پسرخاله ام زنگ زد گفت محراب کجاست؟ مامانم میگفت ما همه میگفتیم محراب سر کار است، بعد به بهانه اینکه کارش داریم یک بهانهای جور میکردند و بلافاصله گوشی را قطع میکردند.
خانمش را خیلی همراهی میکرد تا در دانشگاه شرکت کند. به تحصیلات و به پیشرفت علاقه خیلی زیادی داشت، اصلا دیدگاهش به زندگی یک طور دیگری بود، خیلی شوق زندگی داشت.
کد خبر: ۱۰۳۵۰۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۱۱
در محضر مدافعان حرم/۲۸۱/ گفتگوی مشرق با خواهر شهید محراب عبدی/ قسمت اول
یک طوری در مورد کارها را پنهان میکرد که ما اصلا نمیفهمیدیم. روزی که شهید شد ما فهمیدیم درجه سروان تمام شده، و تحصیلاتش چیست؛ هیچ وقت مثلا از خودش تعریف نمیکرد.