نم تیر کشید، انگار پتکی گران به سرم خورد، بلافاصله تماس گرفتم،دیدم اسماعیل گریه کنان خبر را تایید کرد و گفت در بیمارستان دی ، نزدیک توانیر است، به دوسه تن از دوستان زنگ زدم و راهی بیمارستان دی شدم.چند نفر از شاعران گرد آمده بودند گریان و ویران، هر کسی در گوشهای ضجه میزد.