در یک کارت پستال جالب مربوط به اوائل انقلاب، برای نشان دادن شکست مفتضحانه رژیم پهلوی، تصویر شاه به حالت تحقیرآمیزی که در برابر اما زانو زده، نقاشی شده است.
امروز بعد از ظهر که به حضور شاه رفتم، وسط کار ماساژ و حمام بودند، دو ساعتی با هم صحبت کردیم؛ عرض کردم به نظر من ایشان هم در ورزش و هم در فعالیتهای شبانه افراط می کنند.
رژیم پهلوی در تبلیغات خود، سیاست خارجیاش را «سیاست مستقل ملی» مینامید و خرسند از این بود که موفق شده تا با کشورهایی که آنها را متمدن مینامید؛ رابطه برقرار کند ...
محمدرضا پهلوی در سن ۲۲ سالگی نه فکرش را می کرد و نه آمادگی شاه شدن را داشت، اما تقدیر اینگونه رقم خورده بود تا همانها که روزی پدرش را خلع کرده بودند، اکنون او را به جای او بگمارند.
حسین فردوست می نویسد:«اگر می خواستید رضاخان خوشحال شود، درجه بدهد، مقام بدهد، یا پیشنهادی را تصویب کند، قبل از شروع، نام چند ملک را با مشخصات و قیمت آن مطرح می کردید و مطمئن بودید که کارتان انجام می شود.»
سال ۱۳۵۷ سال سختی برای رژیم پهلوی است. در این سال بر خلاف ۱۴سال پیش از آنکه فضای سیاسی دچار نوعی سکون و رخوت شده بود و کارها بر مدار نخستوزیری امیرعباس هویدا میگشت، آمدن و رفتن دولتهای عجیب و غریب و نامتجانس و بیپشتوانه، کار عادی این سال بود.
بنا به تاكيد يك پژوهشگر تاريخ معاصر شاه كاتالوگهايي كه سلاح ها در آن معرفي شده بودند مي گرفت و ورق مي زد و وقتي از سلاحي خوشش مي آمد ضربدر مي زد و سفارش خريد مي داد.
افشاگری درباره رژیم پهلوی یکی از مهمترین اخبار رسانهها در دوران آغازین انقلاب بود که مدام از آوارگی شاه، توطئه ساواک و برگزاری دادگاه ضد انقلاب خبر می دادند؛ اخباری که در ایام عید طعم ویژهتری داشت.
«اویسی از هیچ کاری برای بستن بار خود کوتاهی نکرد. زمانی که فرمانده ژاندارمری بود، سهم خود را از تریاکهای وارده از افغانستان و ترکیه بر میداشت و زنش در کرمان تشکیلات سازماندهی فرم تریاک در خانه داشت.»