دلشان مکانیک میخواست و خواندم و دلم ادبیات میخواست و.... همیشه همینطور است. چیزی را که دوست نداری مجبوری تحملش کنی و چیزی را که دوست داری تحملش نمیکنند.
از همه خوشتر اینکه ما روی همان روفرشی و پتوی نمدار خوابیدیم و برای اینکه از سوز شبهای متصل به پاییز یخ نزنیم، برزنت روکش ماشین را کشیدیم روی خودمان.