ماموریتش یک ماهه بود و به ما گفته بود میرویم آشپزخانه. خب در آن یک ماه با بچههای فاطمیون و ابوحامد آشنا میشود. وقتی آمد ایران، یک ماه در اینجا ماند. این یک ماه خیلی سخت بود...
شرط و شروط خیلی زیادی هم نداشتم به غیر از ادامه تحصیلم. بحث مالی هم اصلا برایم مهم نبود. پدرم گفتند فقط بحث مالی میماند که این را هم با هم میبرید جلو و هیچ سختیای برایتان ندارد.
فقط همین حرف ما را برسانید تا تکلیف ما معلوم شود. بعضی مواقع خانمم میگوید برویم خارج میگویم من نمیتوانم بروم، کجا بروم، من حتی الان نمیتوانم به کشور خودم بروم.
خیلی جاها حق شلیک کردن نداریم، مثلا در منطقه بوکمال مثلا این طرف ما آمریکاییها و کردها هستند، مثلا میگویند به سمت آنها شلیک نکنیم، ولی یک جاهایی منطقه داعش است، کویر است، آنجا میتوانیم شلیک کنیم.
ما خیلی نگران بودیم با بچهها؛ خانهمان هم مستاجری بود. صاحبخانهمان وقتی فهمید همسرم رفته سوریه، آمد و گفت شما باید از خانهمان بروید! خانه را خالی کنید؛ دو ماه است خبری از شوهرت نیست.
فیلم «دیپورت» در حالی امروز رونمایی میشود که ضمن پرداختن به ماجرای قابل تأمل اعزام یکی از شهدای مدافع حرم، مطابق با شرایط امروز منطقه غرب آسیا به مهاجران افغانستانی میپردازد.
وقتی اطلاعیه برای برگزاری یک اردوی جهادی به مناطق سیلزده از طرف بسیج فاطمیون منتشر شد، تعداد زیادی داوطلبانه اعلام آمادگی کردند تا در این اردو مشارکت کنند.