گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو- زینب مرزوقی؛ همیشه گفتهاند عمر سفر کوتاه است. باورم نمیشد حالا در ابتدای جوانی توفیق زیارت شاه نجف و اولادش را پیدا کرده بودم، از عمود ٨۲۹ برای بازگشت به ایران سوی نجف آمدیم. مقداری از مسیر را ترجیح دادیم پیاده باشیم تا با زائران همکلام شویم. در مسیر بیشترین سوالی که پرسیده میشود این است، از کجا آمدهایی یا اهل کجایی؟ حس میکنم همه ما مشتاقیم تا بدانیم حسین از کدام شهر و دیار ما را فراخوانده و بر سر یک سفره نشانده است. از قضا یک زن از شهر دیوانیهی عراق با ما همراه شد، پرسید کجایی هستی؟ گفتم ایران. میگفت: شنیده بود که مردم خوزستان عرب هستند، اما خیال میکرد مهاجرند و در همین چند سال اخیر به ایران آمدهاند. برایش توضیح دادم کشور ایران به قومیتهای مختلف معروف است و در استانهای مرزی معمولا اقوام مستقر هستند. پرسید چگونه با هم صحبت میکنید؟ به چه زبانی تحصیل میکنید؟ پاسخ دادم فارسی! برایم جالب بود که هر چه بیشتر توضیح میدادم او از دانستن درباره فرهنگ کشورمان هم مشتاقتر میشد. موکبهای مختلف از ایران، عرق و سایر کشورها برای خدمت آمده بودند. موکبی از بیرجند گوشی، عینک و لباس تعمیر میکرد و موکبی دیگر از شمال کشورمان نیز آرایشگر آورده بود تا آقایان در مسیر بتوانند مو و یا محاسن خود را کوتاه کنند. شور نام حسین در میان جمعیت میجوشید. براستی که عشق حسین مانند بارانی است که هر کس خدا بخواهد او را از رحمتش نصیب بدارد برای او میفرستد. از دور موکبی توجهم را جلب میکند، جلوتر میروم. پرچم کشور بحرین بر سر درد موکب نصب شده است. سلام میکنم و سر صحبت را باز میکنم. جوانی که خود را ابومحمد معرفی کرد، گفت: برای ارائه خدمات فرهنگی و رساندن صدای مظلومیت مردم بحرین تصمیم به برپایی موکبی در مسیر پیاده روی اربعین گرفتیم. اکثر ما سلب هویت شدهایم و اکنون در قم ساکنیم، برخی از دوستانم هم که از کشور رانده شدهاند جای معینی ساکن نیستند و هر چند مدت در یک کشور زندگی میکنند چرا که اگر در یک کشور سکونت دائمی داشته باشند دولت آل خلیفه رد آنها را میزند و برای حذف و یا کشتنشان اقدام میکنند.
توی دلم آشوب به پا میشود برای مظلومیت شیعه، هنوز که هنوز است حتی از عشق حسین هم میترسند. ابو محمد ادامه میدهد: متاسفانه به راحتی نمیتوانیم به زیارت اماممانمان به عراق و ایران بیاییم. همین که از زیارت بازگردیم ما را دستگیر و بازجویی میکنند، حتی رد مغازهها و یا خیابانهایی که در مسیر زیارت از آنها میگذریم را میزنند. به ما میگویند که شما برای زیارت نمیروید و برای دوره و آموزش نظامی به ایران یا عراق میروید.
از او میپرسم علیرغم تمام این فشارها هنوز پای نهضت خود هستید؟ بدون درنگ پاسخ میدهد بله. قطعا آل خلیفه سقوط میکند. تکلیف شرعی ماست تا علیه ظلم به پا خیزیم و هرقدر خون لازم است در مسیر تحقق حق میریزیم. مظلوم تحت هر شرایطی باید از حق خود دفاع کند و این را آقا و مولایمان امام حسین به ما آموخت. ما از تمام کشورهای اسلامی میخواهیم تا از بحرین و یمن دفاع کنند و از دیکتاتورهای کشورهایشان نترسند، این وظیفه مسلمانان در برابر طاغوت است.
راه افتادم و به حرفهای جوان بحرینی اندیشیدم. نام شیعه با مظلومیت گره خورده است، فرقی ندارد در چه زمانی، در چه تاریخ و در چه عصری. هر آنکس که خلاف حق باشد همیشه از اهل بیت، پیروان و محبانشان میهراسد، زیرا میداند تنها صراط مستقیم دو جهان در پیروی از آنهاست.
هرکس وارد مسیر پیاده روی اربعین میشود بیشک میفهمد خون حسین و اصحابش پس از قرنها هنوز بر روی زمین میجوشد و سال به سال بر عاشقان و شیفتگان ایشان اضافه خواهد شد تا روزی که تمام جهان را عشق آل الله فرابگیرد و همه به سوی نور حق بشتابند