به گزارش گروه دیگر رسانه های خبرگزاری دانشجو، همزیستی مسالمتآمیز مذهبی یک فکر اصیل اسلامی است و آیات متعددی از قرآن کریم، بهصورت های گوناگون، با صراحت کامل، بدان سفارش کردهاند؛ درحالیکه در چهارده قرن قبل، مفهوم «همزیستی» مذهبی برای بشر کاملاً شناختهشده نبود.
ازنظر قرآن کریم، جنگ مذهبی و ستیز به خاطر اختلافات عقیده به صورتی که در برخی از مذاهب دیگر دیده میشود - مانند جنگهای صلیبی مسیحیت - معنا ندارد. کینهتوزی و دشمنی نسبت به پیروان ادیان دیگر ممنوع و در پیش گرفتن روشهای اهانتآمیز نسبت به دیگران، یک روش غیردینی است.
قرآن کریم گروهی از مسیحیان و یهودیان را یاد میکند که راه تمسخر و تکفیر را نسبت به هم دیگر در پیشگرفته، با تحقیر، اهانت و پای مال نمودن حقوق انسانی یکدیگر، همواره آتش جنگ و اختلاف را شعلهور میسازند:
یهود گفتند: نصرانیها بر حق نیستند و نصرانیها گفتند: یهود بر حق نیستند؛ حالآنکه اینان کتاب را تلاوت میکردند؛ کسانی هم که از حق چیزی نمیدانند، سخنی همانند سخن ایشان گفتند. سرانجام خداوند در روز قیامت در آنچه در اختلاف داشتند بین آنها داوری خواهد کرد. [1]
قرآن کریم برای تأمین همزیستی مسالمتآمیز راههای گوناگونی را سفارش کرده است که مهمترین آنها عبارتاند از:
در بعضی از آیات قرآن کریم، بر اصل «آزادی عقیده» تأکید شده است؛ یعنی اساساً طبیعت اعتقادات قلبی و مسائل وجدانی بهگونهای است که در آنها اکراه و اجبار جایی ندارد.
«در کار دین اکراه روا نیست، چراکه راه از بیراهه بهروشنی آشکارشده است» [2]
«اگرچه پروردگارت میخواست، تمامی اهل زمین – بدون اینکه اختیاری داشته باشند – ایمان میآوردند، پس آیا تو مردم را بهاکراه وا میداری که مؤمن شوند؟»[3]
پیامبر مأمور به ابلاغ دستورهای الهی است، خواه مخالفان ایمان بیاورند یا نه: «و بگو: این حق از سوی پروردگارتان است، پس هر کس میخواهد ایمان بیاورد و هر کس میخواهد کفر ورزد» [4]
«و اگر خداوند میخواست، شرک نمیورزیدند، ولی تو را نگهبان آنان نگماشتهایم و تو کارساز آنان نیستی.»[5]
ایمان به خدا و مبانی اسلام هیچگاه نمیتواند تحمیلی باشد، بلکه تنها راه نفوذ آن در فکر و روح، منطق و استدلال است. مهم این است که حقایق و دستورهای الهی بیان شود تا مردم آن را درک کنند و بااراده و اختیار خویش آن را بپذیرند.
بعد دیگر آزادی، «آزادی فکر و اندیشه» است. قرآن کریم در آیات متعددی انسان را به تعقل و تدبر و اندیشه در جهان هستی فرامیخواند و از او میخواهد که با نیروی عقل، منافع و مضار خویش را بشناسد و در جهت کمال و آزادی از هرگونه اسارت، پلیدی و گمراهی قدم بردارد.
«زود است که ما آیات خود را در آفاق جهان و نفوس بندگان هویدا گردانیم تا آشکار شود که آن حق است؛ آیا کافی نیست که پروردگارت بر همهچیز گواه است؟»[6] «و در زمین، نشانههایی برای اهل یقین و نیز در وجود شما است؛ آیا به چشم بصیرت نمینگرید؟»[7]
اسلام آیینی است که از زمان پیدایش خود با شعار همزیستی مسالمتآمیز دعوت خویش را به جهانیان عرضه کرده است و این آیین خطاب به «اهل کتاب» چنین میگوید:
«بگو ای اهل کتاب بیایید تا بر سخنی که بین ما و شما یکسان است بایستیم که جز خداوند را نپرستیم و برای او هیچگونه شریکی نیاوریم و هیچکس از ما دیگری را بهجای خداوند به خدایی برنگیرد؛ و اگر رویگردان شدند، بگویید: شاهد باشید که ما فرمانبرداریم.» [8]
این آیه از آیات مهمی است که اهل کتاب را بهسوی وحدت دعوت میکند. استدلال این آیه شریفه با استدلال درآیات سابق تفاوت دارد. آیات سابق بهطور مستقیم بهسوی اسلام دعوت کردهاند، ولی در این آیه به نقطههای مشترک بین «اسلام» و «اهل کتاب» توجه شده است.
قرآن به مسلمانان میآموزد که اگر کسانی حاضر نبودند در تمام اهداف مقدستان با شما همکاری کنند، از پا ننشینید و بکوشید حداقل در قسمتی که با شما اهداف مشترک دارند همکاری آنها را جلب کنید و آن را پایه پیشبرد اهداف مقدستان قرار دهید.[9]
قرآن کریم، هرگونه تفکر نژادپرستانه را محکوم نموده است و همه انسانها را فرزند یک پدر و مادر و قهراً فاقد برتری نژادی، قومی و مذهبی میداند.
«های ای مردم! همانا شمارا از یک مرد و یک زن آفریدیم و به هیئت اقوام و قبایلی درآوردیم تا با یکدیگر انس و آشنایی یابید؛ بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست؛ خداوند دانای آگاه است» [10]
یکی از اصول مهم همزیستی مسالمتآمیز، تساوی و برابری انسانها است؛ زیرا نژادپرستی، خودبرتربینی و تحقیر ملتها و مذاهب دیگر، موجب مشکلات فراوانی برای جامعه بشری شده است. جنگ جهانی اول و دوم نمونه بارز این مشکلات است.
تفاوت در رنگ، نژاد و ملیت، مایه فضیلت کسی بر دیگری نیست. ازنظر قرآن، اختلاف زبانها و رنگها از آیات و نشانههای الهی و وسیلهای برای شناخت افراد و اشخاص از یکدیگر است؛ اگر همه انسانها یکشکل، یکرنگ و دارای قد و قواره یکسان باشند، زندگی دچار مشکل و هرجومرج میشود.
ازنظر قرآن کریم، انسانها نسبت به یکدیگر فضیلتی جز به تقوا و پرهیزگاری ندارند و مجموعه انسانها، «خانواده بشری» و «امت واحد» را تشکیل میدهند:
«در آغاز مردم امت یگانهای بودند، آنگاه خداوند پیامبران را مژدهآور و هشداردهنده برانگیخت و با آنان، بهحق، کتاب آسمانی فرستاد تا در میان مردم در آنچه اختلاف میورزند داوری کند ...» [11]
بسیاری از آیات قرآن کریم خطاب به جمیع بشر است؛ مانند «یا بنیآدم» [12] و «یا ایها الانسان»[13]. این خطابها و تعبیرها به این اشاره دارد که انسانیت یک معنای مشترک بین تمام ساکنین زمین است. افراد مناطق مختلف از حیث انسانیت هیچ فرقی با یکدیگر ندارند. بشر در طول تاریخ از حیث زبان، رنگ، نژاد و ... مختلف بوده است، ولی ازنظر اسلام، همه فرزندان یک پدر و مادر (آدم و حوا) هستند و این تفاوتها در انسانیت انسان خدشهای وارد نمیسازد.[14]
قرآن کریم به مسلمانان دستور اکید میدهد که با «جدل احسن» و «گفتوگوی مسالمتآمیز» با اهل کتاب سخن بگویند و روابط خود را بر اساس «اصول مشترک» قرار دهند.
«و با اهل کتاب، جز به شیوهای که نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانی از آنها که مرتکب ظلم و ستم شدهاند؛ و بگویید به آنچه بر ما و ـ به آنچه ـ بر شما نازلشده ایمان آوردهایم و خدای ما و شما یکی است و ما همه فرمانبردار اوییم» [15]
درآیات پیشتر سخن از نحوه برخورد با «بتپرستان» لجوج و جاهل بود که بهمقتضای حال با آنها سخن میگفت، ولی در این آیه سخن از مجادله و گفتوگوی ملایمتر با «اهل کتاب» است؛ زیرا آنها حداقل، بخشی از دستورهای انبیا و کتب آسمانی را شنیده بودند و آمادگی بیشتری برای شنیدن آیات الهی داشتند.
قرآن مجید به مسلمانان دستور میدهد که از دشنام دادن به کافران و بتپرستان پرهیز کنند؛ زیرا آنها هم در مقابل، به همین روش متوسل خواهند شد:
شما مؤمنان، به کسانی که غیر خدا را میخوانند دشنام ندهید،تا مبادا آنها نیز از روی ظلم و جهل خدا را دشنام دهند، اینچنین عمل هر امتی را زینت دادیم، پس بازگشت آنها بهسوی پروردگارشان است و آنها را ازآنچه عمل میکردند آگاه میسازد (و پاداش و کیفر میدهد) [16]
ازآنجاکه بیان دستورات اسلام، همراه با منطق، استدلال و شیوههای مسالمتآمیز است، به برخی از مؤمنان که از روی ناراحتی شدید نسبت به «مسئله بتپرستی» به بتهای مشرکان دشنام میدادند، سفارش اکید میکند که از ناسزا گفتن پرهیز کنند؛ اسلام رعایت اصول ادب، عفت و نزاکت در بیان را، حتی در برابر خرافیترین و بدترین ادیان، لازم میشمارد؛ زیرا هر گروه و ملتی، نسبت به عقاید و اعمال خویش تعصب دارد. ناسزا گفتن و برخورد خشن موجب میشود که آنها در عقاید خود سختتر شوند.
«... پس هرگاه از جنگ با شما کناره گرفتند و تسلیم شدند، در این صورت، خداوند راهی برای شما علیه آنها نگشوده است» [17]
دو قبیله در میان قبایل عرب به نام «بنی ضمره» و «اشجع» وجود داشت؛ قبیله بنی ضمره با مسلمانان پیمان ترک تعرض بسته بودند و طایفه اشجع نیز با بنی ضمره همپیمان بودند...
پس از مدتی مسلمانان باخبر شدند که طایفه اشجع که هفتصد نفر بودند، به سرکردگی مسعود بن رجیله به نزدیکی مدینه آمدهاند. پیامبر اکرم (ص) نمایندگانی نزد آنها فرستاد تا از هدف مسافرتشان مطلع شود، آنها اظهار داشتند: آمدهایم «قرارداد ترک مخاصمه» با محمد (ص) ببندیم. پیامبر اکرم (ص) وقتی چنین دید، دستور داد مقدار زیادی خرما بهعنوان هدیه برای آنها ببرند؛ سپس با آنها تماس گرفت و آنها اظهار داشتند که ما نه توانایی مبارزه با دشمنان شمارا داریم، چون تعداد ما کم است؛ و نه قدرت و تمایل به مبارزه با شمارا داریم، زیرا محل ما به شما نزدیک است؛ لذا آمدهایم با شما «پیمان ترک تعرض» ببندیم. در این هنگام، آیات فوق نازل شد و دستور لازم در این زمینه را به مسلمانان داد.[18]
هیچ دینی همانند دین اسلام، ضامن آزادی و حافظ شرف و حقوق ملی اقلیتها نیست. اسلام عدالت اجتماعی کامل را در کشور اسلامی، نهتنها برای مسلمانان، بلکه برای تمام ساکنان سرزمین خود ـ باوجود اختلاف مذهب، نژاد، زبان و رنگ ـ تأمین میکند و اینیکی از مزایای بزرگ عالم انسانیت است که هیچ مذهب و قانونی، غیر از اسلام نمیتواند به این آرمان تحقق بخشد.
اقلیتهای مذهبی با انعقاد «پیمان ذمه» و اکتساب تابعیت میتوانند در کشور آزادانه زندگی کنند و همانند مسلمانان از حقوق اجتماعی و امنیت داخلی و خارجی بهرهمند گردند.
قرآن کریم با صراحت، سیاست کلی اسلام را درباره مراعات حقوق ملل و سایر مذاهب بیگانه چنین بیان میکند:
«خداوند شمارا از کسانی که با شما در کار دین کارزار نکردهاند و شمارا از خانه و کاشانهتان آواره نکردهاند، از اینکه در حقشان نیکی کنید و با آنان دادگرانه رفتار کنید، نهی نمیکند؛ بیگمان خداوند دادگران را دوست دارد» [19]
پس اسلام اجازه میدهد که اقلیتهای مذهبی و مخالفان اسلام در جامعه اسلامی زندگی کنند و از حقوق انسانی برخوردار گردند؛ مشروط به اینکه مزاحمتی برای اسلام و مسلمانان نداشته باشند؛ و بر ضد آنها کاری صورت ندهند.
در آیه دیگر میفرماید: «خداوند فقط شمارا از دوست داشتن کسانی که با شما در کار دین کارزار کردهاند و از خانه و کاشانهتان آواره کردهاند و برای راندنتان ـ با دیگران ـ همدستی کردهاند، نهی میکند و هر کس دوستشان بدارد از ستمکاران ـ مشرکان ـ است» [20]
با توجه به این دو آیه، سیاست کلی اسلام درباره اقلیت مذهبی و مخالفان اسلام چنین است: مادامیکه اقلیتها به حقوق مسلمانان تجاوز نکنند و بر ضد اسلام و مسلمانان توطئه نکنند، در کشور اسلامی کاملاً آزادند و مسلمانان وظیفهدارند با آنها به عدالت و نیکی رفتار کنند؛ ولی اگر بر ضد اسلام و مسلمانان، با کشورهای دیگر هم کاری داشته باشند، مسلمانان موظفاند مانع فعالیت آنها شوند و هرگز آنها را دوست خود ندانند.
در اسلام، آزادی و احترام اقلیتهای مذهبی به مقداری است که اگر کسی از «اهل ذمّه» کاری که در دین آنها جایز است ولی در شرع اسلام حرام است ـ مانند شرابخواری ـ انجام دهد، کسی متعرض آنها نمیشود؛ البته تا زمانی که به آن عمل تظاهر ننماید. اگر به آن عمل تظاهر نماید، بهعنوان نقض «قانون تحتالحمایه» مورد بازخواست قرار میگیرد و اگر عملی انجام دهد که در دین آنها نیز حرام محسوب میشود، مانند زنا، لواط و ... ازنظر حقوق با مسلمانان هیچ تفاوتی ندارد و قاضی حق دارد که «حدّ» را بر آنها جاری سازد؛ اگرچه میتواند آنها را به ملت خود تحویل دهد تا طبق قوانین مذهبی خودشان مجازات شوند.[21]
طبق فقه اسلامی اگر دو نفر از اهل ذمّه مرافعه خود را پیش قاضی مسلمانان ببرند، قاضی مخیر است که طبق حکم اسلام قضاوت نماید و یا اینکه از آنها اعراض نماید. قرآن کریم دراینباره میفرماید: «اگر از اهل کتاب برای رفع مرافعه به تو مراجعه کنند، پس میان آنان حکم کن، یا از آنان اعراض نما» [22]
البته منظور این نیست که پیامبر (ص) تمایلات شخصی را در انتخاب یکی از این دو راه دخالت دهد، بلکه منظور این است که شرایط و اوضاع را در نظر بگیرد، چنانچه مصلحت بود دخالت و حکم کند وگرنه صرفنظر نماید.[23]در این میان میتوان یکی از مصالح را رعایت تعاملات و روابط اهل کتاب با مسلمانان دانست. از این آیه استفاده میشود که همزیستی مسلمانان یا اهل کتاب، تا حدی بود که آنان برای قضاوت نزد پیامبر اسلام (ع) میآمدند. عدالت همیشه و با هر گروه، یک ارزش است. اگر حاکم یا دولت اسلامی برای داوری و میانجیگری انتخاب شد، باید عدالت را رعایت کند و نباید مسائل نژادی منطقهای، تعصبهای گروهی، تمایلات شخصی و تهدیدها در قضاوتها تأثیر بگذارد.
اساساً تمام کتابهای آسمانی در اصول مسائل با یکدیگر هماهنگی دارند و هدف واحدی را (تربیت و تکامل انسان) دنبال میکنند؛ اگرچه در مسائلی فرعی، بهمقتضای قانون تکامل تدریجی باهم تفاوتهایی دارند و هر آیین تازه مرحله بالاتری را میپیماید و برنامه جامعتری دارد. قرآن کریم ضمن تکریم و احترام به پیامبران و کتب آسمانی سابق، آنها را تصدیق میکند.
«و کتاب آسمانی (قرآن) را بهراستی و درستی بر تو نازل کردیم که همخوان (مصدق) با کتابهای آسمانی پیشین و حاکم بر آنهاست، پس در میان آنان بر وفق آنچه خداوند نازل کرده است، داوری کن ...» [24]
حدود بیست آیه دیگر نیز در تصدیق و تائید تورات و انجیل آمده است[25] اساساً این سنت الهی است که هر پیامبری، پیامبر پیشین را تائید، و هر کتاب آسمانیای، کتاب آسمانی سابق را تصدیق میکند. خداوند در تائید موسی (ع) و تورات، بهوسیله پیامبر و کتاب آسمانی بعدی، یعنی حضرت مسیح (ع) و انجیل چنین میفرماید:
«و به دنبال ایشان، (تورات و موسی (ع)) عیسی بن مریم را فرستادیم که گواهی دهنده بر ـ حقانیت ـ تورات بوده که پیشاپیش او بود و به او انجیل دادیم که در آن نوری هست و همخوان ـ تصدیقکننده ـ با تورات است که پیشاپیش آن ـ نازلشده ـ و راه نما و پندآموز پارسایان است» [26]
اسلام از ابتدا، اصول صلح را پیریزی نموده و از این طریق، راه را برای پیمودن صلح بینالمللی و همزیستی مسالمتآمیز همواره ساخته است. در این مورد کافی است که بدانیم صلح، روح اسلام است. همانطور که گفته شد، واژهی اسلام از ماده «سلم» گرفتهشده است و بدینجهت، متضمن معنای سلامت و آرامش است؛ لذا قرآن دستور میدهد که همگی در حوزه «سلم و صلح» وارد شوند: «ای افراد باایمان، همگی در حوزه مسالمت وارد شوید...» [27]
«سلم» خیلی عالیتر و بادوامتر از «صلح» است؛ زیرابه معنای سلامت و امنیت است و صورت یک صلح موقت ظاهری را ندارد.
خداوند به پیامبر (ص) دستور میدهد که اگر دشمنان تو از در مسالمت وارد شدند و به آن میل کردند، تو نیز از فرصت استفاده کن و با آنان موافقت نما: و اگر دشمنان به صلح تمایل داشتند تو نیز مایه به صلح باش [28]
علاقه اسلام به صلح میان انسانها، به حدی است که به افراد باایمان نوید میدهد که شاید براثر نحوه رفتار مسالمتآمیز مسلمانان، میان آنها و دشمنان پیوند دوستی پدید آید:
«چه امید است که خداوند در میان شما و کسانی از آنان که باهم دشمنی داشتید، مهربانی پدید آورد و خداوند بر هر کار قادر (به خلق) آمرزنده و مهربان است» [29]
افراد غیرمسلمان به دو گروه تقسیم میشوند: گروهی که در مقابل مسلمین ایستادند، شمشیر به روی آنها کشیدند، آنها را از خانه و کاشانهشان بهاجبار بیرون کردند و، خلاصه عداوت و دشمنی را با اسلام و مسلمین در گفتار و عمل، آشکارا نشان دادند. تکلیف مسلمانان با این گروه این است که از هرگونه مراوده و پیوند محبت و دوستی با این گروه خودداری کنند. مصداق روشن آن، مشرکان مکه، مخصوصاً سران قریش بودند؛ گروهی رسماً دست به این کار زدند و گروهی دیگر نیز آنها را یاری کردند.
اما گروه دوم، در عین کفر و شرک، کاری به مسلمانان نداشتند. نه عداوت میورزیدند، نه با آنها پیکار میکردند و نه اقدام به بیرون راندنشان از شهر و دیارشان میکردند؛ حتی گروهی از آنها پیمان ترک مخاصمه با مسلمانان بسته بودند. باید به این گروه وفا کنند و در اجرای عدالت بکوشند. مصداق این گروه طایفه خزاعه بودند که با مسلمین پیمان ترک مخاصمه داشتند. [30]
خلاصه اینکه طرفداری از صلح و همزیستی مسالمتآمیز در سیاست خارجی، از خردمندانهترین و مترقیترین برنامههاست و اسلام نیز این برنامه را اتخاذ کرده و تقویت نیرو را برای دفاع در مواقع اضطراری خواسته است.
اسلام برای صلح وزندگی مسالمتآمیز چنان اهمیت قائل است که حتی در اجتماعات کوچک و در اختلاف خانوادگی نیز دستور به صلح و سازش میدهد. «و الصلح خیر».
برخی از آیات قرآن کریم در مورد مبارزه با عقاید تند و تعصبآمیز دیگر ادیان است. عقاید ناصوابی که منشأ بسیاری از کنیه ورزیها و دشمنیها نسبت به پیروان مذاهب دیگر شده است. کتاب آسمانی ما پسازآن که پیروان خود را به همزیستی مذهبی و مدارا با پیروان مذاهب دیگر دعوت میکند، پایه اوهام و افکار غلط ادیان دیگر را نیز در هم میکوبد.
یهودیها و مسیحیها معتقد بودند که آنها ملت برگزیده خداوندند؛ فقط آنان با مقام الهی روابط زوالناپذیر برقرار کردهاند؛ بهشت الهی مخصوص آنهاست و پیروان هیچ آیین دیگری لیاقت بهرهمندی از آن را ندارند؛ فقط یهود و نصاری هستند که به هر عنوان، برتر و بالاتر از همه و شایسته هر نوع تکریم و احتراماند و همه باید در برابر این دو ملت برگزیده، سر تعظیم و احترام فرود آوردند.[31]
«یهود و نصاری گفتند: ما فرزندان خدا و دوستان خاص او هستیم، بگو: پس چرا شمارا در برابر گناهانتان مجازات میکند؟ بلکه شما هم بشری هستید از مخلوقاتی که آفریده است. هر کس را بخواهد و شایسته بداند میبخشد و هر کس را بخواهد و مستحق بداند مجازات میکند و حکومت آسمانها و زمین و آنچه در میان آنهاست از آن او و بازگشت همه موجودات بهسوی اوست»[32].
و در آیه دیگر میفرماید: «آنها گفتند: هیچکس، جز یهود و نصاری، هرگز داخل بهشت نخواهد شد؛ این آرزوی آنهاست. بگو: اگر راست میگویید دلیل خود را بیاورید؛ آری کسی که روی خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد پاداش او نزد پروردگارش ثابت است؛ نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین میشوند»؛ [33] بنابراین، بهشت خدا در انحصار هیچ گروهی نیست.
بدین ترتیب، قرآن کریم با افکار غرورآمیز و تعصبات غلط، خطرناک و جنگ آفرین این دو ملت مبارزه میکند و با استدلال، پوچ و بیمنطقی بودن آن را آشکار میسازد.
بدیهی است چنان چه این افکار غلط و خطرناک، بر ملت و جامعهای حکمفرما باشد، صلح جهانی و همزیستی مذهبی با دیگران نخواهند داشت. از بین بردن تعصبات غلط و برتریجویی و نژادپرستی، زمینهساز همزیستی مسالمتآمیز ادیان و ملل و مذاهب گوناگون است.
ازنظر قرآن کریم، هیچ ملتی برگزیده و نیز هیچیک باخدا عقد اخوت نبسته است. برتری و عظمت، مخصوص افرادی است که تنها در برابر حقیقت خضوع میکنند و هیچ تعصب غلطی آنها را از پذیرش آن بازنمیدارد.
از ضروریات زندگی اجتماعی، همکاری و تعاون است. زندگی اجتماعی و نظام بینالمللی، بدون هم کاری و تعاون در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ممکن نیست. برای حل مشکلات روزافزون جهانی، چارهای جز مشارکت و تعاون وجود ندارد.
قرآن کریم، تعاون و مشارکت را که یک اصل عقلانی نیز است، مورد تائید و سفارش و مسیر آن را در جهت «برّ و تقوا» قرار داده و از تعاون برای ارتکاب گناه و ظلم نهی نموده است. «بر نیکی و تقوا همکاری و تعاون کنید و بر محور گناه و تجاوز، تعاون و مشارکت نکنند» [34]
در مقیاس جهانی، تلاش برای ایجاد عدالت، برابری، صلح، امنیت و توسعه از مصادیق «برّ» است و مبارزه با سلطه، استثمار، نژادپرستی و هر نوع تلاش برای قطع ریشههای تجاوز در سطح جهانی، تلاش در جهت تقوا و نزدیکتر شدن ملتها به اراده و خواست خدا محسوب میشود و در این راه، باید از هر نوع هم کاری و تعاون که موجب فساد، تباهی و ظلم است خودداری کنند.[35]
هرقدر توجه به اصول مشترک بیشتر باشد، تفاهم بینالمللی بیشتر میشود؛ درنتیجه، صلح و امنیت جهانی تأمین میشود. قرآن کریم علاوه بر توصیه به اخذ اصول مشترک: «قل یااهل الکتاب تعالوا ...» و سفارش به تعاون در جهت تقوا و برّ، به مسلمانان اجازه داده است تا با آنان تعامل اقتصادی و ... داشته باشند و از غذای آنان ـ غیر از شراب و گوشت خوک و ... ـ تناول کنند: بدیهی است که تعامل اقتصادی و اجازه تناول غذای اهل کتاب و...، از اسباب تعاون زمینهساز هم کاری و همزیستی مسالمتآمیز خواهد بود. ازنظر اسلام، تعاون قبل از اینکه یک تکلیف دینی باشد یک ضرورت بشری محسوب میشود. بهرهوری از زمینی که خداوند خلق کرده و ثروتهایی که در آن قرار داده است، بدون هم کاری و تعاون حاصل نمیشود.
نتیجه آنکه هرچند در این آیه صریحاً از تعاون و همکاری نام نبرده است؛ لکن یک مصداق تعاون و تعامل با اهل کتاب را بیان داشته و آن، استفاده از غذای اهل کتاب ـ غیر از شراب،گوشت خوک و غیره ـ است. درواقع اجازه تناول غذای اهل کتاب و ... یکی از اسباب تعاون و زمینهساز همزیستی مسالمتآمیز با اهل کتاب محسوب میشود.
[1] «و قالت الیهود لیست النصاری علی شیء و قالت النصاری لیست الیهود علی شیء و هم یتلون الکتاب کذلک قال الذین لایعلمون مثل قولهم فالله یحکم بینهم یوم القیامه فیما کانوا فیه یختلفون» بقره، 13.
[2] «لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی»، بقره، 256.
[3] «ولو شاء ربک لامن من فی الارض کلهم جمیعاً افانت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین»، یونس، 99.
[4] «و قل الحق من ربکم فمن شاء فلیومن و من شاء فلیفکر»، کهف، 29.
[5] «ولو شاء الله ما اشرکوا و ما جعلناک علیهم حفیظاً و ما انت علیهم بوکیل»، انعام، 107.
[6] «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق او لم یکف بربک انه علی کل شیء شهید»، فصلت، 53.
[7] «و فی الارض آیات للموقنین * و فی انفسکم افلا تبصرون»، ذاریات، 20-21.
[8] «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئاً و لا یتخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون»، آل عمران، 64.
[9] ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 2، ص 450.
[10] «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقاکم ان الله علیم خبیر»، حجرات، 13.
[11] «کان الناس امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه و ما اختلف فیه ...»، بقره، 213.
[12] تعبیر «بنی آدم» در چند آیه، از جمله: آیات 26، 27، 35 و 171 سوره ی اعراف و آیه 70 سوره ی اسراء به کار رفته است.
[13] انفطار، 6؛ انشقاق، 6 و حدود 60 آیه ی دیگر.
[14] ر. ک: یاسر ابو شبانه، النظام الدولی الجدید بین الواقع الحالی و التصور الاسلامی، ص 542 – 543.
[15] «و لا تجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هی احسن الا الذین ظلموا منهم و قولوا آمنا بالذی انزل الینا و انزل الیکم و الهنا و الهکم واحد و نحن له مسلمون»؛ عنکبوت، 46.
[16] «و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم کذلک زینا لکل امه عملهم ثم الی ربهم مرجعهم فینبئهم بما کانوا یعملون»؛ انعام، 108.
[17]«... فان اعتزلوکم فلم یقاتلوکم و القوا الیکم السلم فما جعل الله لکم علیهم سبیلاً»؛ نساء، 90.
[18] ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 4، ص 54.
[19] «لا ینهاکم الله عن الدین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین»؛ ممتحنه، 8.
[20] «انما ینهاکم الله عن الذین قاتلوکم فی الدین و اخرجوکم من دیارک و ظاهروا علی اخراجکم ان تولوهم و من یقولهم فاولبک هم الظالمون»، ممتحنه، 9.
[21] جعفر سبحانی، مبانی حکومت اسلام، ترجمه و نگارش داود الهامی، ص 526 ـ 530.
[22] «فان جاوک فاحکم بینهم او اعرض عنهم»؛ مائده، 42.
[23] تفسر نمونه، ج 4، ص 386.
[24] «و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقاً لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه فاحکم بینهم بما انزل الله»؛ مائده، 48.
[25] برخی آیات عبارتند از: آل عمران، 50 «و مصدقا ما بین یدی من التوراه ...». نساء، 47: «یا ایها الذین اوتوا الکتاب بما نزلنا مصدقا لما معکم». مائده، 46: «فیه هدی و نور و مصدقا لما بین یدیه من التوراه ...». صف، 6: «انی رسول الله الیکم مصداقا لما بین یدی من التوراه». بقره، 89: «و لما جاءهم کتاب من عندالله مصدق لما معهم». بقره، 101: «و لما جاءهم رسول من عند الله مصدق لما معهم».
[26] «و قفینا علی اثارهم بعیسی ابن مریم مصدقا لما بین یدیه من التوراه و آتیناه الانجیل فیه هدی و نور و مصدقا لما بین یدیه من التوراه و هدی و موضوعه للمتقین»؛ مائده، 46.
[27] «یا ایها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافه...»؛ بقره، 208.
[28] «و ان جنحوا للسلم فاجنح لها...»، انفال، 61.
[29] «عسی الله ان یجعل بینکم و بین الذین عادیتم منهم موده و الله قدیر و الله غفور رحیم»؛ ممتحنه، 7.
[30] تفسیر نمونه، ج 22، ص 31 ـ 32.
[31] ر. ک: محمد مجتهد شبستری، «هم زیستی مذهبی»، مکتب اسلام، سال 7، ش 3، ص 37.
[32] «و قال الیهود و النصاری نحن ابناء الله و احباوه قل فلم یعذبکم بذنوبکم بل انتم بشر ممن خلق یغفر لمن یشاء و یعذب من یشاء و لله ملک السماوات و الارض و ما بینهما و الیه المصیر»؛ مائده، 81.
[33] «و قالوا لن یدخل الجنه الا من کان هودا او نصاری تلک امانیهم قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین بلی من اسلم وجهه لله و هو محسن فله آجره عند ربه و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون»؛ بقره، 111 ـ 112.
[34] «تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان»؛ مائده، 2.
[35] ر. ک: عباس عمید زنجانی، فقه سیاسی، ج 3، ص 441 ـ 461.
منبع: فرهنگ سدید