چرا نگار و بسیاری مثل نگار دوست دارند پسر باشند؟ آیا این وضعیت تنها وضعیتی روانشناختی یا نوعی اختلال روانی است یا مشکلی در نگاه جامعه و خانوادهها به دختران وجود دارد؟
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، روزنامه ایران نوشت: «کنار موها را تراشیده و جلویش را یک وری شانه کرده و ژل زده. صورتش بدون هیچ آرایشی، بچگانه به نظر میرسد. ریزنقش و لاغر است. سوئیشرت مشکی گشاد تنش کرده و دستها را توی جیبش فرو برده. شلوار ورزشی تقریباً به تنش زار میزند. کفش کتانی یقورش هم انگار چند سایز به پایش گشاد است. موقع راه رفتن شکم را جلو میدهد و قدمها را با فاصله از هم برمیدارد. اینجا در پارک بانوان، چند ساعتی فرصت دارد تا در نقشی که دوست دارد، فرو رود. نگار دوست دارد پسر باشد. پسرانه لباس بپوشد و تکهکلامهای پسرانه به کار ببرد. وقتی دهان باز میکند، آدم واقعاً خیال میکند دارد با یک پسر نوجوان حرف میزند، نه یک دختر ۱۴، ۱۵ ساله: «ببین داداش من! اصلاً مهم نیست من چی فکر میکنم و چی کار میکنم. چشماتو که باز کنی خودت لب مطلب رو میگیری.» و بعد میزند زیر خنده. دو تا دختر دیگری که با او هستند هم میخندند. یکیشان نسبتاً درشتاندام است و به سبک نگار لباس پوشیده. آن یکی موها را بافته و تیپ و آرایش دخترانه دارد. «چرا خودت رو شبیه پسرها درست کردی؟» نگار جواب میدهد: «چون پسر بودن حال میده. آدم راحته. آدم با خودش راحته. میفهمی چی میگم؟ منظورم اینه که متوجه میشی؟ یه بلیز بپوش، یه شلوار بکش به پات. یه دست بکش به سرت و بزن به خیابون. اگه کسی نگات کرد! اگه کسی کاریت داشت!»
چرا نگار و بسیاری مثل نگار دوست دارند پسر باشند؟ آیا این وضعیت تنها وضعیتی روانشناختی یا نوعی اختلال روانی است یا مشکلی در نگاه جامعه و خانوادهها به دختران وجود دارد؟ آیا این وضعیت تنها فرصتی کوتاه در یک محیط امن زنانه است یا آنها دوست دارند در خیابانهای شهر یا محل کار هم نقشی پسرانه بازی کنند؟ نگار ادامه میدهد: «من خودم چند بار همینجوری رفتم بیرون. خیلی تجربه خوبی بود. خب همیشه که نمیشه، ولی بعضی وقتا... اینجا که البته همه راحتن.»
سمیه، دوست نگار همان دختری که مثل او لباس پوشیده، به حرف میآید: «ببین ما که نمیخوایم لزوماً پسرونه بگردیم، اما شرایط جوریه که آدم اینجوری راحتتره. من موهامو از ته تراشیدم که دیگه کسی کاری به کارم نداشته باشه. ببین اصلاً تو مو میبینی؟» راست میگوید. موها ماشین شده و سفیدی پوست سر دختر کاملاً مشخص است. حتماً شما هم این روزها با این نوع مد روبرو شدهاید: «چه گناهی کردیم که دختر به دنیا اومدیم؟ من اگه دست خودم بود والا دوست داشتم پسر باشم. آزادی پسرا زیاده. هم توی مدرسه و خیابون هم توی خونه.» آنها از الگوی تربیتی خانوادههایی که به پسران آزادی بیش از اندازه و به دختران محدودیتی کشنده میدهد، گلایه دارند.
لونا یکی از همین دختران است: «راستش من دلم نمیخواد پسر باشم، ولی به خاطر همین محدودیتایی که ما داریم انگار تنها چاره همینه. اگه بچهها موهاشونو پسرونه کوتاه میکنن هم لزوماً به معنی این نیست که از دختر بودن ناراحت هستن. والا آدم خسته میشه از بس که میشنوه که مراقب باش، مراقب باش! الان توی خونه کسی زورش به داداش من نمیرسه. زور میگه، اما کارش رو پیش میبره. مامان و بابام حریف اون نمیشن، به من گیر میدن. دو سال دیگه نصف شب بیاد خونه مطمئنم بابامم کاریش نداره. من به زور باید اجازه بگیرم واسه این که با دوستام برم بیرون. هزار بارم باید زنگ بزنم خونه و گزارش لحظه به لحظه بدم که کجام.»
آنها گاهی ناچارند برای خرید به فروشگاه مردانه بروند: «الان مد جوری شده که بعضی لباسها زنانه مردانه ندارد. خیلی از شلوارهای جینی که ما داریم، به دخترها هم میخورد. اتفاقاً مشتری دختر هم زیاد داریم. بیشتر نوجوان هستند.»
این را حامد، فروشنده یکی از بوتیکهای مردانه میگوید و ادامه میدهد: «البته مشتریهایی داریم که دختر هستند، ولی اصولاً خوششان میآید مثل پسرها لباس بپوشند. میآیند و ست کامل میخرند گاهی. شلوار، تیشرت و کلاه. کفشهای ما کوچکترین سایزش ۴۰ است که برای بیشتر دخترها بزرگ است، اما بعضی مدلهای اسپرت را دخترها خیلی دوست دارند و گاهی حتی میخرند و با دو تا کفه میپوشند. البته اماکن اگر ببیند دختر توی اتاق پرو بوتیک مردانه است، گیر میدهد. مشتریهای دختر ما معمولاً یا بدون پرو خرید میکنند یا اگر بخواهند پرو کنند، میفرستیمشان مغازه کناری که زنانهفروش است. دخترهایی که لباس پسرانه میخرند، بعضیهایشان کاملاً استایل پسرانه دارند و حتی مدل حرف زدنشان پسرانه است و بعضیهایشان هم خیلی عادی مثل بقیه دخترها هستند.»
شاید خانوادهها با مشاهده این که دخترشان لباسهای پسرانه میپوشد و دوست دارد مثل پسرها حرف بزند و رفتار کند، دچار نگرانی شوند و حس کنند فرزندشان دچار اختلال هویت جنسی است. گر چه ممکن است علائم ملال جنسیتی یا اختلال هویت جنسی که اصطلاحاً به فرد مبتلا به آن «ترنس» میگویند، نظیر چنین تمایلاتی باشد، اما باید بدانیم که تمایل به بودن در نقش جنس دیگر، در فرد ترنسکشوال از کودکی و از حدود ۴ سالگی نمایان میشود. آنها از همان سنین علاقه ندارند با همجنسان خود بازی کنند و ترجیح میدهند بازیهای جنس مخالف را انجام دهند و به همان شیوه هم لباس بپوشند.
این دخترها، اما معمولاً در سنین نوجوانی علایق پسرانه از خود نشان میدهند و بعد از چند سال هم معمولاً این تمایل را از دست میدهند. اما علت این که بعضی دختران در مقطعی علاقه دارند جای پسرها باشند چیست؟ حال آن که پسران نوجوان که به لحاظ جنسی از سلامت برخوردارند، معمولاً چنین علاقهای از خود نشان نمیدهند، یعنی دوست ندارند دخترانه رفتار کنند.
دکتر محمدرضا خندان در گفتوگو با «ایران» به این سؤال پاسخ میدهد: «اولاً در مورد این مسائل باید بر مبنای درصد حرف زد. یعنی باید مطالعات و پژوهشهای زیادی در این زمینه انجام شده باشد و آزمون و خطاهای زیادی صورت گرفته باشد تا بتوان نتیجهگیری درست کرد و به پاسخ مناسب رسید وگرنه تنها بر مبنای مشاهدات نمیتوان در این مورد به طور قطع به ابراز نظر پرداخت. اما در مورد این مسأله چند نکته وجود دارد. گاهی نوجوانان هنوز هویت جنسی خود را پیدا نکردهاند و، چون از کودکی در خانواده مجال این را نمییابند که در موردش به تظاهر بپردازند، در دوران نوجوانی این مجال را پیدا میکنند که این مورد باید از طرف روانکاو بررسی شود. اما در بیشتر موارد دخترها به دلیل این که در جامعه مردزده و شبه زنستیز، مرد را جنس قوی میدانند، تمایل دارند برای این که در چشم همسالان و گروه دوستان خود، قوی و مهم جلوه کنند، پسرانه لباس بپوشند و رفتار و کردار پسرانه داشته باشند.
نوجوانی، سن جامعهپذیری است و بعضی دختران در این دوره با تشبه به جنس قویتر، تلاش دارند این قدرت و محبوبیت را در بین گروه همسالان خود جلب کنند که در واقع نوجوان بسیار به این مسأله یعنی جلب توجه نیازمند است. بخشی از این رفتار در برخی دخترها هم به این علت است که در واقع سؤال بنیادینی برایشان پیش میآید که چرا بدن من به این شکل است و بدن برادر و پسرهای دیگر، این جور نیست. آنها با طرح این سؤال گاهی بدون اینکه خودشان بخواهند از جنسیتشان فاصله میگیرند. در این حد طبیعی است و بعد از عبور از دوره بحران بلوغ تغییر پیدا میکند.»
نگار و سمیه و لونا، زیاد وقت نداشتند در پارک بمانند. گفتند آمدهایم اینجا درس بخوانیم مثلاً و پقی زده بودند زیر خنده. موقع رفتن، نگار پاکت سیگار را از جیب سوئیشرت گشادش درآورد و تعارف کرد. خودش یکی برداشت و به لب گذاشت و کبریت زد. چند دقیقه بعد رفتنشان را دیدم. مانتو و مقنعهشان را پوشیده بودند و حالا از پشت سر هر سه شکل هم بودند؛ شکل دختران دانشآموزی که به خانه برمیگردند.»