شهید مهدی خندان در بيست و هشتم آذرماه سال 62 در منطقه ي پنجوين هنگام عميات والفجر 4 در اثر اصابت تيربار به شهادت رسید. چند خاطره از وی را مرور میکنیم.
سردار دکتر علیمحمد نائینی گفت: اگر روایت غالب جنگ همین روایت فرماندهان و رزمندگان در جنگ باشد، یعنی جامعه همسو با این روایتها است. صدها کتاب خاطره جنگ، رمان جنگ، پژوهش جنگ منتشر شده و روایت غالب و حاکم در جامعه همینهاست.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت گفت: ۲۲ سال است که در مجمع سیاست گذاری میکنیم، رهبری هم آنها را به سه قوه ابلاغ کرده اند، اما چرا اجرا نمیشود؟ همانها که متهمند از پیاده سازی سیاستها ممانعت میکنند مدعی اند که ..
عراقیها در توضیح علل شروع جنگ بر مفهوم حقوقی «پیشگیری» تأکید میکنند و در اظهارات خود بدون آنکه دلایل روشن و درستی ارائه کنند، میگویند پس از پیروزی انقلاب اسلامی در برابر وضعیتی قرار داشتند که «بهجز مقاومت و برخورد با تجاوزگری راهی برای حفظ کشور خود نداشتند.»
این فرمانده پس از صعود به ارتفاعات و مشاهده صحنه، برای قطع درگیری و اجرای ضد کمین، از عناصر جلودار ستون درخواست آتش کرد. در خواست وی توسط توپخانه لشکر، پاسخ داده شد
نویسنده کتاب «من زندهام» با بیان اینکه ۲۳ روز از جنگ گذشته بود که من اسیر شدم، گفت: برای انتقال کودکان شیرخوارگاه به شیراز رفته بودیم و در راه بازگشت اسیر بعثیها شدیم، به دلیل وجود نامه فرمانداری در جیب لباسم، همه فکر کردند ژنرال زن ایرانی را اسیر گرفتهاند.
رئیس اداره سرمایه انسانی سرباز ستاد کل نیروهای مسلح با بیان اینکه نهضت مهارتآموزی در این ستاد آغاز شده گفت: سربازی را با مهارت آموزی ادامه خواهیم داد.
مراسم وداع با پیکر امیر سرلشکر شهید حسین ادبیان از فرماندهان گمنام و غیور ارتش قهرمان که در جریان تفحص اخیر در ارتفاعات ۱۱۵۰ بازی دراز و پس از ۳۸ سال کشف و شناسایی شده بود، عصر امروز شنبه 29 تیر ماه در معراج شهدای تهران برگزار شد
عملیات «فتح ۸» که عمیقترین عملیات کماندویی ایران در خاک دشمن شناخته میشود، در روز ۲۸ تیر ماه ۱۳۶۶ در منطقه شمالی استان «موصل» عراق که عقبه محور شمالی جبهه دشمن شناخته میشد و با هدف انهدام اماکن تأسیساتی و پایگاههای نظامی دشمن و حمایت از معارضان کُرد عراق انجام شد.
در آن شرایط خطر پریدن با چتر کمتر از مرگ نبود، اما چارهای جز پرش نداشتم. سرانجام مجبور به پرش شدم. پریدن با چتر کمتر از مرگ نبود، اما چارهای جز پرش نداشتم. همکارم بار دیگر در رادیو فریاد زد: «یوسف هواپیما را ترک کن…»