به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری دانشجو، محمود فکری، سرمربی این روزهای استقلال، همزمان خوششانس و بدشانسترین مردی است که روی نیمکت آبیها نشسته است؛ او خوششانس است، چون بعد از سالها بازی در این باشگاه و بستن بازوبند کاپیتانی، حالا مرد اول فنی یکی از دو تیم پرطرفدار پایتخت شده؛ فرصتی که تاریخ ثابت کرده به ستارههای محدودی از نسل گذشته استقلال رسیده است. او میدانست که چنین فرصتی شاید دیگر به این سادگیها نصیبش نشود و عجیب نبود که میگفت حاضر است خانهاش را بفروشد، ولی سرمربی استقلال شود.
البته حضورش در استقلال آنطور که خودش تصور میکرد نبود؛ نه از لحاظ امتیازگیری، بلکه از لحاظ حمایتی که باید بشود و حس میکند نمیشود. تیم استقلال با محمود فکری تا همین جای رقابتهای لیگ برتر با هفت بازی، ۱۴ امتیازی شده و با احتساب یک بازی کمتر نسبت به گلگهر و صنعت نفت و یک امتیاز کمتر نسبت به سپاهان، در رده چهارم جدول است؛ البته این اختلاف امتیاز با صدر جدول فقط دو امتیاز است و در چشم برهمزدنی قابل وصول. شاید اصلا در همین بازی بعدی مقابل گلگهر، محمود فکری، تیم صدرنشین را شکست دهد و بسته به فعل و انفعالی تیمش را دوباره صدرنشین لیگ برتر کند.
با وجود چنین نزدیکیای به صدر، اما استقلالیها بهگونهای درباره کادر فنی خود اظهار نظر میکنند که انگار در انتهای جدول دست و پا میزنند و راهی برای فرار از سقوط جستوجو میکنند! این همان بدشانسی است که محمود فکری آورده؛ او تیم را بعد از مدتها به صدر جدول رساند، ولی دوباره فیل خیلیها به یاد استراماچونی افتاد و نامش را زمزمه کردند؛ انگار که صدرنشینی با آن ایتالیایی لذتی دیگر داشت که نمیشود با یک مربی ایرانی تجربهاش کرد.
فکری تا الان به طور میانگین از هر بازی دو امتیاز برای استقلال گرفته است؛ شاید برای تیمی که میخواهد قهرمان لیگ برتر شود، کمی از حد نرمال پایینتر است، ولی برای استقلالی که سالهاست دستش از رسیدن به جام قهرمانی کوتاه مانده، امتیازات بدی نیست؛ بهویژه وقتی آمار و نتایج محمود فکری با همان استراماچونی ایتالیایی مقایسه شود، مشخص میشود که او در بازیهای اوایل فصل به مراتب بهتر از مربی خوشتیپ ایتالیایی کار کرده است.
حالا، اما بدون درنظرگرفتن این موارد، به گونهای با محمود فکری رفتار میشود که گویی دستاوردی نداشته و نتوانسته استقلال را به جایگاهی که دارد برساند. «ایراد این است که من آدم سالمی هستم. نه پوکربازم، نه شرطبند هستم، نه جادوگر و دلال دارم، نه از بازیکن پول میگیرم، نه حق کسی را میخورم و نه دروغ میگویم»؛ اینها را محمود فکری میگوید؛ او از هجمهای که علیه تیمش صورت گرفته، دل خوشی ندارد و برایش دلایل متعددی میآورد. خودش ایرادات را میگوید و در لفافه به گذشتههای استقلال طعنه و کنایه میزند، ولی احتمالا محمود فکری فراموش کرده بگوید ایراد من این است که چشمانم آبی نیست! او با وجود سختیهایی که در مسیر تا همین جا داشته، کاری را که استراماچونی تقریبا به ۱۳، ۱۴ هفته نیاز داشت تا رقمش بزند (صدرنشینی استقلال)، در چند هفته کوتاه رقم زده و بعد دوباره مثل تیم همان مرد ایتالیایی صدر را از دست داده؛ با این تفاوت که حالا اختلافش با صدر جدول چندان زیاد نیست و رسیدن به آن برایش دوباره در دسترس است.
عجیب آنکه در همین چند هفته چندین بار شایعه برکناری و جایگزینی محمود فکری به گوش رسیده است؛ از جلسات مخفی برای تعیین جانشین او گرفته تا احتمال زیرآبزنیاش توسط دستیاران کنونی! شایعاتی که هر بار تمرکز محمود فکری برای پیادهکردن اندیشههایش در زمین را به هم زده است. شاید محمود فکری مربی ایدئالی نباشد و از لحاظ فنی در مقایسه با نامهای مشهورتر، کمی از لحاظ تجربی عقبتر باشد، ولی دستاوردش روی کاغذ تا همین جا هم بهتر از استراماچونی است که هنوز بسیاری از هواداران استقلال به احترامش کلاه از سر برمیدارند.
شاید عمده بدشانسی محمود فکری این باشد که او هوادارانی مثل هواداران پرسپولیس ندارد! چهبسا اگر داشت این روزها مجبور نبود درباره سیستم بازی، تماشاگر پسند نبودن سبک بازی استقلال یا مصدومان زیادش حرف بزند. شاید فکری در خیالش به این بیندیشد که ایکاش جای یحیی گلمحمدی بود و میتوانست از حمایتی که از او میشود بهره ببرد؛ گلمحمدی در شرایطی روی نیمکت رقیب تهرانی نشست که پرسپولیس چندین سال بینظیر و فوقالعاده را با برانکو سپری کرده بود؛ برای هواداران پرسپولیس، تیمشان بدون برانکو معنی نداشت، ولی زمانی که او رفت و گابریل کالدرون آمد، بعد زمانی که گابریل رفت و یحیی آمد، تنها چیزی که در باشگاه ثابت ماند، حمایت از سرمربی بود. نتیجه الان مشخص است؛ با وجود مشکلات مدیریتی که سرخها را اذیت میکند، ولی آرامش کادر فنیشان را در کمتر تیم دیگری میتوان دید؛ این آرامش حاصل حمایت هوادارانی است که یحیی را در کنار «چشمآبیها» دیدهاند نه پایینتر از آنها.
محمود فکری، اما علاوه بر جنگیدن برای رساندن تیمش به صدر باید انرژی زیادی هم بیرون از زمین بگذارد تا خودش را همردیف چشمآبیای کند که برای استقلال یک صدرنشینی موقت آورد و بعد عطای بقا در این باشگاه را به لقایش بخشید و راهی ایتالیا شد.
روزنامه شرق