اصرار نكنيد! به باغ پسته بر نمي گرديم
بي زبانباشي، گروه پاتوق شيشه اي- از ما که آقازاده و محض دود چراغ خوردن به طور خيلي موقتي، مقيم لندن هستيم، به عموم رعاياي پاپتي مان در اقصي نقاط بلاد مملکت محروسه ايران، بخصوص مجاورين عزيز باغات پسته در املاک آبا و اجدادي و زمين هاي به مالكيت درآمده جديد و قديم ديگرمان در اين چند روز که تلگرام جديدي برايتان نفرستاده بوديم و با جديت در حال اخذ مدرک دوکتورا از دانشگاه خارجه واقع در بلاد فرنگستان بوده و غربت نشين لندن شده ايم، گويا اخبار و روايات و عنايات! گوناگوني در روزنامه جات و اِنترنت (اينترنت) و بوق و کرنا و ساز و دُهُل پراکنده گرديده است مبني بر آنکه ما را ميخواهند جلب کرده و کت بسته ببرند نزد قاضي القضات و محاکمه مان بنمايند و عن قريب است که سر از تن مبارکمان جدا نمايند و قس عليهذا!
در اين باب و در مورد اخبار ديگر، يک تعداد موارد به ذهن مباركمان خطور کرده است که ميفرمائيم و توقع داريم به رسم ارباب و رعيتي، آويزه گوشتان کنيد و عواقب فراموش کردنش را از ياد نبريد و يادتان باشد كه چوب و فلك هميشه براي تمشيت و سياست و تنبيه و تأديب رعاياي فضول، دم دست داريم و هر موقع اراده بفرمائيم از زير نازبالشمان بر ميدارمش و بكار مي اندازيم و رعيت را آدم مي كنيم.
يکُم
تا آنجا که ما خبر داريم و دانشمندان ديگر هم خبردارند، تا اين لحظه که تلگرام را با دستان مباركمان مينگاريم و بعدش هم از طريق چاكرانمان مي دهيم به تلگرام خانه لندن، مادر گيتي نزائيده است کسي را که بخواهد و يا حتي بتواند دستبند آهنين يا از هر جنس ديگري بزند به دستان مباركمان! مگر شاهزاده ها (ببخشيد آقازاده ها) را هم دستبند مي زنند؟ كجاي دنيا رايج است اين كه ميگوئيد؟عجيب است که تعدادي متوقع شده اند (برخي حسودان مزاحم منظور نظرمان است)، که گردن ما را بزنند و بايد گفت: زهي خيال باطل و امثالهم. نجبا و اشرافي چون ما را در هيچ بلادي از اين دنياي خاكي، فلک هم نمي کنند، چه برسد به گردن زدن و اينگونه موارد خشونت بار! مملکت محروسه ايران هم كه حساب کتاب دارد. قانون دارد. براي خودش ستون و استوانه هاي متعدد دارد! نکند خداي ناکرده ميخواهيد يکي از استوانه ها کج شود و تعادلات ملي جابجا گردد؟ البته که به يقين اينگونه نميخواهيد.
دويُم
گويا يک نفر از دوستان نزديک ما را به نام آقاي رئيس بنياد باران، قدغن کرده اند از خروج و فلذا نميتواند بيايد لندن نزد ما و مجبور است در مملکت محروسه ايران بماند. نميدانم اين جسارت ها از چه رو صورت مي گيرد و علتش چيست و چرا رعيت اين قدر گستاخ شده که بابت چنين خبري ابراز شادماني ميکند اما ته دلمان شاديم که خودمان قبل از آنکه ممنوع الخروج شويم، مملکت را ترک فرموديم.
سِيُم
به تازگي خبري از بيانيه هاي رفيق مهندسمان به گوش نميرسد و آن "مير" مبارز، جماعت روشنفكر را به گردنکشي خياباني و حرکات موزون ميداني و مانند آن دعوت نميکند. البته درست است که بيانيه هاي ايشان محض مفرح شدن ذات دوست و دشمن بود و جز اين هيچ خاصيت ديگري نداشت؛ اما خب همين هم خوب بود و توي غربت خارجه و هنگام گشت و گذار در موزه هاي زيباي پاريس، ميتوانست ما را به ياد تلخک هاي درباري انداخته و بخندانتمان.
چارُم
شنيده ايم که ميگويند در تهران قرار است زلزله بيايد. حرف مفت ميزنند اين مزدوران دولت کودتا. فوق فوقش توي تهران يك چندتائي گسل فعال داشته باشيم که درنهايت بتواند يک زلزله کوچک هفت يا هشت ريشتري ايجاد کند. نکند خيال کرده ايد با چنين زلزله اي آدم ميميرد؟ به شما که رعيت ما هستيد اطمينان مي دهم که هيچ خطري وجود ندارد. ما خودمان از اهالي فرنگستان لندن پرسش کرده ايم و د راين مورد مشورت خواسته ايم، ميگويند که زلزله هيچ خطري ندارد. همين لندن به اين قشنگي را مد نظر قرار دهيد. تا به حال کلي زلزله در تاريخ و جغرافياي چهار گوشه دنيا آمده است و رفته است اما بلاد فرنگستان لندن، سالم مانده و هيچ بلائي برسرش نازل نشده است شخص ملكه شان هم روز به روز شدابتر مي شود و وليعهدشان پيرتر! بارها در جاپون(ژاپن) و آمريکا و اندونزي و بم و رودبار و چين و هائيتي و هزارناکجاي ديگر زلزله آمده است؛ اما بلاد فرنگستان لندن ازجاي خودش تکان نخورده؛ حال توقع داريد تهران با آن عظمت بخاطر يک زلزله هشت ريشتري در هم بشکند؟ حاشا که چنين نشود.
پنجم
يادتان باشد هر چه که داريد و نداريد را از ما داريد! ماشين دودي داخل شهري(مترو)، جاده، راه آهن و سد را از ما داريد. خانه و اثاث البيت(لوازم منزل) و قوت لايموت(نان بخور ونمير) و مدارک معتبر دانشگاه آزاد اسلامي و حتي خيلي "چيز"ها را هم از ما داريد. گفتيم که يادتان بماند اين انرژي هسته اي را هم از ما داريد. بيخودي هم برايش جشن نگيريد که جشنش بي حضور ما كه آقازاده و مقيم لندن هستيم و آلِمان(منظور آل و خانواده مان است نه مملكت آلمان) به قاعده دو ريال هم نمي ارزد.
الساعه که گرم نوشتن متن تلگرام بوديم، قدري چرتمان گرفت و حس کرديم بايد برويم مقداري هواي پاک رودخانه تايمز و مناظر زيبايش را استشمام و به قول قدما استبصار(تماشا!) بفرمائيم تا از کسالت به در بيائيم.
رعيت خوب و دعا گوي ما باشيد و يادتان نرود آنچه فرمايش فرموديم بدانيئ که وقتمان پر ارزش است و زياده اش را نميتوانيم به پاي رعيت هدر کنيم.
ميانه پورچ(برج) آوريل سنه 2010 تقويم فرنگي
مطابق با اواخر پورچ (برج) فروردين از تقويم خودمان
آقازاده لندن نشين
/انتهاي پيام/