سرمربی تیم استقلال تهران گفت: منظورم از کسانی که نمیخواستند ما جام بیاوریم افراد داخل باشگاه نبودند، اطرافیان باشگاه بودند.
به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری دانشجو، متن اظهارات سرمربی آلمانی استقلال را در ادامه می خوانید:
در کارلسروهه فوتبال خوبی بازی میکردیم و بارها توانستیم بایرن مونیخ و تیمهای بزرگ را شکست دهیم. 10 سال در آن تیم بودم و تیم را از لیگ دو به لیگ یک آوردم و به لیگ اروپا رفتیم.
- ببایرن مونیخ هفت بازیکن از ما(کارلسروهه) جذب کرد. در فینال اروپا مقابل والنسیا 4 بازیکن از تیم ما در ترکیب بایرن بود؛ اولی هوینس پول میداد و بازیکنان ما را میخرید چون تیم ما وضع مالی خوبی نداشت. از پِی تا سقف خانه را ساختیم ولی حالا همه چیز خراب شده و تیم به لیگ سه رفته است.
مهمت شول را نخستین بار برابر کلن بازی دادم که یک گل زد. دومین بازی اولیور کان و نخستین بازی مهمت شول بود. مردم میگفتند باید کتم را در بیاورم. روی کاغذ تیم ضعیفتری از کلن بودیم ولی در نهایت 4 بر یک بردیم و آنطور خوشحالی کردم اما حالا سردم است و آن کت را میخواهم.
جام حذفی ساده نبود.ئبزرگترین مشکل همین است که خیلی از اطرافیانم میگفتند باید در بازیهای حذفی با اختلاف سه، چهار گل برنده شویم، اما من این حرفها را از این گوش میشنیدم و از گوش دیگر در میکردم. اگر حریف ببازد، میگویند تیم لیگ پایینتر از استقلال شکست خورد و مشکلی نیست ولی اگر استقلال مغلوب شود، حرفهای زیادی پیش میآید.
همه تیمها جلوی استقلال انگیزه دارند. وقتی گل نزنیم تیم حریف رفته رفته به خودش میآید. در فینال لازم نیست خیلی زیبا بازی کنید و باید برنده شوید.
مشابه مراسم قهرمانی استقلال را دیده بودم؛ وقتی مردم بیرون زمین هستند مشکلی نیست ولی در خرمشهر تماشاگران از چپ و راست وارد زمین میشدند که این اتفاق خوبی نیست؛ ما هم عکس میگیریم و مشکلی نیست ولی اینکه دست آدم را میکشند، درست نیست.
بدون طرفداران، موفقیت امکانپذیر نیست. بهترین هواداران را در ایران و یکی از بهترینهای آسیا را داریم. یک آقایی به نام اسماعیل در خرمشهر سنگ به چشمش خورد. به او میگویم باشگاه میخواهد به تو کمک کند و بهترین آرزوها را برای تو و خانوادهات دارد.
اینطور نبود که بگویم افراد داخل باشگاه نمیخواستند جام را ببریم. من اطراف باشگاه را گفتم. ایران فرش، خاویار، کباب، زعفران و همچنین شایعات خیلی خوبی دارد. از داخل باشگاه اینطور نبود که نخواهند قهرمان شویم چون در داخل باشگاه همه میخواستند ما قهرمان شویم. همه از قهرمانی تیم خوشحال بودند و میخواستند با جام عکس بگیرند.
درباره اردوی پیش فصل اخیر ارمنستان اطلاعات کامل دارم.
سبک بازی تیم را عوض کردیم. تک ضرب و دو ضرب بازی میکنیم و کمتر توپ بلند میفرستیم. در امر تاکتیکی بهتر شدیم ولی در باشگاه هم نیاز است تغییراتی انجام شود. باید تعهدات به موقع عملی شود و پرداختها در زمان مقرر باشد. من از جان برای باشگاه و تعصب مایه میگذارم. میخواهیم تیم در دراز مدت در سطح اول آسیا باشد و به جایگاه واقعی خود برگردد.
بازی با الریان در تهران بهترین عملکرد استقلال در این فصل بود.
استقلال باید همه بازی ها را ببرد. اول که آمدم می گفتند استقلال ممکن است سقوط کند و همان نفرات می گویند باید قهرمان آسیا شویم.
رحمتی و حسینی هر دو گلرهای بسیار خوبی هستند. رحمتی با مربی سابق مشکلاتی داشت و آماده نبود. به او گفتم می توانی برگردی. شنیده بودم دروازه بان خوبی است. برای جام حذفی به او میدان دادیم. برای بازی با الریان تغییراتی در خط دفاعی داشتیم و به یک گلر با تجربه نیاز داشتیم که خط دفاعی جدید را در غیاب پژمان هدایت کند.
حسینی دروازه بانی برای آینده است. قطعا باید به روسیه برود. به او گفته ام باید ارتباط کلامی داشته باشد. نمی شود گلر بدون حرف زدن گلری کند. او چیزهایی زیادی یاد گرفته و به زودی بهترین دروازه بان آسیا می شود.
اینکه همزمان دو دروازه بان خوب داریم اتفاق خوبی است. می توانند مدام در کنار هم پیشرفت کنند.
فصل بعد هم هر دو می مانند. مشکلی پیش نمی آید. اگر قرار باشد یک گلر خوب مان را به تیمی دیگر بدهیم من نمی مانم. قرار باشد ابراهیمی برود من نمی مانم. او رهبر و فرمانده تیم ماست.
توافق با باشگاه طول کشید چرا که پیشنهادهای خوبی به خاطر موفقیت هایم داشتم. ماجرا ربطی به پول نداشت. ماندم چون حس خوبی داشتم و دارم. می دانم می توانیم تیم قدرتمندی بسازیم. دلیل دوم طرفداران بودند. وقتی برای فینال به ورزشگاه آمدند دیدم همه جا آبی است. 90 هزار نفر برای بازی با العین آمدند. دلم می خواست دینم را به طرفداران ادا کنم به خاطر رفتارشان در دربی رفت. تیم باخته بود و تشویق شد. جایی همچین چیزی ندیده بودم.
حضور ساشا بحث بر انگیز نیست. پسر من است و با هم کار می کنیم. رابطه مان کاری است. مهره مهمی برای ماست و رابطه خوبی هم با بازیکنان دارد. گاهی دستیاران زیر پای سرمربی را خالی می کنند و من نمی خواهم این اتفاق برای من رخ دهد.
دختر من اجازه دارد هر کاری می خواهد انجام دهد. نمی توانم به او بگویم این را بنویس و آن را نه.
قبل از اینکه به ایران بیایم مرا تهدید کردند که اگر بیایی کشته می شوی یا خانواده ات آسیب می بینند. بازیکن خارجی را می خواستم اما او را ترساندند.
در 8 ماه اخیر فقط در دو بازی باختیم. از پایین جدول به بالا رسیدیم. در آلمان از کسی بپرسید قهرمان ایران چه تیمی است نمی شناسند اما استقلال را می شناسند. ما نه در آلمان که در کل دنیا سفیر ایران هستیم.
بعد از جام جهانی 2006 شخصی با من تماس داشت که به تیم ملی ایران بیایم.
ایران باید بتواند مراکش را شکست دهد و بعد هر اتفاقی ممکن است رخ دهد. مراکش هم تیم بسیار خوبی است.
با کی روش ملاقات داشتم. رابطه خوبی داریم. برایش بهترین آروزها را کردم و اطلاعات بازیکنان را در اختیار او قرار دادم. مربی تیم ملی و باشگاه باید در کنار هم کار کنند. باید جلسات مشترک زیادی داشته باشیم و همه مربیان لیگ باید بیایند. کسی حق ندارد کمک خود را بفرستد و گرنه جریمه شود. در آلمان این اتفاق عادی است.
مجیدی قرار نیست به کادر ما اضافه شود.
پسرم خیلی زود فارسی را یاد گرفت. من وقتش را ندارم.
یک مترجم آلمانی بود که صحبت های مرا اشتباه ترجمه کرد و با او خداحافظی کردم!