روایت دانشجویی| پرونده سیام| نوروز
ما به جای همهی مسافرتها و ایران گردیها و در همهی فصول سال میرویم شمال. به برکت همین سفرها من همیشه مسیر را بیشتر از مقصد دوست داشتهام.
کد خبر: ۷۵۴۱۷۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۹
روایت دانشجویی| پرونده سیام| نوروز
آباجان با یک کاسه آش داغ کنارم نشسته و میگوید: «یه آش پر و پیمون برای سمان بالام.» لبخند میزنم، کاسه آش نذری را میگیرم و تشکر میکنم. طعم آشهای خیالی مادربزرگم را میدهد!
کد خبر: ۷۵۴۱۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۸
روایت دانشجویی| پرونده سیام| نوروز
این، ماجرای یک جدایی است. ماجرای یک کندن، وصله شدن، و دوباره بازگشتن. ماجرای آدمهایی که چند روزی از اوایل هر سال در دنیای دیگریاند
کد خبر: ۷۵۳۹۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۷
روایت دانشجویی| پرونده سیام| نوروز
گفت دبی؟ گفتم کابل. گفت تفلیس؟ گفتم کراچی. گفت آنکارا؟ گفتم دمشق. گفت اصلا سلیمانیه! گفتم پس نجف.
کد خبر: ۷۵۳۹۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۶
روایت دانشجویی| پرونده سیام| نوروز
شروع سال باید به روستایمان برگردیم. همه برمیگردند. هرکس یک گوشه کشور است اما شروع سال را برمیگردند. از شرق و غرب...
کد خبر: ۷۵۳۹۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۵
روایت دانشجویی| پرونده سیام| نوروز
نمیدانم کدام شیر پاک خوردهای به اینها یاد داده که وقتی کسی دانشجو شد، بگویند بزرگ شده و دیگر عیدی ندهند. شما به من عیدی بده من حاضرم برگردم به دوران کودکی!
کد خبر: ۷۵۳۸۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۴
روایت دانشجویی| پرونده سیام| نوروز
برای من تعطیلات عید با چرخاندن یک کلید تمام میشود. کلید خانه تهران. زمانی که به تدبیر پدر برای دور زدن ترافیک، در نیمههای آخرین شب تعطیلات به تهران میرسیم. زمانی که انگار تمامی غمهای دنیا بر قلب من چمبره زده.
کد خبر: ۷۵۳۸۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۳