به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری دانشجو، بر کسی پوشیده نیست که زین الدین زیدان و رئال مادرید علاقه زیادی به جذب کیلیان امباپه دارند و سرمربی فرانسوی بارها علنا در رابطه با این موضوع صحبت کرده است. اما کیلیان امباپه در نامه ای احساسی عنوان کرد چند سال قبل و وقتی نوجوان بوده، باشگاه رئال مادرید او را به اسپانیا دعوت کرده و این بازیکن با اسطوره اش زیزو قرار ملاقات داشته است.
کیلیان امباپه گفت: "به قدری هیجان زده و شوکه بودم که حتی علاقه ای نداشتم به دوستان هم محلی ام بگویم کجا بودم. وقتی به خانه بازگشتم دوستانم من را دیده و از من پرسیدند، کیلیان هفته گذشته کجا بودی؟ من گفتم، در لندن و در کنار تیم چلسی بودم. آنها گفتند، نه غیرممکن است. گفتم، نه، قسم می خورم، حتی با دروگبا ملاقات کردم. آنها گفتند محال است، دروگبا با چنین آدم هایی ملاقات نمی کند."
کیلیان امباپه در ادامه از ملاقاتی شیرین با زین الدین زیدان، سرمربی فرانسوی و فعلی رئال مادرید سخن گفت.
امباپه ادامه داد: "درست قبل از تولد 14 سالگی، من به شکل فوق العاده ای غافلگیر شدم. شخصی از باشگاه رئال مادرید با پدرم تماس گرفت و از من دعوت کرد که هنگام تعطیلات برای یک جلسه تمرینی به اسپانیا بیایم. این شوکهکننده بود، زیرا آنها در واقع به پدرم گفتند زیدان دوست دارد پسرت را ببیند. در آن زمان ، زیزو مدیر ورزشی بود.
البته شرایط خیلی هم ساده نبود، زیرا استعدادیاب ها همان موقع نیز بازی های ما را می دیدند و من توجه رسانه ها را به خود جلب کرده بودم. اما وقتی شما 13 ساله هستید، نمی دانید چگونه این کار را انجام دهید. فشار زیادی وجود داشت و خانواده ام می خواستند از من محافظت کنند. اما چهاردهمین سالگرد تولد من در آن هفته بود، و آنچه که من نمی دانستم این بود که والدین من همه چیز را با باشگاه ترتیب داده بودند تا به عنوان هدیه تولد، من راهی مادرید شوم.
باور کنید یا نه، ما به کسی نگفتیم که کجا می رویم. من حتی به نزدیکترین دوستانم نیز چیزی نگفتم، زیرا من خیلی استرس داشتم. اگر اوضاع خوب پیش نمی رفت، نمی خواستم وقتی به خانه بازمی کردم رفقایم را ناامید کنم. من لحظه ای را که از فرودگاه به محل تمرین رفتیم را هرگز فراموش نخواهم کرد. زیدان با ماشین خود در پارکینگ با ما ملاقات کرد و البته خودروی او واقعا زیبا بود.
ما سلام کردیم و بعد او پیشنهاد داد من روی صندلی جلو بنشینم. اما من فقط شوکه شده بودم پرسیدم، آیا باید کفش هایم را در بیاورم؟ ها! ها! من نمی دانم چرا این سوال را پرسیدم. او فکر می کرد دارم شوخی می کنم، به من گفت بیا، سوار شو. او من را به زمین تمرین برد و من فقط به خودم فکر می کردم که در ماشین زیدان نشسته ام. من کیلیان، اهل باندی، این حقیقت ندارد. لابد خواب می بینم و هنوز در هواپیما هستم."