدنه بزرگ ۱۶ میلیونی و با اینکه یک دفترچه اعتراض و شکایت علیه روند برگزاری انتخابات تهیه کرده بود پس از اعلام نظر قطعی شورای نگهبان میگوید: «اینجانب نظر شورای محترم نگهبان، درباره انتخابات را فصلالخطاب میدانم و امیدوارم قوهقضائیه به تخلفات اعلامی از سوی آن شورا، به طور جدی رسیدگی کند».