برچسب ها - داستانهای اسارت

برچسب ها - داستانهای اسارت

برچسب ها
روایت سرمربی تیم جودوی نوجوانان کشور از دوران اسارت
خون زیادی از پاهایم رفته بود. عراقی ها مجروح ها را روی هم توی یک تویوتا ریختند، من را هم آخرین نفر انداختند روی بقیه. پاهای زخمی ام بیرون تویوتا بود که به زور در را بستند. از شدت درد دیگر نفهمیدم چه شد. وقتی به هوش آمدم دیدم روی ویلچر توی یک راهرو بیمارستان هستم.
کد خبر: ۳۷۱۶۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۹/۰۸

آخرین اخبار