دامپروری صنعتی از عوامل مهم تغییرات آب و هوایی ساخته دست انسان و بسیاری از بیماریها و نابودی زیست محیطی است. این موضوع چنان نگران کننده است که رسانههای شرکتی تمام تلاششان را میکنند تا از پرداختن به آن اجتناب کنند.
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، مسائل زیادی است که رسانههای شرکتی به همان شیوه استاندارد کج و معوج و دستکاری کننده خودشان به آنها میپردازند. در واقع زمانی میرسد که بیشتر این مسائل، از شهرتی درخشان و یک ساعته در جعبه کنترل ذهن برخوردار خواهند شد. با این حال موضوعاتی هستند که پرداختن به آنها در کانالهای خبری جریان اصلی ممنوع است. دست بر اتفاق یکی از این مسائل، عامل شماره یک تغییرات آب و هوایی ساخته دست انسان و عامل اصلی بیماری، ناخوشی، شکنجه و نابودی زیست محیطی در آمریکا و گوشه و کنار جهان است. این موضوع چنان نگران کننده است که رسانههای شرکتی تمام تلاششان را میکنند تا از پرداختن به آن اجتناب کنند. این موضوع دامپروری صنعتی است؛ پرورش حیواناتی که اکثر ما آنها را میخوریم. ولی برخلاف رسانهها من میخواهم به این موضوع بپردازم، به خصوص به این دلیل که مسئلهای به شدت مهم و مغرضانه است. من از مزیت انجام کارهایی بهره مندم که اصلا خوشایند شبکههای تبلیغات شرکتی نیست. اما فکر میکنم بهتر است اول تاریخچهای جمع و جور از دنیا به دست بدهم: ۱. انسان متوجه شد که میتواند حیوان را بخورد. ۲. انسان حیوان را گرفت و پخت. ۳. انسان کم کم یاد گرفت که قبل از خوردن حیوان به او جا و مکان دهد تا بتواند هر وقت که خواست به این منبع غذایی دسترسی داشته باشد؛ به این میگویند «فست فود» قبل از پیدایش اتومبیل. ۴. انسان متوجه شد که دوست دارد هر بار این حیوان مزه متفاوتی داشته باشد، برای همین گاه کمی از آن را سرخ میکرد یا ازگوشت آن داخل سالاد، پاستا، سوپ، شکلات و در واقع «همه چیز» میریخت. ۵. برای برآوردن تقاضای موجود، انسان کم کم حیوانات را در قفسهای کوچک و کوچک تری نگه داری کرد، تا جایی که میلیونها حیوان را در فضایی تنگ و فشرده روی هم ریخت تا زندگی کنند؛ زندگیای که به شکل تهوع آوری غیراخلاقی است. ۶. انسان به هر کسی که به این طرز رفتار وحشتناک از حیوانات اعتراضی میکرد، انگ «بدکاره» میزد. ۷. در نقطهای ما متوجه شدیم که تکامل نمیتواند همیشه در یک خط مستقیم حرکت کند. گاهی اوقات منشعب میشود و از سرزمین «این دیگر چه نکبتی است» سردر میآورد. ولی قرار نیست که مقاله دراین باره باشد که چگونه دامپروری صنعتی بزرگترین عامل انتشار گازهای گلخانهای (یا عامل شماره ۲ آن) است. یا چگونه این کار مستلزم استفاده از بیشتر از ۱۹۰ میلیارد گالون آب درهر روز است. بله در هر روز. یا چگونه این کار تا ۵۵ درصد آب شیرین ما را به مصرف خود میرساند، در مقایسه با تنها ۵ درصدی که در خانههای ما استفاده میشود. یا این واقعیت که بر اساس «بازنگری قوانین زیست محیطی جرج تاون»، اینها حقایقی هستند که با آنها مواجه ایم: «مناطق اقیانوسی مرده. کاهش ماهیگیری. انقراض گونه ها. جنگل زدایی. گرسنگی جهانی. نا امنی غذایی. امراض قلبی. چاقی. دیابت.» در مرکز تمام این مشکلات یک موضوع قرار دارد؛ تقاضا و اتکای ما بر مصرف فرآوردههای حیوانی. یا اینکه چگونه این کار مردابهایی تولید میکند با میلیونها تن مدفوع که مثلا در کارولینای شمالی، قانونگذار مجبور است از نظر قانونی مطمئن شود که این ماده وارد هوا نمیشود و روی مردم شهرهای نزدیک را با لایهای از آن نمیپوشاند. بگذارید با مرغها شروع کنیم که اکثر تخم مرغهای ما از آنها به دست میآید. همانطور که اینترسپت گزارش داده، «نزدیک به ۲۸۰ میلیون مرغ تخمگذار در ایالات متحده در قفسهایی که جریان برق ضعیف در میله هایشان جریان دارد محصور شده اند، جوری که حتی مانع از آن میشود که این پرندهها بتوانند بال هایشان را به هم بزنند.» مساحتی که این مرغها برای زندگی در اختیار دارند که کل زندگی شان را در آن سرکنند، کمتر از سطح یک آی پد است (البته گمان نمیکنم که این باعث شود آنها هم شبیه انسانها شوند، چون هم اکنون ما نیز کل زندگی مان را در سطح یک آی پد سپری میکنیم.) نکته این است، دفعه بعدی که دنبال یک فیلم ترسناک خوب بودید- فیلمی که حسابی بترساندتان- چند تا بسته پف فیل بخرید، کنار نامزدتان بنشینید و ویدئوهایی افشاگرانهای را تماشا کنید که از دامپروری صنعتی در اینترنت منتشر شده است. بعد از آنکه ویدئوهایی از این مزارع شکنجه دسته جمعی حیوانات در یوتیوپ شروع به دست به دست شدن کرد، آمریکاییان واکنش عجیبی از خود نشان دادند؛ آنها دیگر نخواستند گوشت قهوهای بدطعمی را بخورند که از دامهای کوچولوی خلیج گوآنتانامو به دست میآمد. بعد شرکتهای دامپروری شکنجه گر دقیقا همان کاری را کردند که حتما شما هم فکر میکنید باید میکردند؛ یعنی دقیقا وحشتناکترین کاری که از دستشان ساخته بود. آنها قوانینی را تصویب کردند که فیلمبرداری از مزارع صنعتی را جرم تلقی میکرد (به این دلیل که وقتی چیزی از نظر اخلاقی نکوهیده است، کتک زدن و دستگیر کردن یارو فیلمبردار معمولا مشکل را حل میکند.)، اما این کار جواب نداد، چون ویدئوها هنوز هم به بیرون درز میکردند؛ بنابراین اکنون احمقهای شرکتی گام بعدی را برداشتند؛ در برخی ایالتها لابی گران صنعت ماکیان در تلاشند تا به زور قانونی را به تصویب برسانند که فروشگاهها را ملزم میکند فرآوردههای آنها را نیز خریداری کنند. دو ماه پیش نمایندگان مجلس از آیوا یکصدا لایحهای را به تصویب رساندند که میگوید: «اگر یک مغازه خواربار فروشی محمولهای از تخم مرغهای خاص را برای خرده فروشی حمل میکند، باید محمولهای از تخم مرغهای متعارف را هم حمل کند (یعنی تخم مرغهایی که تخم مرغ خاص قلمداد نمیشوند).» این مسئله سئوالی را مطرح میکند: «تخم مرغ خاص چیست؟ خب تخم مرغ خاص به تخم مرغهایی گفته میشود که از طریق شکنجههای قرون وسطایی مخوف از مرغها به دست نمیآید. پس تخم مرغ خاص اساسا به معنای تخم مرغ به دست آمده از مرغهایی است که در مرتع آزاد هستند. ولی آیا نباید آنها را تخم مرغ عادی مینامیدند؟ تخم مرغهایی که از مرغی به دست میآیند که برای خودش وسط یک مزرعه ایستاده نباید تخم مرغ «متعارف» نامیده میشد؟ و بعد بقیه تخم مرغها نباید گفته میشد «تخم مرغهای لعنتی، شما دیگر چه موجودات بیماری هستید»؟ به هرحال این قانون مغازهها را وادار میکند تخم مرغهایی را بفروشند که از نظر مصرف کنندگانشان محصولاتی مشمئز کننده اند. به هر حال رسانههای جریان اصلی اشارهای به نحوه شنیع تولید گوشت و تخم مرغ ما اشارهای نمیکنند و اشاره نمیکنند که سازمان بهداشت جهانی، مصرف گوشتهای فرآوری شده را عامل سرطان، فشار خون و امراض قلبی میداند. خوردن مصرف گوشت تولید شده از طریق شکنجه حتی برای اکثر کسانی که این کار را میکنند قابل فهم نیست. اگر پرندهای را به ما نشان دهند که در یک گودال نفت گرفتار شده، بیشتر ما دلمان میخواهد آن را نجات دهیم. اما به دلایلی اگر همین پرنده در برکهای از سس باربیکیو گرفتار شده باشد که از یک تانکر واژگون شده ریخته، ما با آن مشکلی نخواهیم داشت. خیلی هم به هیجان میآییم و آن را یک مصیبت خوشمزه اعلام میکنیم. هیچ منطقی در تداوم سیری ناپذیر رفتاری که ما را هم در کوتاه مدت و هم دراز مدت به کشتن میدهد، وجود ندارد و این به دیگر دیدگاههای ما نسبت به حیوانات نیز ربطی ندارد. ما قوانینی علیه سوء استفاده از حیوانات داریم؛ تا وقتی که طرف یک حیوان باشد، به طور اجتماعی جوری مهندسی شده ایم که از آن حفاظت کنیم. اگر ببینید یکی در ملا عام به یک سگ شکاری سیلی میزند، جوری خودتان را وسط میاندازید که انگار یک مامور مخفی هستید که میخواهید از اصابت گلوله به رئیس جمهور جلوگیری کنید. اما اگر جای این سگ را با یک مثلا بره عوض کنید، آن وقت همه ما فکر میکنیم «چه کباب بریانی میشود از آن درست کرد! به نظرت حالا چه جور سسی باید رویش ریخت؟» مصرف غیرمنطقی و غیراخلاقی گوشت از سوی ما سیاره مان را به کشتن خواهد داد، آینده مان را به کشتن خواهد داد و احتمالا خانواده تان را به کشتن خواهد داد؛ و یکی باید بگوید که این کار، یعنی انباشتن بدنتان با لاشههای شکنجه دیده موجوداتی که مورد رفتاری غیرانسانی قرار گرفته اند، احتمالا برای سلامتی تان، برای انرژی تان، برای نیروی حیاتی تان خیلی خوب نیست. آیا واقعا میخواهید بدنتان به انبانی تبدیل شود که از گاوها و گوسفندان کتک خورده و مورد بدرفتاری قرار گرفته پر شده؟ میدانم که نباید دست از خوردن گوشت بردارید. میدانم که کار سختی است. اما فقط از میزان گوشتی که هر ماه مصرف میکنید کمی کم کنید. یا کاری کنید که من میکنم؛ من فقط از گوشتی میخورم که به دست آوردنش سخت است. یعنی گونههای در معرض خطر. همین!