به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، ، سال گذشته در چنین روزی(چهارم اردیبهشت 1397) دکتر محمود متین بنیانگذار بیمارستان ایران و یکی از خیّران بزرگ ایران، درگذشت. اکنون پس از گذشت یک سال، فرزند این جراحِ معروف، با نوشتن یادداشتی تلاش کرده تا یاد و خاطرهی پدر را گرامی دارد.
متن یادداشت کورش متین برای نخستین سالگرد درگذشت پدرش به این شرح است:
وصال آن لب شیرین به خسروان دادند
ترا نصیب همان به که کوه کن باشی
(ه.الف. سایه)
در یادداشتی با عنوان "فریاد میهن" در سالگرد تولد دوست و همکار ارجمندم شادروان "ایرج بسطامی" اشارتی کرده بودم که در سرزمین عزیزمان، گویی هنرمندان خلوت گزیده ای که حاجتی به تماشای صحرای همه روزگی ندارند و در طلب گوهر گویای عشق اند، اغلب تولدشان بعد از درگذشت شان آغاز می گردد!
اکنون پس از گذشت یک سال از پرواز پدر که بی تردید عاشق و خدمتکار ملی میهنی بودند و عمر خود را وقف درمان دردمندان هم وطن و آموزش و پرورش هزاران پزشک و متخصص ایرانی نمودند به دستاورد حزن انگیز دیگری رسیده ام که رسم عاشق کشی در مورد خدمتگزاران عرصه وپهنه های دیگر چون علم و دانش نمود بیشتر و پررنگ تری دارد، به گونه ای که بعد از پروازشان هم مورد بی عنایتی و بی توجهی مسئولین و دست اندرکارانی قرار می گیرند که گویی سیل بنیان کن غفلت آنان را به خواب ابدی برده است.
این پیش درآمد را به تحریر کشیدم تا بی توجهی دانشگاه و نهادهایی را یادآور شوم که چند صباحی است یکی از تنومند ستون های علمی خود را از دست داده اند. استادی که در راه اندازی بخش های آموزشی و درمانی بیمارستان های وابسته به دانشگاه، در تهران و شهرستان های ایران زمین تلاش سترگی کرد و سال ها مدیریت گروه زنان و زایمان و برگزاری امتحانات برد تخصصی و کلیه امور وابسته به آن را رهبری و هدایت کرده است. همان دانشکده و یا به قول خودش "خانه دوم" ی که از آغازین سال های تاسیس اش با دعوت ریاست وقت جناب پروفسور "پویان" با سمت استادیاری به استخدام آنجا درآمد و حدود چهار دهه از عمرش را با افتخار در راه خدمتگزاری به دانش و دانشجویان پزشکی سپری کرد.
اگرچه او بی نیاز از هر تکریم و تقدیری است و خدمتگزاری مردم سرزمینش را سرمشق و الگوی زندگی خود و اطرافیانش می پنداشت، با این وجود بر آن شدم، حال که زخمه مضراب در اندوه هجران و زخم فراقش ناتوان است، چند سطری راجع به خدمات آموزشی و درمانی این عاشق و خادم سرزمینی و نیز نگاه او به زندگی وشیوه ی دلدادگی اش به علم و دانش، فرهنگ و به ویژه ادب پارسی به قلم تحریر کشم.
روندگان طریقت ره بلا سپرند
رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز
غرض کرشمه حسن است ورنه حاجت نیست
جمال دولت محمود را به زلف ایاز
(حافظ)
"محمود" فرزند "محمد" در نهم تیرماه 1308 خورشیدی در همدان- هگمتانه پایتخت مادها در دیاری که "شیخ الرئیس بوعلی سینا"، "بابا طاهر"، "عین القضات همدانی" و "عارف قزوینی" و بزرگان دیگربه دنیا آمده ویا زیسته اند، دیده بر جهان گشود. تحصیلات دوره ی ابتدایی را در مدرسه "محمدی" شهر همدان و دوره متوسطه (سال ششم) رشته طبیعی را در دبیرستان "البرز" تهران گذراند. به دلیل علاقه به شعر و کلام پارسی به سال 1326 به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران راه یافت. در همان سال به دانشکده پزشکی آن دانشگاه تغییر مسیر داد ودر سال 1332 به دریافت درجه دکتری عمومی نائل شد. پس از دریافت درجه دکترای عمومی، دوره تخصصی رشته زنان و مامایی در دانشگاه تهران را نزد استادش دکتر "جهانشاه صالح" به پایان رساند. سپس به نیویورک امریکا عزیمت نمود ودگربار در سال 1336 موفق به اخذ درجه تخصص درآن رشته از بیمارستان "المهرست" وابسته به دانشگاه نیویورک شد.
در سال 1340 علیرغم اصرار استادانش در امریکا، به قصد خدمت به وطن به ایران بازگشت و در آغاز فعالیت خود، زایشگاه "خواجه نوری" (وابسته به وزارت بهداری) را در تهران تاسیس نمود. بنیان گذاری بیمارستان "ایران" وابسته به همان وزارت خانه به قصد آموزش دانشجویان پزشکی دانشگاه ملی شهر تهران از فعالیت های دیگر او در بدو ورود به میهن بود. در سال 1343 بخش زنان و زایمان بیمارستان "مفرح" ( از موقوفات جناب مفرح) در جنوب شهر تهران در محله یاخچی آباد را راه اندازی کرد و حدود 15 سال در آنجا خدمت کرد. تاسیس کمیته بهداشت و تنظیم خانواده در وزارت بهداری ( 1346 – 1390 ) و نیز راه اندازی مجدد مدرسه عالی مامایی دانشکده پزشکی دانشگاه ملی در زمان ریاست استاد ارجمند جناب دکتر "محمد جعفریان" از دیگر فعالیت های مهم او بود.
در سال 1355 موفق به دریافت درجه دانشیاری در داشگاه ملی و سپس دبیری انجمن متخصصین زنان و مامایی ایران در زمان ریاست دکتر "جهانشاه صالح" ونهایتا ریاست آن انجمن را عهده دار شد. در سال 1360 موفق به دریافت درجه استادی از آن دانشگاه شد و همان گونه که در قبل اشاره کردم 12 سال مدیریت گروه زنان و مامایی و نیز رهبری بورد تخصصی آن رشته را برعهده گرفت. راه اندازی و ریاست بخش زنان و مامایی بیمارستان طالقانی وابسته به دانشگاه شهید بهشتی و نیز خدمت در بیمارستان جرجانی و همچنین معاونت امور مالی دانشگاه شهید بهشتی در دوره ریاست وقت استاد "دکتر هوشنگ ساغری" ازدیگر فعالیت های او بود. عضویت در فرهنگستان علوم پزشکی، هیات مدیره و هیات امنای جامعه جراحان ایران، بررسی عالی پرونده های پزشکی (شکایات بیماران) در نظام پزشکی و نیز عضویت در کمیته ی ارتقائ هیات علمی دانشکده پزشکی و نیز پزشکان بیمارستان فیروزگر که بعدها تحت عنوان دانشگاه علوم پزشکی ایران به فعالیت خود ادامه دادند، گزیده ای از خدمات این عاشق دلباخته ایران بود.
در مسیر فعالیت های مذکور در دانشگاه شهید بهشتی به رسم عادت مالوف و به دلیل اختلاف نظر و افتراق اندیشه دو بار مورد بی عنایتی مسئولین وقت قرار گرفت که منجر به ترک و بازگشت به دانشگاه و نهایتا در سال 1380 از آن دانشگاه بازنشسته شد.
همزیستی و رفاقت با یار دوران کودکی اش دکتر" شرف الدین خراسانی (شرف)" فیلسوف، شاعر و نویسنده ی ارجمند ایرانی و نیز علاقه وافر به شعر و موسیقی از اوحکیمی جامع الاطراف به وجود آورد. وطن دوستی و مردم داری اش او را در جامعه پزشکی زبانزد خاص و عام کرده بود، به گونه ای که اقشار مختلف و توده های متکثری از مردم با او در ارتباط بودند.
عشق و علاقه ی خاصی به استادان ادب و موسیقی ایران از جمله استادان "انجوی شیرازی"، "ذبیح الله صفا"، "علی دشتی"،"رعدی آذرخشی"، "سید صادق گوهرین"، "محمد رضا شجریان" و "پرویز مشکاتیان" داشت. ارادتی بی مانند به دکتر "ابوالقاسم متین" (برادر دلبند و دانشمندش)، دکتر "منوچهر آشتیانی" (جامعه شناس معاصر)،مرحوم دکتر "محمدعلی حفیظی" (رئیس سازمان نظام پزشکی)، دکتر" ایرج فاضل" ریاست محترم جامعه جراحان ایران و استادان دکتر "کاظم عباسیون"، دکتر "فرخ سعیدی"، دکتر "فرزانه رحیمی"، دکتر" مراد کوهی حبیبی"، دکتر "خسرو خطیبی" و کلیه همکارانش در بیمارستان "آبان" داشت و تا آخرین سال های خدمت به آنجا و آنان وفادار بود. نزاکت و صداقت در دوستی و روابط اجتماعی او به گونه ای بود که در آخرین دست نوشته هایش( به زودی تحت عنوان زندگی نامه و خاطرات "طبیب درد دل ها" منتشر خواهد شد.) از تک تک دوستان و همکارانش یاد و قدردانی کرده است.
علاقه زیادی به نهاد خانواده داشت. نتیجه آن پنجاه و پنج سال زندگی آرام در کنار همسرش (مادر عزیزم) سرکار خانم "گوهر صداقت" (از نخستین همکارانش در رشته مامایی) و تعلیم و تربیت دوفرزند پزشک و متخصص به نام های "کامران" و "کیوان" (برادران عزیزم) و نیز تحمل این احقر(فرزند سوم) بود که طلبه ای کوچک است در هنر! وچه شیرین و پندآموز است این خاطره از پدر که به هنگام تنبیه من این جمله را هشدار و زنهاری می دانستند بر قصور و کوتاهی هایم:
"من همانند تو فرزندان زیادی دارم. ده ها هزار پسر و دختر به دنیا آورده ام و هزارها دانشجو و متخصص تربیت کرده ام که از تو بهتر و دوست داشتنی ترند!"
"طبیب تولد" که در طول شصت سال خدمت به جامعه پزشکی بیش از ده ها هزار نوزاد شاداب و تندرست ایرانی را به دنیا آورد در نخستین ساعات بامداد یکم اردی بهشت ماه 1397 خورشیدی در خانه اش به اغما رفت و در سحرگاهان چهارم اردی بهشت دیده از جهان فرو بست وحسرت دیداری دگر را بر دل و جان عاشقانش گذاشت و پرواز آزادی برگزید. روانش شاد و یادش گرامی!
به صد دام آرمیدم دامن از چندین قفس چیدم
ندیدم جز به بال نیستی پرواز آزادی (بیدل دهلوی)
انتهای پیام/