به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، به نقل از پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، در تجمع غیرقانونی به ظاهر دانشجویی کوی دانشگاه که در اعتراض به توقیف روزنامه سلام در 18 تیر 78 کلید خورد٬ طراحان سناریوی عملیات روانی این فتنه درصدد بودند با سازماندهی نیروهای به اصطلاح "لباس شخصی" پازل پروژه «مظلوم نمایی» را هدایت کنند و از سوی دیگر نیز هزینههایی را به نظام و دستگاههای انتظامی٬ امنیتی و دانشجویی کشور تحمیل کنند.
تئوریسینهای فتنه 18 تیر 78 در این سناریو سعی داشتند «لباس شخصیها» را به نام نیروهای انقلابی و حزباللهی و عوامل نیروی انتظامی معرفی کنند و اقدامات آنها را در کارنامه نیروهای حافظ امنیت مردم ثبت کنند اما خاطرات، اعترافات و اسناد مربوط به واقعه کوی دانشگاه پرده از واقعیت برداشت و سناریوسازیهای تئوریسینهای فتنه 18 تیر 78 را عیان کرد و مشخص شد نه تنها عناصر «لباس شخصی» هیچ وابستگی به جریان انقلاب٬ دستگاههای امنیتی٬ انتظامی و دانشجویان دانشگاه نداشتند بلکه با صحنه گردانی عوامل فتنه به ضرب و شتم دانشجویان پرداختند.
***روایت ناطقنوری از هویت لباسشخصیها***
علیاکبر ناطق نوری در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره نقش لباس شخصیها در حادثه کوی دانشگاه میگوید: «خبر نداشتم در کوی دانشگاه تظاهراتی اتفاق افتاده و لباس شخصیها در خوابگاه جمع شدند. قراینی که هست نشان میدهد –کسانی که آنجا سخنرانی کردند- از قبل خبر داشتند چنین حادثهای رخ میدهد. من و دوستانم از وقوع حادثه خبر نداشتیم، صبح که به مجلس آمدم؛ خبردار شدم کوی دانشگاه شلوغ شده. اگر دوستان ما جلسه یا تصمیمی داشتند، چون در رأس این فراکسیون بوده و هستم، خبردار میشدم. چنین چیزی که اینها نشسته و طرحی ریخته باشند و بعد هم با هماهنگی سپاه و بسیج، نیرویی به آنجا بفرستند، هرگز نبوده است.
من یقین دارم در ماجرای کوی دانشگاه، لباس شخصیهایی که میگویند سازمانیافته و از جناح راست هستند، اصلاً وجود خارجی نداشتند، کما اینکه دادگاه هم به همین جمعبندی رسید.
جناح راست جامعه روحانیت، جامعه مدرسین، جامعه مهندسین، جامعه فرهنگیان، جامعه دانشگاهیان و جامعه دانشجویان و امثال آنها هستند و یقیناً هیچیک از اینها در این جریان نبودند. آن لباس شخصیهایی هم که داخل کوی دانشگاه رفتند، معلوم نیست از کدام گروه بودند، یکی از ابهامها هم همین است که اصلاً این لباس شخصیها چه کسانی هستند؟ تحلیلم این است که خود اینها ممکن است از جریانی باشند که خواستند بروند آنجا، شلوغ کنند، به هم بریزند و آشوب به وجود بیاورند که بعد بهرهبرداری کنند؛ ممکن است اینطوری باشد.
در ماجرای فیضیه سال 1342، پای منبر مرحوم «انصاری» یکمشت لباس شخصی ریختند و شلوغ کردند، برای اینکه بتوانند فرصتی به وجود بیاورند که طلبهها را بزنند و زهرچشمی بگیرند. شاید این لباس شخصیهای حادثه کوی دانشگاه از همین آقایانی بودند که آشوب راه انداختند؟ یا اینکه گفتند کسی کلت داشته و تیراندازی کرده، او چه کسی بوده؟ چه کسی او را فرستاده؟ از قراین برمیآید آمادگی مقابله از آنطرف بوده![1]
***اعتراف عزتاله سحابی به سازماندهی لباسشخصیها***
با دستگیری آشوبگران 1379، اسرار پشت پرده این وقایع آشکار شد. دادگاه انقلاب اسلامی پس از دستگیری لباس شخصیها و دانشجونماها، در قسمتی از اطلاعیه خود چنین آورده است:«متهم دیگری اعتراف میکند که برای بدبین کردن مردم به حاکمیت دینی، فردی را در نیروهای منتسب به حزبالله نفوذ داده تا برای ایجاد تشنج، به اقدامات تهدیدآمیز و حملات فیزیکی تحریک نماید.»[2]
این متهم کسی جز عزتالله سحابی، از فعالان و رهبران ملی- مذهبی نیست. در نامههایی که سحابی از زندان به دختر خود نوشته بود و توسط نیروهای امنیتی کشف شد وی اعتراف میکند که:«اگر مردم بفهمند که من به یک جوان به ظاهر حزباللهی پول دادم تا در جهت مقاصد و نیات من کار کند... آیا برای من آبرویی میماند.»[3]
***اعتراف لباسشخصیها به ارتباط با بنگاههای خبری امریکا ***
اطلاعیه دوم دادگاه انقلاب اسلامی، از ابعاد دیگر فعالیت لباسشخصیها پرده برمیدارد، بنابر این اطلاعیه متهم دیگری اعتراف میکند: « کار ما نفوذ فرهنگی در دانشجویان و هدایت آنها به سمت رادیکالیسم بوده است. در لایههای عمیقتر، و دیگر گروههای وابسته به ائتلاف، حرکت به سمت خشونت و اقدام مسلحانه بوده است»؛ در واقع حضور مسلحانه این اشخاص در جریان حادثه کوی دانشگاه باعث ضرب و شتم دانشجویان شده بود.
یکی دیگر از متهمین ضمن اعتراف به نقش خود در اغتشاشات خیابانی روز 21 تیرماه 1378 میگوید: خود من در سنگ پراکنی شرکت داشتم و یکی از اعضای حزب ملت که اسم مستعار داشت، با موبایل گزارش درگیریها را هر لحظه به رادیوی ضدانقلابی لسآنجلس در امریکا میداد. عدهای نیز نقاب داشتند و ماشینهای نیروی انتظامی را به آتش میکشیدند.[4]
پی نوشت ها:
1- خاطرات علیاکبر ناطقنوری٬ جلد دوم٬ تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی٬ ص 306 و 307
2- روزنامه جمهوری اسلامی، 19/2/1380
3- روزنامه جمهوری اسلامی، 13/3/1380
4- روزنامه کیهان، 27/2/1380