کد خبر:۷۳۵۲۵۱
گفتگو با عباس گودرزی، درباره کاریکاتور‌های پر بازتابش در ایام فتنه ۸۸

‌می‌گویند از رویش‌های فتنه هستم!

آقای عباس گودرزی از معدود هنرمندانی است که در آن دوران (ایام فتنه ۱۳۸۸) پر‌التهاب به میدان آمد و با کاریکاتورهایش قوت قلب جریان انقلابی و حزب‌اللهی بود. او متولد بروجرد است و از سال‌۷۹ فعالیت حرفه‌ای‌اش را شروع کرده است.

 به گزارش گروه دیگر رسانه‌های خبرگزاری دانشجو، ایام فتنه ‌۱۳۸۸ دوران محافظه‌کاری و عافیت‌طلبی بسیاری از هنرمندان کوچک و بزرگ بود. حتی هنرمندان کاریکاتور که اساساً هنری اعتراضی و مردمی است هم ترجیح می‌دادند سکوت کنند و خیلی خودشان را به دردسر نیندازند.
 
آقای عباس گودرزی از معدود هنرمندانی است که در آن دوران پر‌التهاب به میدان آمد و با کاریکاتورهایش قوت قلب جریان انقلابی و حزب‌اللهی بود. او متولد بروجرد است و از سال‌۷۹ فعالیت حرفه‌ای‌اش را شروع کرده است. گودرزی که جوایز معتبر متعددی را در کارنامه دارد، این روز‌ها بیشتر وقتش صرف آموزش نیرو‌های جوان می‌شود. حالا و به مناسبت سالروز خیزش مردم در نهم دی‌ماه سال‌۱۳۸۸ علیه فتنه‌گران به سراغ او رفته‌ایم تا حال و هوای آن روز‌های پر تب‌وتاب را با هم مرور کنیم.

آقای گودرزی؛ در ایام وقایع پس از انتخابات سال‌۱۳۸۸ کاریکاتور‌های زیادی در حمایت و محکومیت فتنه کشیده و منتشر شد؛ اما تعداد کمی از آن‌ها به اندازه کار‌های شما دیده شد. در دورانی که فضای مجازی تا این اندازه گسترده نبود و خبری هم از شبکه‌های اجتماعی موبایلی نبود، خودتان علت این اقبال مردمی را چه می‌دانید؟

من با زاویه دید شما موافق نیستم. واقعاً اینجور نبود. نکته آن روز‌ها اتفاقاً این بود که هیچ‌کس کاری انجام نمی‌داد.

اگر کار‌های من دیده شد به‌خاطر این بود که کس دیگری کار نمی‌کرد. در بحبوحه فتنه‌۸۸ فضا بسیار بسیار خالی بود. در آن زمان تعداد کاریکاتوریست‌های فعال جبهه انقلاب به اندازه یک دست هم نبود.

آقای مازیار بیژنی بودند، آقای رجبی بودند و بنده حقیر. اینقدر فضا متشنج بود که دیگرانی که عضو این جبهه بودند اصلاً جرات نمی‌کردند وارد شوند. کسانی بودند که سابقه انقلابی داشتند و کار‌هایی هم که انجام داده بودند بسیار بیشتر از ما بوده است؛ اما در آن زمان منفعل بودند. به قول دوستان من از رویش‌های فضای فتنه بودم و در آن دوران بیشتر رسانه‌ای شدم. من از قبل کار می‌کردم، اما همکاری جدی و مستمرم با رسانه‌ها از همان زمان شروع شد.

من از سال‌۷۸ کار حرفه‌ای کاریکاتور می‌کنم، اما رسانه‌ای شدن من از همان سال‌۸۸ اتفاق افتاد. پیش از این دوران، گاه‌گداری با روزنامه «جام‌جم» و در حوزه کاریکاتور‌های اجتماعی همکاری می‌کردم.

در فضای فتنه‌۸۸ احساس کردم فضا خالی است. کسی کاری نمی‌کرد. وگرنه کار‌های من چندان کار‌های خاص و عجیبی نبود. کار‌های بسیار ساده‌ای بود.

در آن دوران با چه رسانه‌هایی کار کردید؟ نخستین کارتان را کدام رسانه منتشر کرد؟

نخستین کار من با روزنامه «جوان» بود. بعد از کار با جوان، خبرگزاری «فارس» کار‌های من را دید و منتشر کرد. بعد‌ها هم که خبرگزاری‌های دیگر راه افتادند و برای آن‌ها هم فرستادم.

به‌جز سادگی، کار‌های شما یک ویژگی دیگر هم دارند. کاریکاتور‌های شما خیلی صریح و بی‌پرده هستند. در آن ایام بسیاری از کسانی هم که کار می‌کردند سعی می‌کردند با رویکری محافظه‌کارانه و اصطلاحاً یکی به میخ یکی به نعل کار کنند. چرا شما تا این حد صریح کار می‌کردید؟

در آن وضعیت فضا واقعاً فضای فتنه بود. مسائل برای بسیاری اصلاً واضح نبود. من با توجه به نگاه سیاسی، اعتقادی که داشتم با خودم می‌گفتم وقتی کسی با همه این مسائل در برابر، ولی فقیه قرار می‌گیرد، قطعاً انحرافی و شیطانی است و باید جلویش ایستاد.

با این نگاه مطمئن بودم که کارم کار درستی است. هیچ شک و تردیدی نداشتم. اصلاً ترس این را نداشتم که نکند آن جریانی که علیه‌اش کار می‌کنم حق داشته باشد. به همین دلیل بود که کار‌ها خیلی صریح و نیش‌دار بود.

از عواقب چنین صراحتی برای ادامه فعالیت حرفه‌ای‌تان نمی‌ترسیدید؟

فضا بسیار متشنج بود. پر از تهدید بود. من بار‌ها تهدید شدم. هم در وبلاگ خودم، تلخندک و هم در گوگل‌پلاس که آن روز‌ها باب بود و ما فعالیت می‌کردیم خیلی تهدید شدم. زیر پست‌ها فحش می‌دادند و بعد تهدید می‌کردند که ما آدرس خانه تو را پیدا کردیم، می‌دانیم کجا کار می‌کنی، گیرت می‌آریم، مطمئن باش می‌زنیمت و... چنین چیز‌هایی خیلی عادی بود. دیگر برای ما جا افتاده بود.

من هم خیلی راحت می‌گفتم اگر وقتی گیرم آوردین همدیگر را می‌بینیم و آن‌موقع حساب‌مان را صاف می‌کنیم. اتفاقاً در همین بحبوحه بود که آقای فضلی‌نژاد و آقای قدیانی را زدند. دوستان اطراف ما خیلی نگران شده بودند و می‌گفتند مواظب خودت باش.

احتمالاً تو را هم می‌زنند. من هم می‌گفتم ان‌شاءالله اگر قسمت بشود که راه دوری نمی‌رود، ما هم می‌شویم جانباز فتنه. از آن‌طرف خانواده هم شدیداً نگران بودند. مادر هم به واسطه جایگاه مادری‌اش بیش از دیگران نگران بود. می‌گفت: دیگر از این کار‌های سیاسی نکن.
 
منبع: صبح نو
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار