گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو- نرجس رخشانی؛ بارها از والدین شنیده ام که هنگام حضورشان در مدرسه موضوعی باعث تعجب آنها شده است. آنها با این موقعیت مواجه شده اند که یک معلم چندین درس را به صورت همزمان تدریس میکند و حتی ممکن است مسئولیت دفتری نیز داشته باشد و در اغلب اوقاب این مسئولیتها از لحاظ موضوع آن چنان با یکدیگر متفاوت هستند که این سوال را در ذهن والد ایجاد میکنند که آیا این معلم میتواند همهی این درسها را به خوبی به فرزندشان تدریس کند یا خیر؛ و تجربهی مکرر این موقعیت توسط اکثر والدین، موضوع را برایم جالبتر میکند. سعی میکنم سوژهای متناسب با این شرایط پیدا کنم تا بتوانم با او گفتگو کنم. سرانجام معلمی را با شرایط مشابه مییابم و به گفتگو با او مینشینم. او معاون پرورشی مدرسه است و همچنین تدریس دروس جغرافیا و تاریخ نیز بر عهده دارد.
از او راجع به تبعات این موضوع یعنی تدریس چند درس به صورت همزمان در مدرسه، برای معلمها پرسیدم.او گفت: «نکات منفی این اتفاق زیاد است. مثلا اینکه فرد وقت کافی ندارد تا به صورت یکسان و مستمر برای به روز کردن اطلاعاتش و ارتقا خودش زمان بگذارد. اما به نظرم نکته مثبتی را هم دربر داشته است. از آن جایی که ساعات بیشتری با بچهها در ارتباط هستم میتوان گفت برقراری ارتباط با آنها برایم راحتتر است همچنین آن نیز با من راحتتر رفتار میکنند.»
طبیعی است معلمی که تدریس چندین درس برعهدهی اوست، نمیتواند زمان لازم و کافی برای بهبود کیفیت تدریسش بگذارد چرا که هر کدام از این مسئولیتها زمان زیادی از او را میگیرند و قطعا رسیدگی به همهی آنها به صورت یکسان تقریبا غیر ممکن و دشوار است. اما این اتفاق به صورت مستقیم روی میزان یادگیری دانش آموزان اثر میگذارد و کار به آن جایی میرسد که ما با کاهش افت شدید نمرات نهایی مواجه میشویم. فلاحی عضو کمیسیون آموزش مجلس روز یکشنبه یک مرداد ۱۴۰۲ در مصاحبهای با خبرگزاری دانشجو این موضوع را تایید کرد و گفت: «کمبود معلم در نمرات نهایی دانشآموزان تاثیرگذار بوده ولازم است مساله به طور ویژه بررسی میشود.»
معلمها خسته میشوند
وی در ادامهی صحبت هایش اشاره کرد: «تدریس چند درس توسط یک معلم جدا از اثراتی که بر کیفیت تدریس دارد، برای خود معلم نیز بار زیادی را به دنبال دارد. معلمی که در ابتدای سالهای خدمتش مجبور باشد به خاطر وضع موجود چندین مسئولیت را با هم بپذیرد، قطعا پس از چند سال خدمت، دچار فرسودگی میشود. چرا که این مسئولیتها سنگین است.» این اتفاق موجب میشود که فرد در همان سالهای ابتدایی خدمتش خسته و فرسوده شود و نتواند تا انتهای موعد مقرر در بحث کیفیت آموزش عملکرد خوبی داشته باشد. یعنی هم برای خودش پیامدهای جسمی و ذهنی زیادی را به همراه دارد و هم دانش آموزان را تحت تاثیر قرار میدهد و بر تعلیم و تربیت آنها نیز اثر میگذارد.
عدم هماهنگی میان تخصص معلم و دروسی که تدریس میکند
از آن جایی که این روزها کمبود نیرو به غولی دو سر برای آموزش و پرورش تبدیل شده است، این نهاد سعی میکند برای رفع این مشکل معلمها را مجبور به تدریس دروسی کند که گاها به تخصص آن فرد مرتبط نیست حتی آن معلم دغدغه و انگیزهای برای تدریس آن درس ندارد. این موضوع قطعا در عملکرد آن معلم اثر میگذارد. تصور کنید شما دانش آموختهی رشتهی زیست باشید، اما از شما خواسته شود تاریخ تدریس کنید. اما تعجب من آنجایی از حد گذشت که این معلم عزیز گفت: «زمانی تدریس درس جغرافیای پایهی دوازدهم به من پیشنهاد شد که یک ماه از سال تحصیلی گذشته بود. در واقع جایی برای حق انتخاب من نمانده بود بلکه من مجبور بودم آن مسئولیت را بپذیرم چرا که مدیر معلم دیگری را پیدا نکرده بودند و یک ماه میشد که بچهها بدون معلم این کلاس درس را میگذرانند.» نگرانی این معلم از عدم آمادگی اش برای تدریس این درس کاملا مشخص بود. او تاکید کرد: «این پایه امتحان نهایی داشته و من از همان ابتدا خودم را مسئول میدانستم نسبت به این اتفاق و حتی بارها به این فکر کرده ام که از آنها حلالیت بطلبم اگر جایی در تدریس برایشان کم گذاشته ام چرا که تقصیر من هم نبوده است»
پرورشی برایمان مهم است، اما در حرف
در ادامه گفتگویمان دربارهی روش او برای تدریس پرورشی سوال کردم. وی تصریح کرد: «چون هم معلم و هم معاون پرورشی هستم، زمانهایی از کلاس که وقت اضافه در اختیارمان است (یا وقت اضافه آورده ایم) و بچهها حوصلهی درس گوش دادن ندارند یا بچهها نیاز به استراحت دارند، از آن برای تدریس پرورشی استفاده میکنم و مطالب پرورشی را به آنها منتقل میکنم. مثلا در دههی فجر اگر درسم عقب نباشد، برایشان مستندهای مربوط به انقلاب را میگزارم یا پیرامون آن موضوع بحث آزاد میکنیم. بحث آموزش پرورشی نمیتواند جدا باشد، چون برنامهی درسی این اجازه را به ما نمیدهد. زنگی که مخصوص پرورشی باشد برای تدریس عملا وجود ندارد و من از وقتهای کوتاه بقیهی درسها استفاده میکنم.»
جالب است در دورانی که بیشتر از هر وقتی به تدریس دروس پرورشی نیازمندیم، این درس نادیده گرفته میشود. اینکه برای درس پرورشی ساعت مجزایی و زنگ خاصی در نظر گرفته نشده، نوعی بی اهمیت جلوه دادن اینگونه درسها است. در واقع میتوان گفت در حق این درس اجحاف شده است. از گذشته همه مان به یاد داریم که برای برگزاری کلاسهای جبرانی دروس تخصصی نیز، از کلاس پرورشی و یا ورزش زده میشد تا عقب ماندگی در آن دروس جبران شود. علاوه بر بی توجهی به درس پرورشی ما در این حوزه با کمبود جدی معلم رو به رو هستیم. شاهد مثال آن سخنان شخص وزیر آموزش و پرورش در اردیبهشت ۱۴۰۲ است. رضا مراد صحرایی اظهار داشت: «نزدیک به ۵۰ هزار مدرسه، معاون پرورشی ندارند و باید در اولویت کارهایمان به آن توجه کنیم؛ چطور میتوانیم مدرسهای با ۵۰۰ دانشآموز داشته باشیم، اما مربی و معاون پرورشی برای آن نداشته باشیم؛ چه کاری مهمتر از این داریم؛ این همه بودجه فرهنگی کشور به جای اینکه صرف مدرسه شود، صرف آسیبهای اجتماعی میکنیم؛ هر کاری که میخواهیم در آینده انجام دهیم، امروز میتوانیم در مدرسه انجام دهیم.»
معلم ها، دیوار کوتاهی که همیشه از آن بالا میروند
همهی ما انتظار داریم متناسب با وظایفی که برعهده مان است، حقوق و مزایایی دریافت کنیم، اما او در انتهای صحبت هایش گلایهای از وضع موجود کرده و اظهار داشتند: «من به ازای هردوی این کارها یک حقوق فقط دریافت میکنم و آن برای سمت معاونت پرورشی است. این مصداق بارز ناعدالتی است. در عین اینکه چند کار را از معلم میخواهند، اما برای پرداخت حقوق او، برآورد مالی میکنند و این به ضرر معلم است. این شرایط تنها به سود آن بنگاه اقتصادی است. حال این بنگاه اقتصادی میخواهد دولت باشد یا بخش خصوصی.» این نوع برخوردها باعث میشود تا معلم پس از مدتی سرخورده شود و انگیزهای برای بهبود کیفیت تدریسش نداشته باشد.
تبعات کمبود معلم آن چنان گسترده است که هم معلمان، و هم دانش آموزان را تحت تاثیر قرار داده است. باری که معلم برای رفع این مشکل به دوش میکشد روز به روز سنگینتر میشود. همچنین اثر آن بر کیفیت تعلیم و تربیت دانش آموز آن چنان اهمیت دارد که اگر فکری به حال این موضوع نشود اثرات جبران ناپذیرش در چندین نسل جامعه باقی خواهد ماند.