به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، ساعت 22:20 نوزدهم خرداد ماه امسال نیروهای بسیج هنگام ایست و بازرسی در حوالی منطقه افسریه به یک خودروی ماکسیما با چهار سرنشین مرد مشکوک شده و دستور ایست دادند، نیروهای بسیج هنگام بازرسی خودرو متوجه آثار ضرب و شتم روی بدن یکی از سرنشینان شدند که بین دو سرنشین در عقب خودرو نشسته و سکوت کرده بود همچنین در بازرسی از خودرو دو دستگاه بیسیم تقلبی کشف شد که حکایت از آن داشت سرنشینان ماکسیما در پوشش مأمور پلیس مرد مجروح را ربودهاند.
نیروهای بسیج در تحقیقات از مرد مجروح متوجه شدند وی ساعتی قبل توسط سه مرد دیگر (سرنشینان ماکسیما) ربوده شده است، در نهایت سرنشیان ماکسیما بازداشت و به مأموران انتظامی تحویل داده شدند.
مرد مجروح (شاکی) که بهرام نام داشت در اظهاراتش درباره جزئیات آدمربایی به مأموران گفت: اهل شهرستانی در غرب کشور هستم اما در تهران کار میکنم، در فرودین ماه سال 95 شارژ تلفنهمراه خریدم و اشتباهی شارژ را برای شخص (شماره تلفنهمراه) دیگری فرستادم و بلافاصله با آن شماره تماس گرفتم که فهمیدم خط تلفنهمراه متعلق به دختری به نام سوسن است و وی نیز اهل روستایی در نزدیکی شهرستان ما است.
وی ادامه داد: همین اتفاق باعث آشنایی من با سوسن شد، مدتی بعد از آشنایی با هم تلفنی ارتباط داشتیم تا اینکه با هم قرار ملاقات گذاشتیم، زمانیکه سوسن را دیدم از او خواستگاری کردم، سوسن نیز گفت به تازگی در یکی از دانشگاههای تهران قبول و دانشجو شده است، سوسن گفت قصد دارد برای ادامه تحصیل به تهران برود و در نهایت قرار شد به خوستگاری سوسن بروم، چند ماهی از آشنایی من با سوسن گذشت و با هم تلفنی ارتباط داشتیم، بعضی اوقات نیز همدیگر را از نزدیک و در خیابان میدیدم، من که حدود 2 میلیون تومان برای خرج دانشگاه به سوسن کمک کرده بودم به او پیشنهاد دادم که با خانوادهام به خوستگاریاش بروم اما او بهانه آورد و گفت نمیخواهد با من ازدواج کند.
بهرام در ادامه اظهاراتش به پلیس گفت: زمانیکه بیشتر تحقیق کردم فهمیدم سوسن قرار است با مرد دیگری ازدواج کند و در این مدت فقط من را فریب داده و پولم را گرفته است، سرانجام به شهرستان رفتم و از سوسن به اتهام کلاهبرداری شکایت کردم، زمانیکه برگه احضاریه به دست سوسن رسید خیلی ناراحت شد، با من تماس گرفت و خواست شکایتم را پس بگیرم اما من به او گفتم در صورتی رضایت میدهم که پولم را پس دهد.
وی افزود: مدتی گذشت و من پیگیر شکایتم بودم تا اینکه مدتی قبل دختری برایم در تلگرام پیام عاشقانهای فرستاد، ابتدا به این پیام توجهی نکردم اما دختر جوان عکسهایش را برایم فرستاد و گفت عکس پروفایل مرا دیده و از من خوشش آمده است، او بسیار اصرار کرد تا مرا ببیند، من نیز زمانیکه با اصرارش روبهرو شدم، وسوسه شدم تا اینکه روز حادثه با وی در نزدیکی مترو طرشت قرار ملاقات گذاشتم، در محل قرار دختر جوانی با من تماس گرفت و گفت در یکی از خیابانهای اطراف، خودروی ماکسیمایی منتظرم است، زمانیکه به خودرو نزدیک شدم دختر جوان از داخل خودرو برایم دست تکان داد همچنین مردی را دیدم که با بیسیم در حال صحبت بود و نام سرهنگی را تکرار میکرد.
بهرام اظهاراتش به مأموران را اینگونه ادامه داد: بسیار ترسیده بودم و فرار کردم که سه مرد از داخل ماکسیما پیاده شده و مرا تعقیب کردند، آنها در نهایت مرا داخل کوچه بنبستی گیر انداخته و گرفتند، آنها من را به شدت کتک زدند به طوریکه سرم شکست و لباسهایم خونی شد، سرانجام نیز مرا به داخل ماکسیما بردند، آنجا بود که فهمیدم دختر جوان از طرف سوسن اجیر شده است تا مرا به محل قرار کشانده و بربایند، آن افراد از من خواستند تا شکایتم از سوسن را پس بگیرم، در حال رفتن به مکان نامعلومی بودیم که نیروهای بسیج به آنها مشکوک شده و بازداشتشان کردند.
اظهارات بهرام درحالی مطرح شد که متهمان در حضور بازپرس امور جنایی تهران منکر آدمربایی شدند؛ یکی از متهمان در اظهاراتش به بازپرس گفت: من ناشر بزرگی هستم و تا اکنون اصلاً پا در کلانتری نیز نگذاشتم، چند روز قبل از حادثه نامزد سوسن که از دوستان ما است به من گفت که خواستگار قبلی سوسن از وی شکایت کرده و قصد دارد در شهرستان آبرویش را ببرد به همین دلیل از ما خواست تا شاکی را به منزلمان برده و درباره پس گرفتن شکایت با او صحبت کنیم، روز حادثه سوسن از طریق یکی از دوستانش، شاکی (بهرام) را به محل قرار کشاند اما بهرام تا ما را دید فرار کرد بعد نیز دوستانم او را گرفتند اما وی را با زور به داخل خودرو نبردیم.
وی ادامه داد: بهرام با میل خودش سوار بر خودرو شد تا به منزلمان برویم و درباره شکایتش حرف بزنیم، بیسیمها نیز متعلق به استخر یکی از دوستانم است که برای تعمیر به من داده بود، من قصد سوء استفاده نداشتم و بیسیمها فقط برای انجام تعمیرات داخل خودرویم بود.
دو متهم دیگر نیز در بازجویی حرفهای این متهم را تایید و اظهارات مشابهی مطرح کردند.
سرانجام هر سه متهم این پرونده با دستور سجاد منافیآذر؛ بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران بازداشت شده و برای ادامه تحقیقات در اختیار مأموران اداره آگاهی قرار گرفتند.
این همه چیزارو فقط با یک با خوندن دستگیرت شد
چرا آگاهی نمیری کار کنی باهوش